هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

هیوای آسمانی من

تاسف

1391/9/16 17:01
نویسنده : ساحل
1,552 بازدید
اشتراک گذاری

پست جناب زمانی رو گذاشتم چون خیلی بارم مهم بود. هم ایشون لطف کرده بودند و هم من از سردرگمی نجات پیدا کردم. امروز کامنتها رو میخوندم و واقعا نتاسف شدم. چرا بعضی ادوها درست مثل یک سوز باد موذی هر طور شده خودشون رو وارد خصوص ترین عمق وجود یک نفر نه حتی زندگیش وجودش میکنن. چرا فکر میکنن چون متفاوت فکر میکنند باید با موج حرفهای زشت و بد دیگری را تخریب کنند. چرا هر کسی در ایران خودش رو متخصص میدونه.؟ همه روانشناس همه دکتر همه منتقد همه شاعر . چرااااااااااااااااااااا.

هدف من اینجا آگاه کردنه دوست یاب یکمک به دیگران مگر در این مدت کسی بیشتر از این چیزی از من دیده؟ همیشه سعی کردم مهربون باشم و کمک کنم و این دو مورد رو همیشه به هیوام هم یاد دادم. که انسان باشه. بارها میخواستم دیگه ننویسم اما من بیدی نیستم که با این بادها بلرزم. اصلااااااااااااااااا. این نوشته ها برای هیوا هست و دوستان خوبش. 

فرزانگان میشنوتد و سکوت میکنند

دانایان میشنوند و پاسخ میدهند

نادانان میشنوند و توهین میکنند.

 

بهتر است سعی کنم اولی باشم. سعییییی کنم. در پست دیروز درباره هیوا نوشته بودم. دوستان نگران شده بودند و حرفهایی زده بودند که سعی کردم نگرانیشان را رفع کنم. خانوم دیگری که میگفتند مادر هستند کامنتهای طولانی با مضامینی عجیب............. . 

خب من پاسخ ایشان را در حد کافی دادم. هیوای من اگر باهوش است به تزریق من نیست. اگر میخواده بداند به اجبار من نیست اگر دوست دارد بداند بواسطه من نیست. 3 سالگی روانشناسی تست گرفت و گفت هوشش اینقدر هست دیروز گرفت و گفت اینقدر هست. میگفتند شما توه زدی بچه باهوش داری اینها عقده های کودکی خودت هست!!!!!!!!!!!1 فکر کنید!!!!!!!!میگویند بچه را تحت اجبار قرار دادی اصلا هم هوش ندارد این بچه. بگو به شما چه!!!!!!!!!!!!!! ای خداااااااااااااااااااااااااااا

کی یاد میگیریم به حریم دیگری تجاوز نکنیم کی. اظهار نظر بی مورد نکنیم. در جایی که نمیدانیم سخن نگوییم. 

حرفهای ایشان برای من بی اعتبار و مضحک است. ادامه میدهم برای شما. همه میدانید هرگز قصد پز دادن و توصیف احوالات نداشتم. هرگز.

برای همین لازم دانستم اینها را دوباره بنویسم.

به هیوا نخست احترام و مهربانی و کمک به دیگران را یاد دادم. کودکی من بر خلاف انچه ایشان مورد حمله قرار داده بودند نه سرشار از عقده بوده نه کمبود نه رفاه زیاد نه فقر. کودکی من همه و همه بازی در حیاط مادربزرگ محبتهای بی دریغ او چهره جوان مادرم...بازیهای خواهر ها و برادرم سبزه و درخت و زیبایی ها. شعر حافظ و سعدی و مولانا کتابهای بیشماری که پدرم برایم میخرید ووووووووووو همه خوبی است.

کودکی هیوا از او گرفته نشده. هیوا اگر میخواهد یاد بگیرد خود انتخاب میکند نه انطور که اینشان فرموده بودند شما برای او انتخاب کردید. من فقط پرورش دادم. کاری که هر مادری میکند. هیوا عاشق موسیقی بود چون میشنید. هیوا عاشق زبان بود چون کار من را میدید. هیوا عاشق ورزش رزمی است چون پر تحرک است. هیوا عاشق رقص باله است چون عاشق موسیقی است. هیوا مدام حرف میزندن چون کنجکاو و تشنه حرف زدن است. میخواهد بخواند خودش انتخاب کرده. دارد مینویسد بخدااااااا قسم خودش مینویسد و نشانم میدهد. من حتی تراشه ها را با بازی با هیوا کار میکنم. هیوا مستند بی بی سی میبیند از من درباره تخم گذاران میپرسد. میبیند. خب کانالهایی که ما میبینیم در همین رده هاست. موزیک کلاسیک و بی بی سی و همین کانالهای بسیار خوب. من فقط هفته ای یک روز با هیوا کار میکنم انهم به اصرار خودش. امروز با مربی مهدش صحبت کردم و چقدر استقبال کرد و گفت هیوا کتاب بیاورد مهد بخواند و خیلی خوشحال شدم. گفت هر چیزی را میخواهد برایش انجام دهید بیاورد در مهد من با بچه ها باهم انجام میدهیم. روانشناس هم همین را گفت. در امتداد اموزشهای مهد. من نمیتوانم وقتی هیوا میخواهد بگویم نه. نمیتوانم وقتی جمله ای میگوید به انگلیسی جوابش را ندهم. همین الاااااااااااان جلوی من تمام حروف فوم انگلیسیش را اورده و شعر میخواند و حروف را ردیف میچیند و صدا و نامشان را با مثال میگوید و مدام لبخند میزند. من چکار کنم؟ ؟؟؟هیوا الان در مرحله ای رسیده که مستقل خودش یاد میگیرد نه حتی با کمک من. خودش سی دی میبینه خودش میپرسه خودش کتاب مثلا ریاضی کودکانه رو میاره و کار میکنه. امااااااااا هیوا بازی هم میکنه بخدا. هیوا هر روز نقاشی بازی با رنگ. در حمام رنگ زدن در و دیوار. کلاژ. کاردستی. دویدن. دوچرخه بازی. شعر خوانی. رقصیدن. خاک بازی. شن بازی. توپ بازی. گرتاب حلقه. بازی با بولینگ. مامان بازی خاله بازی...چادر بازی. تاب بازی..معلم بازی. نمایش عروسکی...وووووو تمام کارهایی که همسنهایش میکنند. هیوا شاد است بسیار شاد. اما اگر زیاد میپرسه و زیادتر از سنش میفهمه هیچ وقت روانشناس یا کسی نگفت این بده. این خصوصیت اخلاقی هیواست. هیوا دوست داره بدونه البته من این دانستن رو در خیلی مراحل کنترل میکنم میدونم نباید هر چیزی رو بدونه :))))))))))) اما ذاتا دختری هست که بیشتر از سنش میفهمه. خیلییییییییییییییییییییییییی از دوستاش همینطورن. خیلی زاید با دوستاش بازی میکنه دوستای خوبی داره. اینطور نیست که بعدها حتی لحظه ای فکر کنم هیوا کودکی نکرد. نه هیوا خیلی خوب کودکی میکنه درسن=ت مثل همه دوستاش. دریا  میره شنا میکنه خاک بازی میکنه.....

همین دیروز نشسته بود و داشت جمله میساخت با " رفت " . حدود 10تا جمله. اینها اجبار من هست؟ بی انصافی هم حدی داره....

شاید نباید هرچیزی رو بنویسم. شاید....

 

" زندگی رویاست و زیباست. زندگی کابوس نیست. " دیروز اینرو برام گفت و گفت " مامان شعر گفتم برات "

 

خب اون لحظه من دیکته کردم شعر رو. نه ذاتا هنر ذاتی هست بخدا ذاتی هست. سعی میکنم کمتر بنویسم. میخواستم برنامه های خاص مونتسوری و زبان رو بنویسم فکر میکنم نباید اینکارو بکنم. نمیشه دوستانم نمیشه در این مملکت کاری کرد نیک.

بخیلان زیادند زیاددددددددددددد.

متاسفم . 

دخترم خوشحالم تو میدانی چقدر ازادی و رها درست مثل بادبادک رد آسمان آبی. برایم مهم نیست فقط تو بدان بسیار دوستت دارم. داریم چمدان میبندیم و بسیار کار سخته :))))))))))) دلم بارتون تنگ میهش سعی میکنم سر بزنم.

شاد باشید و امیدوار زندگی کنید. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

نسيم مامان پانيذ
16 آذر 91 17:39
سلام
من درمادر كافي هم برات پيغام گذاشتم نزار نزار كه اين حرف ها ذره اي از نوعدوستي و كمكت به ديگران كم كنه عزيزم خودت گفتي من بيد نيستم كه با اين بادا بلرزم..
پس باش ...


نسیمم. اونجا هم جواب دادم. ازت منون. میدونی که من هستم. امروز برای داشتن شماها بخودم میبالم. براتون پست میذارم. دوستت دارم. پانیذ نازنین رو ببوس.
فروغ(رد پاهایم)
16 آذر 91 17:57
سحر عزیز سلام
وقتی قبل از جواب کامنتم در دوپست قبل این پست رو خوندم اولش خیال کردم کامنت من باعث ناراحت شدن شما شده و حقیقا دلخور شدم از خودم امیدوارم همینطور که گفتی ناراحتی از من نداشته باشی چون من کاملا دوستانه کامنت گذاشتم و نیتم چیزی جز خیر نبود و باید بگم تاکید من روی تراشه های الماس بود سحر عزیزم
من منظورم این نبود که هیوا بچه های شادی نیست عزیزم جدا همچین نظری نداشتم فقط میخواستم این رو بگم که همه چیز برای یک کودک باید در راستای شاد بودنش باشه و اگر اموزشی باعث بشه خودش رو کنار بکشه از همسالانش و گوشه گیر بشه نمی ارزه به داشتنش
من اطمینان دارم مادر فهیم و اهل مطالعه ای مثل شما بهترین تصمیم رو برای دخترش میگیره و بدون شک هیوای عزیز یکی از جوانان موفق اینده خواهد شد
میدونی سحر اصلا به خاطر همین سوتفاهم هاست که جایی نظرم رو نمیگم چون ظرفیت دنیای مجازی به این صورته که چون ادم ها رو در رو نیستند و فقط کلمات هستن که ردوبدل میشن باعث برداشت های نادرست میشن
بازهم عذرمیخوام اگر ناخواسته باعث دلخوری شدم
سحر جان همینجور که آقای زمانی گفتند کودکانی که باهوش تر و توانا تر از همسالانشون هستند حتما و حتما باید از اون محیط بیرون بیان که چارش هم خوندن مقاطع تحصیلی به صورت جهشی هست وگرنه حروم میشن دلسرد و گوشه گیر میشن ونتیجه ای از توانایی ها و استعدادهاشون کسب نمیشه ضمن اینکه باید خوش شانس باشن تا تو مدرسه مربی های فهیمی گیرشون بیاد که بدرستی باهاشون برخورد بشه و این شانسیه که همه ی بچه ندارن متاسفانه
تمااااااااااااام منظور من از کامنت قبل همین بود اما به نظرم خیلی بد منظورم رو رسوندم
در یک فرصت مناسب خیلی دلم میخواد باهات در مورد این قضیه ی تراشه های الماس صحبت کنم دلم میخواد دلایلت رو بشنوم تا اگر اشتباه میکنم در آینده این شیوه رو برای بچم انتخاب کنم دلیل مخالفت من( که البته پافشارانه هم نیست چون تحقیق جامعی درموردش نکردم چون نیاز نبوده درحال حاضر)فقط و فقط همینه که همیشه ترسم از این که بچه ای که بیش از بقیه میدونه طرد بشه و زندگی در اجتماع و مقبولیت در اجتماع چیزیه که همه ی ما بهش احتیاج داریم
باز هم عذر میخوام اگر ناخواسته اسباب دلخوری فراهم شده
سفرتون به خیر


فروغ عزیزم. اصلاااااااااااااا از حرفای تو ناراحت نشدم. ))) تو فهمیده محترم و بسیار موقر و ارومی. میتونم حست کنم. من پاک کردم اون کامنت رو. و فقط برای اون نوشتم منظورم اصلا به تو نبود. اصلااااا نگران نباش. راه درازی در پیش دارریم امیدوارم معلم سال اول هیوا هم مثل مربیش باشه. )) مثبت نگاه میکنم. تو نظر بده منهم راهنماییت میکنم. شماره موبالمو برات ایمیل میکنم فقط ایمیلت رو برام بذار. که باهم حرف بزنیم. برای تراشه ها از نگرانی درت میارم. من سالها روی این روش فکر کردم باور کن. )) میدونی کلا روی هر چیزی مربوط به بچه هاست من از دو سال قبلش تحقیق میکنم. نمونش همین مدرسه. هنوز دو سال مونده هیوا بره مدرسه هااااااااا اما من دارم روش فکر میکنم. میتونم بهت قول بدم نگرانیت درباره تراشه ها بی مورده. اصلا نگران نباش. من یک دوست نازنین دیگه دارم اسمش فروغه و عاشق اسمتم بخاطر فروغ فرخزاد.)))) ازت ممنونم. من ادم رکی هستم اگر ناراحت بشم راحت میگم حتی یک اپسیلون ازت دلگیر نیستم. میوبسمت نازنین فروغم.
maman e Meshkat
16 آذر 91 18:05
سلام
می تونم بفهمم چی دلتنگت کرده عزیزم منم متاسفانه با اشتیاق مشکات برای خوندن کتاب ها توی جمع اونایی که دوستشون داره ،دارم دچار مشکل می شم نزدیک ترین کسانم تقریبا همین جملات رو می گن فکر می کنم توی این راه تنهام اما مطمئنم این راه درست است و خدا با ما است!


ما ادامه میدیم عزیزم. محکم و پایدار. بچه های ما هستند که باید نوع دید ادمها رو عوض کنن. پس ما وظیفمون رو انجام میدیم. من همراهتم همیهش. و ممنونم از دلگرمیت.
maman e Meshkat
16 آذر 91 18:32
http://mhm.niniweblog.com/post10.php
فروغ
16 آذر 91 20:13
سحر عزیزم..خوبم...چرا خودت رو درگیر کسایی میکنی که هیچ شناختی ازت ندارند؟
من همیشه بهت فکر میکنم و برای من مظهر و الگوی مهربانی هستی...تنها کسی هستی که برای من خیلی عزیزی .ا اینکه هرگز ندیدمت ولی خوب میشناسمت.نذار ادم های حسود با حرفهای مضحکشون ناراحتت کنند.
کاشکی یاد بگیریم که قضاوت نکنیم..یاد بگیریم که بچه هامون با هم فرق دارند و اگه من روش تو رو نمیپسندم خوب میتونم انجامش ندم...قرار نیست که همه بچه ها مون رو عین هم بزرگ کنیم...هر کسی روش و شیوه خودش رو داره...
فکرت رو ازاد کن و برو سفر خوش بگذورن


چشم مهربونم. برای من چی بهتر از دوستی شماها. اینهمه حرفای خوب. اینهمه لذت از نوشته هاتون. از خوبیتون. بارتون یک پست مخصوص میذارم. خیلییییییییییییییییییییییییی دوستت دارم.
حسنا
17 آذر 91 1:07
سلام ساحل عزیزم نمی دونم چی بگم اما وقتی متنتو خوندم واقعا نگران شدم من یکی که اول از همه خودتو دوست دارم بعدشم هیوا جونی را شاید هرگز از نزدیک نبینمون اما واقعا دوستتون دارم براتون بهترین ها را ارزو می کنم وقتی از موفقیت های هیوا جان می گی وقتی با دلسوزی تمام ما ها را راهنمایی مکنی به مهربونیت حسودیم میشه به دانستنی هات ساحل عزیزم من هنوز منتظرم که برنامه اموزشی زبان انگلیسی برای بچه های ایران زمین داشتی را به اتمام برسانی مجوزشو بگیری من مشتریت شم



تو دوست خوبمی. مهربونم ممنونم. تو هرچیزی بخوای همین الان من برات مینویسم. ))) لطف داری بهم زیاد. ممنونم خیلی زیاددددددددددددد. نمیدونی چقدر امروز بهم انرژی دادید. )))) میبوسمت عزیز دلم. دوستت داریم من و هیوا.

فرناز
17 آذر 91 10:40
دوست مجازی خوبم، خواهر نازنینم ساحل جان،
خیلی متآسف شدم این پست رو خوندم. چرا که من هر روز صبح زود عادت کرده ام بعد از روشن کردن لپ تاپ و یه دور تو دنیای خبرها دو وبلاگ رو حتمآ چک کنم که یکیش وبلاگ هیوای نازنین توست. برای من یکی، این وبگاه هم یه رفرنس قویه و هم یه منبع انرژی مثبت برای رفتار درست و صحیح با دخترانم. اگر کامنت نمی گذارم تنها به دلیل ضعفم در تایپ فارسی است که هر یه جمله اش یه دنیا طول می کشه.
ولی امروز که این پست رو خوندم دیگه گفتم درنگ جایز نیست خصوصآ برای من که اینقدر از این فضا استفاده می کنم.

ساحل عزیزم، شما که دیگه استادی، می دونی که اینگونه افراد همه جا هستند و وطیفه شخصی خودشون می دونن که همه جا یه اظهار نظری بکنن و خودشون رو به زشت ترین شکل داخل هر موضوعی معرفی کنن. دیگه دنیای اینترنت که بهترین مکانه برای اینجور افراد، چون دیده نمی شن و هر چه دل تنگشان(که معلوم نیست کجا تنگیده ) می تونن بگن. شما دیگه چرا عزیزم تحت تآثیر قرار گرفتی نازنین !!
ما همه به تو داریم تکیه می کنیم مامان ساحل عزیز ، ما رو رها نکن...می شکنیم ها !!!
من از اونجایی که دو تا دختر دارم که یکیش هم سن هیوای نازنین توست و دیگری در سن بلوغ ، با مقوله اضطراب بسیار زیاد برخورد کردم و همه جوره مجبور شدم باهاش سر و کله بزنم. من واقعآ به این نتیجه رسیدم که بخش زیادی از این اضطرابها ریشه در دوران بارداری و شیردهی دارند و در محیط های خانوادگی سالمی مثل شما که توجه مادر به کودک بسیار زیاد است و همه جوانب جسمی، روحی، و رفاهی کودک را بررسی می کند، خیلییی ربطی به چگونگی برخورد و نحوه توقعات ما ندارند. همه ما در زندگی شخصی و خانوادگی امان کم و کسری هایی داریم، که برای بعضی هایمان بیشتر است و فشار وارده بر روی خودمان به عنوان پدر یا مادر بیشتر. کودکان این اضطرابها را با تمام وجود درک می کنند و بواسطه آنها به ما به شدت وابسته می شوند و همیشه می ترسند ما را از دست بدهند. مخصوووووصآ کودکان باهوشتر و مسِؤولیت پذیرتر.

دوست عزیزم آنهایی که نمی فهمند را بی خیال، آنکه می فهمد و از بالا شاهد و ناظر این سخاوت، یکرنگی، صداقت و انسانیت توست که هر چه را که می دانی در سبد اخلاص می گذاری و از ته دل می خواهی فرزندان دیگر این سرزمین هم مانند هیوای تو موفق باشند، پاسخ تو را به موقع می دهد.

هیوایت خانم برازنده و به غایت موفقی خواهد شد، و این وبلاگت هم مرجعی کامل برای همه والدینی که دوست دارند به مانند او را تربیت کنند ولی راهش را نمی دانند.
انرژی و توانی که شما برای تربیت و پرورش هیوا صرف می کنی کار هر کسی نیست ، همانطور که توانی که برای پرورش بزرگانی مثل پرفسور حسابی از طرف مادرانشان گذاشته شده است منحصر به فرد بوده است.
خواهر خوبم، نمونه تو بسیار کم هستند، به شیوه خودت ادامه بده و خیلی خودت را درگیر نظرات کارشناسی این و آن نکن. فقط آنهایی که ثابت قدمند به مقصد می رسند.

شاید بد نباشد به دنبال راهی باشیم که دلبندانمان هر چه کمتر در جریان اضطرابهای شخصی و خصوصی ما والدین قرار بگیرند ، فکر می کنم در آن صورت آرامش بیشتری داشته باشند. مگر می شود کودکی را که اینقدر تشنه دانستن است را متوقف کرد، این که ضربه بزرگتری خواهد بود، و این همه عطش برای دانستن جای دیگری صرف خواهد شد.
و همه آنهایی که کارشناسی هم می کنند باید بدانند و یاد بگیرند که : بله درست است ، این تشنگی برای دانستن و یاد گرفتن را مادر هیوا در او ایجاد کرده چون یک مادر به تمام معناست . کاش من هم عرضه داشتم و این کار را کرده بودم.
هیوایت را از گزند چشمان بد به خدای مهربان بسپار و به راهت ادامه بده ....تو همیشه موفقی مامان ساحل عزیییییییززز


P.S: اگر دوست داشتی کامنت من را ثبت نکن ..اصلآ مهم نیست ، تو خودت برای ما مهمی..و اینکه راهت را در این وبلاگ ادامه بدهی تا روزی روزگاری هیوای عزیزت با دیدن این توقف تو نلرزد











عزیزم فرناز عزیز....برای من که کل وجودم احساسه این پستت شد بهانه گریه کردن (((((((((. واقعا فکر نمیکردم وجودم بعنوان یک انسان برای دوستانم اینقدر مهم باهش و مسوولیتم صد برابر شد از حالا.. باور کن باور کن تمام بچه های شما رو خیلی خیلی دوست دارم. چقدر دلم میخواست کنارم بودید و هر چی میدونستم رو در رو نثارتون میکردم و ازتون انرژی میگرفتم. من خاک پای شما هستم کی باشم که اتکای شما به من باشه. اینهمه صفات خوب که در من نیست اگرم باشه بخاطر وجود نازنین تو و امثال تو هست. تو درست میگی. هیوا خیلی حساسه. تمام نکات رو حتی وقتی فکر میکنم حس میکنه. تربیتش واقعا سخته )))) یوقتایی منتظر میشم بره مهد فقط بتونم یکم فکر کنم باور کن.)) مشکلات هست بین تمام والدین و با این اوضاع مملکت ما که روزبروز بدتر هم میشه. اما من واقعا سعی میکنم نذارم اگر هم مشکلی هست در حضور هیوا حل و بحث بشه.و خوشبختانه الان چندین ماهه این اتفاق نیفتاده. نگران نباش عزیز دلم. تو مادر خوب و بسیار مهربانی هستی. باعث افتخار منه دوستی باهات. اینکه وبلاگم رو هر روز امثال تو میخونن. براتون وقت میذارم چون لایق بیشتر از اینها هستید. و متاسفم که بیشتر در توانم نیست. من ادامه میدم. و تا زنده هستم کنارتون هستم. ازت صمیمانه ممنونم. نمیدونم چطور تشکر کنم اما یک پست میذارم و سعی میکنم از خجالت همتون در بیم. ببوس هر دو گل خوشگلت رو. و اگر فارسیت کنده برام انگلیسی بنویس عزیزم. فقط خاموش نمون. )))))
بهناز مامان نازنین
17 آذر 91 14:27
سحر نازنینم سحر مهربونم اصلا ناراحت نشو من نمی دونم متن کامنت چی بوده اما با شناختی که ازت دارم می دونم خیلی مهربون و نازنین و نوع دوستی من ازت خییلی چیزا یاد گرفتم
خواهش می کنم خودتو ناراحت نکن خودت می دونی نظرها متفاوته اما من نمی دونم چی بهت گفتن که انقدر ناراحت شدی



بهنازم عزیزم همین که اومدم امروز و این همه کامنت رو دیدم و مادر کافی رو اصلا یادم رفت چی بوده. اما گذاشتم متن رو البته اون یکی رو پاک کردم چون واقعا زشت بود برای من و دوستانم که بخونید اون حرفارو ))))))) تو میدونی من تحملم زیاده اما باور کن یک حرفایی مثل سوزن درون دل ادم فرو میره سوراخت میکنه با خودت میگی این ادم اولین باره تو رو دیده خونده اخه چطور اینقدر حق داده بخودش نظر بده درباره کودکی تو. فکر کنننننننن. تو لطف داری. من هرچی هستم مادرم. و برای شماها تا هروقت باشم مینویسم و کنارتون هستم. مطمئن باش. از همراهیت بسیارررررررررررر ممنونم. نازنین منو ببوس. خوش بحال هیوا با اینهمه دوستای خوب و مهربون. کلی میبوسمت عزیزم. طفلک دختر اون دوستت. من مطمئنم اگر میذاشت بره موسیقی بسیار بهتر از کامپیوتر بود. اما واقعا نمیشه دخالتی کرد عزیزم. ممنونم ازت.
بهناز مامان نازنین
17 آذر 91 14:34
من کاملا درکت می کنم وقتی دختر 3 ساله من هم دوست داره بنویسه وقتی زبان آموزی رو خودشششششش دوست داره و پیگیر هست وهزار تا چیز دیگه من نوعی که مادرشم بگم نه ؟!برو دنبال بازیت؟! من دوستی دارم که فرزندش 5 سالشه و عاشق موسیقی و واقعا کاملاااااااااا مشخصه که استعداد داره اما مادرش اونو با بازی کامپیوتری سرگرم کرده و الان 5 سالشه و اصلا کلاس موسیقی نزاشته..... من اصلا دخالت نکردم اما دلم می سوزه؟
مصی
17 آذر 91 15:29
گفتنیها رو دوستان توی نظراتشان گفتن و من هم دقیقا نظر همونها رو دارم،مطمئن باش اگر این کارها رو برای دخترت نمیکردی باز میامدن یه جور دیگه ایراد میگرفتن.بدان که همیشه یه عده ای هستن که لذت میبرن از ایرادگیری،دخالت،حسودی.
ما به شدت منتظر بازگشتت از سفر هستیم البته با انرژی فراوان.محکمتر و جدی تر از قبل کارهات رو دنبال کن عزیزجان.


مصی خوبم مطمئن باش هستم محکم و پایدار. با داشتن خوبانی مثل تو مگه میشه نبود.)) برمیگردم با کلی حرف. دوستت دارم عزیز.
مامان طلا
17 آذر 91 16:12
سحر جانم به راهت به فکرت و به مهربونی هات ایمان دارم قثط همین ....


دوستت دارم عزیزم.
بهناز
18 آذر 91 10:56
عزیزم سلام
بعد از چند روزی که نتوانسته بودم به وبلاگت سر بزنم چه اخبار بدی بود.
به جرات می توانم بگم این وضعیت برای همه وبلاگ های پرطرفدار و مفید پیش می آید.
گفتنی ها را دوستان در بالا گفتند فقط در مورد این فضای مجازیت می توانم بگویم که کم کم به یک مرجع کامل مادر و کودک تبدیل شده است.
تقریبا به تمامی دوستانم که درگیر مسایل کودکانشان هستند و کمک یا راهنمایی می خواهند وبلاگ شما را معرفی می کنم.
می دانید چیزی که ما باید یاد بگیریم فرهنگ دموکراسی است در خانه در مدرسه در بازی در غم در شادی در دنیای مجازی و .... و این که برای همه حریم خصوصی و خط قرمزی را رعایت کنیم.
دوستان بیایید این فرهنگ را برای فرزندانمان آشنا سازیم و به همه احترام بگذاریم
عزیرم راهت و نیت آسمانیت را ادامه بده که این بهترین راه مبارزه برای فرزندانمان است.
ممنون برای مهربانیت ،سخاوتت و صداقتت.


بهناااااااااااااااز مرررررررررررسی. تو بهترینی. شرمندم خیلی ))))))))))))))) چشم. منم ممنونم بخاطر حمایت و نگاه زیبات عزیزم. میبوسمتون.
مامان تیارا
18 آذر 91 11:54
دوست خوب ومهربونم ومادر نمونه سحر جان .
عزیزدلم نبینم غم توی دل مهربونت باشه .متاسفانه آدم های متفاوت و... همه جا هستند .مهم صبور بودن و شنونده عاقل است که حتم دارم شما از آن دسته صبورهایی .عزیز دلم امیدوارم روزهای خوش و شادی با دخترت داشته باشی و پر از موفقیت .
به امید روزهایی که نتیجه این همه تلاشت را ببینی ومطمئنم اون روز دیر نیست .
ممنون از اطلاعات خوبی که مینویسی وما هم استفاده میکنیم . میبوسمت


دوست خوبم ممنونم ازت. خیلی خیلی لطف داری به ما. امیدوارم لایق اینهمه خوبی شما باشم ممنون
زهرا (مامان پارسا)
18 آذر 91 16:05
سحر عزيزم به اينجا كه رسيدم شوكه شدم. احتمالا وقتي اينو ميخوني از سفر برگشتي و انشاءالله كه كلي بهت خوش گذشته باشه. هر اون چه رو كه بايد مينوشتم فرناز عزيز نوشته بود.
ولي بذار اينو بگم كه درك مادري مثل تو براي خيلي ها خيلييييييييييييييي سخته همون حسودان و نالايق ها. پس همون طور كه خودت گفتي ادامه بده.
ما هميشه منتظر درسها و نوشته هاي زيبات و عكسهاي فرشته زيبات هستيم.

زهرا جان ممنونم ازت. خیلی زیاد ممنونم. از داشتن شما بخودم میبالم. متشکرم از بودنتون. )

کتی مامان نادیا
19 آذر 91 15:18
سحر عزیزم
لطفاً خودت برای حرف های بیهوده بعضی آدمها ناراحت نکن.
خیلی حرفها بیشتر از روی حسادت زده میشه .
بدون که ما دوست داریم و منتظر یادگیری آموزشهای خوب شما هستیم .

ممنون بخاطر تمام مهربونیهات

دوستدار همیشگی تو



کتی جانم باز هم ممنونم خانومی. میدونم. درست میگی. متشکرم ازت. در خدمت همگی هستم.
زهرا
20 آذر 91 14:06
سلان ساحل جان

منئخیلی وقته وبلاگت رو میبینم
اما دکمه نظر دهید رو پیدا نکردم که نظر بنویسم

وقتی دیدم از این موضوع که یه نفر این حرف بی معنی رو زده بود ناراحت شدی اینقد نگاه کردم که دکمه راپیدا کردم که برات بنویسم
به حرف این ادما گوش نده وگار خودتا بکن
وقتی هیوا خودش میخاد چرا که نه؟؟؟

منم میخام اموزشاتو به پسرم بدم
تازه میخاستم بهت بگم اگه میشه روش مونتسوری که با هیوا کار میکنی را بزاری که ماهم که دسترسی به جایی نداریم استفاده کنیم
اگه بتونی بزاری خیلی ممنوننت میشیم
برای ما بخصوص که راه به جایی نداریم


ممنون عزیزم. همین کار رو میکنم. ممنونم ازت. حتما بزودی یک سایت مخصوص درست میکنیم با یکی از دوستان و تمام مطالب رو درباره مونتسوری بطور کامل میذارم براتون. شاد باشی عزیزم.
مامان نیایش
21 آذر 91 20:52
سلام من وبلاگ شما رو زیاد می خونم وهمیشه از این همه حوصله ودقت شما کلی انرژی مثبت می گیرم .امیدوارم همیشه در کنار هم شاد وسلامت باشید .


سلام. خوشحالم از اشناییت. و خوشحالم و ممنونم از توجهت. چقدر خوب که از وجود من به شما انرزی میرسه. این وظیفمو سنگین تر میکنه. ممنونم. شاد باشی عزیزم.
فروغ(رد پاهایم)
25 آذر 91 16:18
سحر عزیزم کاملا مطمئنم که از اون مادرهایی هستی که بی گدار و بی تحقیق و تفکر به آب نمیزنی این رو کاملا میشه حس کرد
و خیلی خوشحالم از اشنایی با کسی مثل تو
میدونی سحر من هم خودم خیلی اهل تحقیق و با اینکه هنوز تصمیمی برای بچه دار شدن ندارم اما از حالا دارم درمورد خیلی چیزها مربوط به تربیت بچه جستجو میکنم چون خیلی برام مهمه که کسی رو که قراره به این دنیا دعوت کنم به بهترین نحو پرورش بدم و این وسط اشنایی با کسانی مثل تو که هم علمش رو دارن و هم تجربش رو برام غنیمته
درمورد تراشه ها خوشحال میشم نظرت رو بدونم و خیلی خیلی ممنونم از وقت و سخاوتی که در اختیار بقیه میگذاری در مورد دانسته هات
همه اینجوری نیستن سحر

فروغ عزیزم ممنون از نظرت و لطفت به من جدی میگم در باره تراشه ها موافقم باهاش اما از 4 سالگی به بعد. میدونی قبل از اون دنیای کوچیک و سراسر بازی بچه ها رو خراب میکنه. خوندن بچه ها رو به دنیای جدید وارد میکنه دنیایی که همه چیز رو میبینن و میخوان ازش سر در بیارن نسبت به بازی فکری و تحرکی ذهنوشن کمرنگ میشه و اشتیاقشون کم. بخاطر ذوق مادر و گدر دوست دارن بیشتر بتونن بخونن تا بازی کنن و من اینهارو دوست ندارم. برای بچه های زیر 4 سال خیلی خیلی اموزشهای غیر مستقیم و بازیهای فکری و اموزشهای خاص هست که هر وقت تو مادر شدی بطور خاص همه رو بهت خواهم گفت اگر باشم عزیزم درباره نکات تربیتی خیلی خوبه که اطلاعاتت کامل باشه اما مراقب باش زیاد وسواسی نشی گاهی باید بجه ها رو به حال خودشون گذاشت فروغ و گذاشت زندگی کنن بدون دیسیپلین و نظارت البته گاهی من کنارتم مادر خوب اینده )
هاله
16 دی 91 14:56
ببخشید اینو میگم اما این طرف شما چقدر با عرض پوزش پَرت از ماجرا ها هست و بوده..
الان 90%بچه ها تک بعدی نیستند و دارند چند تا هنر و چند تا مهارت را با هم آموزش میبینند ومیگذرونند و همه بچه ها با هوشند ..فقط حوصله مادر ها هست که اونها رو موفق تر میکنه
حتی در شهر های دور افتاده هم بیشتر پدر و مادر ها دارند بهترین آموزش هارو برای بچه هاشون محیا میکنند و خیلی از معلمین در مقطع دبستان بهترین روش های اموزش را برای شاگردانشون دارند طبق آموزش اروپا.
من اینو از طریق وبلاگها پی گیرم
اونوقت این خانم یا شاید آقا خیال میکنه شما به زور به بچه ات داری آموزش میدی
بابا مردم چرا اینقدر مو از ماست میکشند
چه حوصله ای


دقیقا همینطوره. باعث تاسفه واقعا. ممنون دوستم بابت همه کامنهات
nasrin
10 تیر 94 1:58
سلام ساحل عزیزم فقط خواستم بهت بگم پختگی و فهمیدگی از چهره هیوا خودش حجت تمام صحبتها و زحمات شماست و اینکه من با خواندن وبلاگت به خودم امدم،یک روز کامل خواندم و برنامه ریزی کردم و قدرت پیدا کردم دختر من حرف نمیزند و تنها معیار همین اشخاص ایرادگیربه تکلم او هست نه کارهاش و هوش و استعدادش، ولی برای من اون بهترینه و اگر بارها و بارها به این دنیا می امدم و نظرم رو خدا می خواست با تمام وجود باز دخترم رو انتخاب میکردم ،گاهی همه چی وحشتناک سخت میشه اما هر وقت نگاهم به چهره مظلومش میوفته قسم میخورم که مادر بهتری باشم و امنیت و ارامش را بهش تا جای ممکن بدم خواستم بدونی وبلاگ شما برای من مثل یک مسکن عمل کرده و با عشق کلمه ،کلمه حرفات رو در قلب و خاطرم ثبت میکنم،لطفا بخاطر دوستدارانت نه تنها بیشتر بنویس بلکه هرطور که دوست داری عمل کن و بدون ما خیلی قبولت داریم، هستن کسانی که حتی اگر مثل من تا الان برات پیغام نذاشتن اما تو را بارها تشویق کردن وشاید نوشته هات گروهی رو سرخورده کردهاما واقعیت اینه که تو مادر خوبی هستی .از بابت معرفی کتابها و سی دی ها و تمام نوشته هات ممنون من هر کاری گفتی و هر کتابی رو معرفی کردی تهیه کردم و خیلی راضیم برات سلامتی و تندرستی در کنار خانواده و عمر با عزت ارزومندم هیوا رو ببوس من مطمنم هیوا اینده روشن در پیش داره البته با حمایت مادر بینظیری مثل شما.
ساحل
پاسخ
فقط می تونم بگم ممنونم. تو مادر فداکار و صبوری هستی و من شاد از دوستی باهات