پایان مرحله دوم.
سلام به همه. بخصوص دوستان تراشه ای عزیز :)
هفته پیش مرحله دوم و کتاب دوم تمام شد و ما به مرحله بعدی رفتیم. برای هیوا یک هدیه خریده بودم از
قبل و کیک. :) قبل از دادن هیده یک بار دیگر کل کلمات و جملات را مرور کردم تا مطمئن شوم بخوبی در
یادش مانده است. کلمات " دوست دارم " " سیب " ماکارونی " " ناهار " در کارتها نبود و فقط روخوانی
کردیم.
این بازی همیشگی ماست. خرس هیوا را آوردیم برای معلم بازی
و دختری ک لباس زیبایی برنگ گل روی خودش هم پوشیده بود . :))
بعد کارتها را به شکل پله چیدیم. من همیشه این نوع چیدمان را انجام میدهم چون هیوا خیلی به پله و
آپارتمان و خانه سازی علاقه داره برای همین با کارتها این اشکال رو می سازیم.
هیوا خواند و بعد با کارتها خودش جمله می ساخت .
بعد از این کار و تکرار آن کتاب را به دست دخترم دادیم. دخترکم خیلی کتابش رو دوست داره. هفته ای
چند بار همراهش میبره مهد کودک برای دوستاش میخونه.:))
باز کرد و شروع به خواندن کرد.....
همه را خواند با دقت و بدون اشتباه و چشماشو گرفت و من هدیشو بهش دادم . یک مجموعه فنجان و
نعلبکی مثلاااااا نقره :)))))
ذوقو میبینید :)))))))))))))))) ذوق کردن هیوا رو میگم ...:)))
و هیوای من با هدیه و کتاب قدیمی :))
دوباره از جناب زمانی تشکر میکنم. منتظر دریافت نوشته خوبتان در این قسمت نیز هستم.
و اما مرحله سوم....با هیوا تمام کارتها را از خط چین جدا کردیم هر دو باهم. مشارکت کودک در اینکار به
احساس مسوولیت و وظیف شناسی او در قبال شروع کار بعد و مرحله جدید خیلی کمک میکنه. بعد با
کاغذ رنگی کارتهای مخصوص به هر درس رو از روی شماره جدا کردیم لای هر کدام یک کاغذ رنگی
گذاشتیم. و کتاب همراهش رو هم با قیچی بردیم و برگه اول رو با چسب کاغذی بردیم و چسباندم روی
درب کمد .
شروع کار :
خب من بجای بخش از کلمه حرکت استفاده کردم نمیدونم درسته یا غلط اما مفهوم بخش خیلی
سنگینه. پس به هیوا گفتم در هر کلمه ببنیم با خوندنش چند بار دستامون حرکت میکنه رو به بالا.
مامان میشه ما مان
و برای صدا از انگشت
م ا م ا ن
بار اول خودم براش توضیح دادم. بار دوم با هم گفتیم. بار سوم خودش همه رو فهمید و گفت. تا شب 4
بار ازم خواست برم و باهاش معلم بازی کنم. منهم چند تا از عروسکهاش رو نشوندم روی صندلی و هیوا
همه رو درست گفت. و امروز کلمه جدید رو شروع میکنیم.
هیوا خیلی خوشحاله. مرتب میگه این کتاب رو تموم کنم میرم مرحله آخر و میتونم همه کتابامو بخونم.
وقتی میام و میبینم گوشه تختش کنار کتابخونه رها شده دورش پر از کتاب داره برخلاف گذشته به حروف
و جملات نگاه میکنه دقت میکنه ، دستای کوچولوش رو زیر کلمات حرکت میده یا میخونه یا میگه خ چ مثل
چشم ب ا م ....فقط درونم گرما رو حس میکنم. برام مهم نیست معلمش چه رفتاری خواهد داشت. من
تاما سعی خودم رو برای شناسوندن این روش و این بچه ها در مدرسه خواهم کرد. باز هم از شما معلم
خوب آقای زمانی نازنین ممنونم.
شاد باشید و سالم.