هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

هیوای آسمانی من

هیوای خوب من......

عزیزززززززززززززززم......عاشقتم........عروسکم....با خاله ها رفاید در حیاط و این عکسو خاله نگین ازت گرفته...دخترم....امیدوارم سالی خوب و زیبا  داشته باشی. از فردا مهد کودک شروع میشه و همیتجا دوباره از مسیحای خوبم برای همه حرقهای خوبش ممنونم که من رو از شر وسوسه بی پایان کلاسهای زیاد و خسته کنندت نجات داد. امیدم امیدوارم هر چه زودتر بیماری یر دردم خوب بشه و بتونیم با هم کلی بازی کنیم. من را تنها تو امیدی با تجابت پاک طلایی گیسوانت و حضور گرم انگشتان پاکت و تمام انچه در مهر نگاهت داری.من دریایی از سکوت اواز جیر جیرکها و لطافت مخمل نرم شب را در پوست زیبای صورتت میبینم و تنها و تنها برای دیدن این همه زیبایی از خواب برمیخیزم که جز تو مرا ...
13 فروردين 1391

تموم نمیشه این تعطیلات.

دیروز بابا برات یکصفحه در فیس بوک ساخت. تا نقاشیهات رو بذاره اونجا. البته من زیاد موافق این کار نبودم و نیستم چون اونجا فقط دوستای من و بابا و تعدادی از دوستان خوبم که نی نی دارن و اوجا همهستن میتونن بیان و کارهای تو رو ببینن. اما اینجا صفحه تو هست با تمام دوستانی که مثل من مادرن و فرزندی مثل تو دارن و تو میتونی بزودی بیای و خودت اینجارو اداره کنی. امروز نشستی و نقاشیهاتو بارم تعریف کردی و من زیر همه اونها داستانشو نوشتم. این تعطیلات واقعا زیاد و خسته کننده هست. دو روزه اینجا حسابی بارون میاد و پارک هم نتونستیم بریم. من هم که همچنان درگیر این درد مرموز هستم..صبح ها نمیتونم سرمو بچرخونم و یا حتی درست ببینم و مدام باید مسکن بخورم و زیاد سرحال ...
10 فروردين 1391
1