یک روز تابستان
گذراندن یک بعد از ظهر تکراری تابستان آنهم روز جمعه کمی خسته کننده است. بخصوص که کمی خواب آلوده هم باشی و بعد از یک ناهار و جمع کردن ظروف و فارغ شدن از کار خانه بخواهی کنار تنها دخترت وقت بگذارنی. :) عموما بعد از ظهرهای ما کنار کتابخانه یک جای دنج و خنک داریم که کتاب میخوانیم. روزهایی اما چیزهایی اضافه می شود به برنامه ما. و ان را هم دخترمان اضافه میکند. دیروز آمدیم و نشستیم. هیوا بازی های فکری او ایکس و لونپوس را آورد و ما هم دراز کشیدیم و تشویقش کردیم : در همان حین گفتیم " دخترم کمی انگلیسی کار کنیم " ؟ گفت " بلی " ما هم از او معنی چند چیز را پرسدیم. مثلا " کتابخانه " با اشاره البته : نگاه کرد و گفت :) خسته ش...