هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه سن داره

هیوای آسمانی من

ممنون جناب زمانی.

1391/9/16 16:14
نویسنده : ساحل
1,559 بازدید
اشتراک گذاری
اخمد زمانی 7:50 16 آذر 1391
 
سلام دیشب پسورد من در نی نی سایت باز نشد. لطفاًمطالب زیر رااز قول من شما در کامنت حودتان درج کنید.

سلام 

از اظهار لطف شما بسیار ممنون وسپاسگزارم .
به خاطر تاخیر در حضور در این جمع صمیمی پوزش می طلبم .سوالات زیادی هست که باید پاسخ بدهم .از فردا شب به آنها می پردازم .

نوشتن هیوا همه ی ما را ذوق زده کرد یاد کودکی نیلوفر افتادیم مامانش می گفت نیلوفر یادته ؟ تو هم اینجوری شروع کردی برادرش گفت آدرس وبلاگش رو تو موارد موفق تو سایت تراشه های الماس بذاریم و یک درگاه مخصوص برای این بچه ها باز کرد که اولین لینک آن هیوای آسمانی است .
شما بعد از این ، آدرس مربوط به قسمت تراشه های الماس بچه های موفق رو اینجا بنویسید تا از سایت تراشه های الماس در دسترس همه باشد . 
اون عکسی که کتاب اول من تو دست هیواست خییییلی ناز شده . همه ی موفقیت های هیوا و سایر بچه ها مثل مشکات غزیز و آقا ابوالفضل رو به همه ی مادران گرامی صمیمانه تبریک می گویم .
پس جواب سوال ها بمونه برا بعد فعلاً در باره نیلوفر بنویسم .

نیلوفر 2سال و 2 ماهش بود خوندن کلمه ها رو شروع کرد یعنی از حدود آذر 83 . کارت های چاپی و این چیزا هم نبود . رو مقوای سفید می نوشتیم یه روز یادش می دادیم فرداشم می پرسیدیم می گفت . بهار 64 با مجله خانواده سبز تماس گرفتم و در آخر تابستان 84 گزارش خواندن نیلوفر چاپ شد . دیگه بعد از اون این مهارت هی تقویت شد تا جایی که قبل از مدرسه نیلوفر هر کتابی رو به راحتی آب خوردن کاملاً ثلیث و روان می خوندش .
برا اول ابتدایی با چند نفر خبره مشورت کردیم یکیش خانم بهاور مدیر مدرسه ی ابتدایی فضیلت نزدیک پارک فدک بود که خداییش خوب مشاوره داد و با جمعبندی مارو به این نتیجه رسوند که مدرسه ی دولتی خیلی بهتره . ما هم با توجه به راهنمایی های اینجور افراد تصمیم گرفتیم اول رو تو مدرسه آزادگان نارمک بنویسیم . 
با توجه به تجربه هایی که قبلاً از بچه های دیگه به ما گزارش شده بود روز های اول به نیلوفر سپردیم که به کسی حتی معلمش نگه که خوندن بلده . یعنی صبر کردیم تا خود معلم کشفش کنه .
یک روز معلم 2تا برگه ی متفاوت میاره به بچه ها بده . نیلوفر می گه خانوم برگه های من هر دو تاش یه مدله . معلم می گه بیار ببیینم از کجا فهمیدی نیلوفر متن برگه ها را برایش می خواند .معلم تعجب می کند و می گوید اِه اِه تو خوندن بلدی ! ؟ چه خوب پس برو برگه ی همه ی بچه های کلاس رو کنترل کن . این اولین ماموریت کمک معلمی نیلوفر بعد از چند روز شروع مدرسه در کلاس اول بود . 
اوایل کتاب موقعی که بچه ها خط نقطه و این چیزا رو تمرین می کنن چند تا شعر تو کتابشون بود .خانم میر حسینی ، معلم ، وقتی می فهمه که نیلوفر به خواندن متن و شعر کاملاً مسلطه به اولین شعر کتاب که می رسن می گه بچه ها ساکت . گوش کنین . . .
نیلوفر با مهارت خواندن آشناست . من ازش می خوام بیاد و اولین شعر کتاب رو براتون بخونه . نیلوفر بلند و روون می خونه . وقتی میره می شینه دوست بغل دستیش بوسش می کنه و می گه نیییلوفر ! ! ؟ تو چه جوری بلد شدی !؟؟نیلوفر می گه مامان بابا یادم دادن .کاری نداره به تو هم یاد می دم .
ــ راس می گی ؟ ممنون نیلوفر .
البته از شانس نیلوفر معلم اولش فردی خوش فکر و خلاق بود و این دو تا آخر سال و شاید هنوز هم عاشق هم بودن و هستن . اینا از همون اول تو کلاس کتابخونه داشتن و با راهنمایی معلمش نیلوفر هم از کتاب خونه ی کلاس و هم از کتاب خونه ی مدرسه استفاده می کرد .
سال دوم هم به همین شکل تو همین مدرسه خیلی موفقیت آمیز بود و معلمش خیلی راضی بود . 
برا سال سوم با توجه به اینکه نیلوفر نیمه دومی بود و هم توانایی تحصیلی بالایی داشت تصمیم به جهشی گرفتیم . باور کنید تو 45 روز همه ی درسای سوم رو خیلی خوب و بیشتر وقتا خودش بدون کمک ما می خوند . آخر که خانم رضوانی ازش امتحان گرفت مامان نیلوفر پرسیده بود خانم نیلوفر چطور بود ؟ گفته بود اگه همه ی بچه ها مثل نیلوفر باشن دیگه چه غم . برا چهارم مدرسه اش رو عوض کردیم . 
الآن هم که پنجمه تو هر مناسبتی مثل ساختن روزنامه دیواری و این قبیل چیزا پیشقدمه .
قول می دم همه ی بچه های تراشه های الماس به این توانایی ها و حتی فراتر از اون دسترسی پیدا می کنن. فقط یه چیز به کسانی که می خوان جرات و جسارت رو از شما بگیرن زیاد اعتماد نکنین 
پسندها (1)

نظرات (2)

شيرين مامان جانان و آوا
18 آذر 91 10:00
سلام مامان هيواي عزيز. چقدر خوشحالم كه با وبلاگ شما آشنا شدم.راستش من داشتم در مورد تراشه هاي الماس سرچ مي كردم كه وبلاگتونو ديدم . من هم تصميم دارم با دخترم كار رو شروع كنم... اگه اجازه بدين شما رو لينك مي كنم تا از اين به بعد بيشتر مزاحمتون بشم... از طرف من هيواي قشنگ رو ببوسين


سلام دوست عزیزم. من در خدمتم دوست خوبم. با افتخار
بابا امین
26 آذر 91 23:02
ببخشید نیلوفر چه کاره دختر گل شما میشه.عزیزم فضولی نباشه ها


سلام. هیچ نسبتی ندارن.