نامه مادر
دیدن دویدن دخترک شش ساله ام روی چمن ها دیروز من را از خود بیخود کرد ....شاید گمان دیوانگی ببرید از نوشته هایم....اما میدانم درک میکنید... وقتی به صورت تو دخترم دستهایت نگاهت...پاهایت نگاه میکنم درونم حسی گرم و زیبا میجوشد از افتخار مادر تو بودن...و رشد تفکر بزرگت... خوشحالم از آزادی درونت..خوشحالم از آرامشی که به من می دهی. روزهایم خالی تر شده اند. مادر کلاس یوگا می رود و کارگاه هایش تمام شده..مادر بیشتر کنار تو می ماند و برنامهه ای زیادی برایت دارد. دخترم دو ماه دیگر تو کلاس اولی می شوی...شاید باورش سخت باشد اما چقدر لذت بخش است کنار تو بودن و سخت است دور از تو ماندن. ما این روزها لولپی کار میکنیم و تو بسیار به این بتسه و ریا...