تغییر میکنیم.
یک مادرانه دیگر :
اسفند که میرسه بوی تازگی کم کم به مشام میرسه. انگار قراره دنیا متحول بشه. وقتی کودکی کنارت
باشه این تازگی چند برابر میشه. دخترکم هر روز شعر عید میخونه و منتظر عیده. این به من هم انگیزه
میده که به روزهای تکراری با دقت بیشتری نگاه کنم. به اولین شکوفه هایی که در حیاط روبروی خانمان
میبینم بیشتر دقت کنم. بوی سبزه و سمنوی پایین شهر رو توی مشامم فرو کنم. با لذت کنار دخترم تخم
مرغ رنگی درست کنم. سبزه بکارم و براش گلدون بخرم. خب اینها یعنی زندگی. به همین سادگی.
دلم میگیره زیاد. بخصوص ایامی که مشکلی هم باشه . اما وقتی با دوستی حرف می زنم بخصوص
دوستی که رک و صادق هست باهام حالم خیلی خیلی بهتر میشه. من معتقدم ادم میتونه در هر سنی
تغییر کنه. . ما همه به تغییر نیاز داریم و من معتقدم انسان تا اخر عمر میتونه در یک لحظه تغییر کنه. اینکه
فقط مادر باشی خیلی سخته. واقعا سخته.. خیلی سخته روی عقیده خودت بمونی و عقاید و روش
دیگران حتی کمی روت تاثیر نذاره. خیلی سخته حالت بد باهش و نخوای بچت حسش کنه. خیلی سخته
نذاری بچت از اینهمه گرفتاری مملکت حس بدی بهش دست بده. تصمیم گرفتم نه اینکه بی تفاوت باشم
اما مدرسه هیوا رو خیلی خیلی عادی تلقی کنم که واقعا هم همینطور هست. اونطور که میدونم رفتار
کنم. دوست ندارم هرگز براش معلم خصوصی بگیرم دلم نمیخواد دیگه هیچ وقت ببرمش تست هوش و
استعداد یابی و این حرکات مد روز. دوست ندارم دیگه مدام براش لباس بخرم و بخرم و بخرم. که
مدتهاست نمیخرم. هیچ وقت مجبورش نکردم بره کار یانجام بده از نقاشی گرفته نتا کاردستی و
اموزشهای دیگه . هر وقت خودش بخواد اینکارهارو انجام میدیم. حتی دلم نمیخواد دیگه هر ماه برم
مشاور. هیچ مشاوری بچه منو مثل خودم نمیشناسه. من تمام این تصمیمها رو دو شب پیش گرفتم و
دوباره تغییر کردم. من فکر میکنم ادم میتونه مدام پوست بندازه چرا که نه؟؟
اینهارو بعنوان معجزه سال نو و صحبتهای یک دوست خوب که خودش میدونه چقدر برام عزیزه می پندارم.
مرز بین محبت و قانونمدی خیلی باریکه. اینکه به چشمای کودکت نگاه کنی و فکر نکنی بدون اون میمیری.
و مرتب به خودت بگی....این بچه مال تو نیست. جزئی از اموال تو نیست. قرار نیست حتی تنهایی تو رو پر
کنه. قرار نیست خودش رو فدای زحمات تو کنه. این بچه یک انسانه. مستقل محکم عادی پر از شوق
رهایی پر از عشق به بازی و تحرک و تو فقط باید فانوسی باشی و راه رو بهش نشون بدی شاید هم اون
راه رو به تو نشون بده. به همین سادگی. اینها تغییرات من بوده. و ممنون اون کسی هستم که باز با
تلنگرش بیدارم کرد. :))))