هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

هیوای آسمانی من

ورود به عالم مدرسه

انگار برای یک مادر روز آرام کم پیدا میشود. روزی که بدون دغدغه سپری شود و نخواهی برای فرار از بدیها تصمیم های جدیدی بگیری. دوستی میگفت تو هویتت اینجاست و نمیتوانی در جای دیگر آارمش داشته باشی. نمیدانم اگر جای دیگر باشم نمیتانم بنویسم یا شعر بگویم...یا ترجمه کنم یا خودم باشم؟؟؟ و وقتی مادر سهیت مدام اسم جگر گوشه ات جلوی چشمهایت تکرار میشود و تصویرش روبرویت تکان می خورد. آیا اگر اینجا نباشد همه چیز بهتر است؟ آیا جای دیگر نمیتواند آرامتر و راحت تر زندگی کند؟ آیا میتواند روزی از اینجا برود؟ اصلا دوست دارد که برود؟ بعد میان دو دلی زننده ای گیر میکنی. اصلا تو در چه حد حق دخال در سرنوشت کودکت را داری. میتوانی بدانی و مطمئن باشی تصمیم تو برایش خوب اس...
31 فروردين 1392

هوش هیجانی

امروز کارگاه خانواده بود با موضوع " هوش هیجانی " خیلی خوب بود و هفته اینده " هوش اخلاقی " هست که دربارش حتما مینویسم براتون. حتما براتون پیش اومده بخصوص اگر کودک 5 ساله دارید که در میهمانی احساست خودش رو بیان کنه و بقیه باهم پچ پچ کنن که وای چه بچه پررویی :))) شب جمعه ما مهمان بودیم و هیوا حرفی زد و همه خنیدند البته نه به منظور اما خندیدند و هیوا گفت اصلا دوست ندارم کسی به حرفم بخنده کار خوبی نیست. همه به من و مامانم نگاه میکردن انتظار داشتن ما واکنش منفی نشون بدیم. فقط نوازشش کردم و گفتم عزیزم ناراحت شدی فکر نمیکنم کسی به تو خنیده باشه. بعد همه پچ پچ ها شروع دش. ما هم بی خیال غذامون رو خوردیم. میخوام بگم بی خیال باشید مهم اون هست که شما...
24 فروردين 1392

مشکل حل شد .

سلام به همه دوستان عزیزم. ممنون از نگرانی و راهنماییتون در این مدت. راستش مشکل هیوا حل شده. من با مربیش صحبت کردم. تمام خصوصیاتش رو دوباره یادآور یکردم و ایوشن خیلی بزرگوارانه گوش دادند و اون مساله تنبیه هم فقط یک تذکر برای حفظ سکوت در راهرو بوده. در کل هیوا دو تا نقاشی کشید و زدن توی سایت مهد و امروز هم یک باکش شکلات گرفت و برد. دیشب راحتی خوابید و حالش خوب بود. میشه با صبر و فکر مشکلات رو حل کرد. هنوز هم معتقدم روش مهد خیلی خشن و متفاوته با دنیای واقعی و امیدوارم هیوا سال اینده از دیدن دنیای واقعی مدرسه جا نخوره :) همچنان در حال نگار شو آماده سازی مجموعه زبان هستم. :))) موفق باشید و خوب.   راستی دوستان خوبم تجربه های خودتون رو د...
24 فروردين 1392

ما مادر هستیم.

تعطیلات تموم شد . با تمام خوبیها و بدیها. بدی بخاطر طولانی بودنش. دخترم در این نوروز خاله هاشو دید و چند روزی با اونها گذروند. عمه هاشو بیشتر دید . جاهای دیدنی رو دید. بیشتر باهم وقت گذروندیم...کارهایی که تصاویر و توضیحاتش رو میذارم بزودی. و فردا داره میره مهد . :) خب وقتی بچه ها کوچک هستن دوست داری بزرگ بشن و فکر میکنی کارت خیلی کمتر میشه...شبها بعد از برنامه شام و تموم شدن پخت و پز به یمن ماشین ظرفشویی نمیخواد دستی به آب بزنم البته گاهی هوس شستن میکنم و میشویم. :) بعد بساط چایی با نباتهای طعم دار را فراهم میکنم و یک شب در میان جوشانده گیاهی با گلاب و نبات را . :) همانطور که هیوا سرگرم نقاشی است میروم به اتاق و تختش را آماده میکنم. عروسکه...
16 فروردين 1392

خواب هیوا

در ادامه خواب هیوا....نکات مهمی دریافتم. :))   یک اینکه بارو نمیکردم روزی برسد که هیوا بدون حضور من بخواب برود. اما رفت .   هفته دوم وقتی کتاب خواندم بیرون اومدم بعد از یک ساعت بازی و خواندن کتاب خوابید. رفتم دیدم 5 تا کتاب کنار تختش هست خونده و خوابیده .    شب بعد نیم ساعت طول کشید تا خوابید.   شب قبل خیلی زودتر خوابید در اتاق باز و چراغ هم روشن بود البته....   شب اول چند بار بیدار شد اما به مرور اصلا بیدار نمیشه . من وقتی بخوام بخوابم میرم همونجا البته اما قرار هست به مرور دیگه در اتاق خودمون بخوابم. خب این پروسه از ابتدای عید شروع شد تا هفته دیگه بتونه به موقع بخوابه و بیدار بشه برای...
13 فروردين 1392

شاد بودن یا نبودن .

سلام به همه    مادرانه سوم : یکی از دوستای خوبم در کلوپ مدرسه آنلاین بحثی رو مطرح کردند که دوست داشتم دربارش اینجا بنویسم نوشته خودشون رو میذارم اینجا : سلامتی، دوست داشته شدن، موفقیت در کار، بزرگ کردن فرزندانی سالم، خدمت به کشور یا پایبندی به اعتقادات معمولا از رموز خوشبختی و رضایت از زندگی به شمار می روند اما هیچکدام نمی توانند باعث شاد زیستن شوند. ( دل آرام نامی )   شاد بودن . بحثی است که میشود روزها درباره اش شعار داد اما آیا میتوان بدان عمل هم کرد. ؟؟ در مادر کافی بحثی شده بود درباره بچه دوم. خیلی این بحث پر طرفدار است. خب نظرات هم متفاوتند. رابطه شاد بودن با بچه دوم چیست ؟ برای من هست . شخ...
5 اسفند 1391

تغییر میکنیم.

  یک مادرانه دیگر :   اسفند که میرسه بوی تازگی کم کم به مشام میرسه. انگار قراره دنیا متحول بشه. وقتی کودکی کنارت باشه این تازگی چند برابر میشه. دخترکم هر روز شعر عید میخونه و منتظر عیده. این به من هم انگیزه میده که به روزهای تکراری با دقت بیشتری نگاه کنم. به اولین شکوفه هایی که در حیاط روبروی خانمان میبینم بیشتر دقت کنم. بوی سبزه و سمنوی پایین شهر رو توی مشامم فرو کنم. با لذت کنار دخترم تخم مرغ رنگی درست کنم. سبزه بکارم و براش گلدون بخرم. خب اینها یعنی زندگی. به همین سادگی. دلم میگیره زیاد. بخصوص ایامی که مشکلی هم باشه . اما وقتی با دوستی حرف می زنم بخصوص دوستی که رک و صادق هست باهام حالم خیلی خیلی بهتر میشه. من...
3 اسفند 1391

بدون عنوان

نوشته حسنای عزیز :   وقتی با بـــــــــوس فـــــــــرزندت از خواب بیدار می شی وقتی با خنـــــــده فـــــــــــرزندت خواب از سرت میره وقتی فرزنــــــــــدت خوشحاله که مامان امروز کنارشه وقتی خبری از پرستار نیست وقتی صبح فرزنــــــــدت اسباب بازی هاشو میاره وقتی پاهاشو دراز می کنه میــــگه مامان اتل وقتی از خوشحالی دوباره بوســـه بارونت میکه اما مامان شتاب داره که باید برســـه به اداره پرستارش در می زنه ومیـــاد تو خونه مامان مانتو میپوشه و... اونوقت هست تمام شادی فرزندت از بودن با تو میشه اشک های حلقه زده تو چشم های نازش وگریه وچسبیدن به تو که یعنی مامان نرو اما مامان باید بره .... میشد...
3 اسفند 1391

تجربه مادرانه 2

تجربه مادرانه : نگرانی های مادران برای انتخاب مدرسه قابل وصف نیست و اجتناب نا پذیر است آنهم در ایران. در پست قبلی دچار سردرگمی شدید شدم. آنقدر که شخصا رفتم مدرسه و با مدیر محترمش صحبت کردم و خدا رو شکر شکهام برطرف شد. و گفته اند شنیدن کی بودم مانند دیدن. :) سر راهم با مادری هم صحبت کردم راضی بود....مدرسه دیگری هم رزرو کردم اسمش رو. سه چهار تا شماره تلفن هم همسر محترم لطف نموده یافته اند از همکارانشان در مدرسه های منتخب بنده. تماس گرفتم و صحبت کردم. مدرسه جایی نیست که مرتب بشود عوضش کرد برای همین حساسیت بیشتری را در انتخب می طلبد. به دنبال این صحبت و از آنجایی که قرار بر این بود تجربه های مادرانه تمام دوستان مادر عزیزم در ...
1 اسفند 1391