هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

هیوای آسمانی من

بدون عنوان

بعد از تولد هیوا تمام خوراکیهایی که مونده بود رو جمع کردیم و رفتیم جایی نزدیک شیراز که منظره خیلی زیبایی داره. با دوستان. اینها عکسهایی از اون روز سرده. اینروزهای حال روحی خوبی ندارم. میدونم باید خوب شم تا بتونم به کارهام برسم. بیشتر به تو هیوا جان. میدونم منو بخاطر گرفتاریهام میبخشی. هفته دیگه میرم پیش مشاورت کمی باهاش صحبت میکنم و این خانوم خوب بهم کمک میکنه میدونم. این روزهای اونقدر خستم که زود از کوره در میرم. تو هم خیلی نق میزنی و خواسته داری...نمیدونم مشکل از تو هست یا من؟ همش مضطرب هستم....دوست ندارم حتی پیش مامانم باشی...وقتی ازم دوری دلشوره دارم. حتی به بابای بیچاره هم نمیرسم...وقت آشپزی هم ندارم....وقتی هستی حتی اگه کلی شیطونی کنی ...
21 دی 1390
1