هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

هیوای آسمانی من

فروغ فرخزاد

بر روی ما نگاه خدا خنده ميزند هر چند که ره به ساحل لطفش نبرده ايم زيرا که چون زاهدان سيه کار خرقه پوش پنهان ز ديدگان خدا مي نخورده ايم پيشانی ار ز داغ گناهی سيه شود بهتر ز داغ مهر نماز از سر ريا نام خدا نبردن از آن به که زير لب بهر فريب خلق بگويی خدا خدا ما را چه غم که شيخ شبی در ميان جمع بر رويمان ببست به شادی در بهشت او ميگشايد... او که به لطف و صفای خويش گويی که خاک طينت ما را ز غم سرشت طوفان طعنه خنده ما را ز لب نشست کوهيم و در ميانه دريا نشسته ايم چون سينه جای گوهر يکتای راستيست زينرو به موج حادثه تنها نشسته ايم آن آتشی که در دل ما شعله ميکشيد گر در ميان دامن شيخ اوفتاده بود ديگر بما که سوخته ايم از شرار عشق ن...
8 تير 1390

تابستان من هیوا امسال

اولین روزهای تیر من و هیوا رفتیم مهد کودک. رویای من ین بود که دخترم 3 ساله بشه و بره مهد....دوره اداپت هست و روزی 30 دقیقه رفته این هفته و هفته آینده میشه 1 ساعت. نمیدونم روزهای زیبای پاییز وقتی هر روز بره ازم دور شه چی میشه؟؟؟الان گاهی اونقدر کلافه و خستم که دلم میخواد تنهای تنها باشم....کلاس استعداد یابی به کلاسهاش اضافه شده...جمعه هم میخوایم بریم شنا اتفاق دیگه این تابستون جدا کردن اتاق خواب هیواست. 20 شبه تو تختش میخوابه...2 شبه دیگه کنارش دراز نمیکشم و پایین تختش میخوابم...تا آخر این ماه دیگه میام بیرون رو تخت خودمون. هنوز شبها با صدای نفسش می خوابم...برام سخته دستاشو رو صورتم نداشته باشم....اما کاریه که باید انجام میشد و خوشحالم تو...
8 تير 1390

بدون عنوان

  چطور براي كودك خود كتاب انتخاب كنيم؟ مهارت‌هاي زندگي > خانواده - همشهري‌آنلاين-هلن صديق بناي: والدين همان‌گونه كه براي خوراك و پوشاك كودك زمان مي‌گذارند، براي رشد صحيح ذهني او نيز بايد از خود همت نشان دهند وقتي انسان پا به دنيا مي‌گذرد و با حواس خود با پيرامونش ارتباط بر قرار مي‌كند. با اولين چيزي كه لمس مي‌كند، مي‌شنود، مي‌بيند يا بو مي‌كشد، كنجكاويش تحريك مي‌شود. پرسش كردن به دنبال ايجاد علامت سوالي در ذهن و افكار شروع مي‌شود. عدم دريافت پاسخ صحيح به اين پرسش‌ها در كودكان منجر به رشد فكري ضعيف، كاهش خلاقيت، بي‌انگيز‌گي، بي‌علاقگي به تحصيل، ...
9 خرداد 1390

بدون عنوان

این اولین تصویریه که من با هزار زحمت از دکترم گرفتم.....همسرم بزرگش کرد با سیستمهای گرافیکی و هروقت نگاش میکنم..باورم..نمیشه..... اینهم سیاه و سفیدشه.....4 هفتگیمه....اردیبهشت ماه باردار شدم....دی نی نی سایت همرو نوشتم..... اینهم نه ماهگی...باورم نمیشد بچه درون شکمم اینقدر بزرگه..و وقتی آوردنش پیشم.....نمیتونستم باور کنم...... دیدم..فرشته ای تپل...سرخ....سفید...تو یه پتو داه به طرفم میاد..هنوز کاملا به هوش نبودم..فکر کردم..خواهرمه...چون اونهم همینطور همین شکل بود..باورم نمیشد دیگه شکمم بزرگ نیست..میتونم صاف بخوابم...اصلا نمیتونستم تمام این وقایع رو با اون حال با هم تطبیق بدم.....اما گذاشتنش پیشم..نگام کرد و تمام وجودم آ...
2 خرداد 1390

بدون عنوان

روزها میگذرند... روزهای دراز با سکوت آفتاب روی شیروانی داغ کوچه ها با عبور شب از نمناکی لحظه های ما.... سکوتم برای توست..در شبهای کوتاه خنده ام برای توست در روزهای دراز وجودم برای توست تا هر لحظه که قلبم بطپد... هیوای من.....سپاس از اینکه مرا مادر فرشته ای چون خود کردی..سپاس.....
1 خرداد 1390

بازی

دیروز من با هیوا بازی اشکالو کردم...شکلهای هندسی رو گذاشتم و ازش خواستم بر طبق شکل جداشون کنه و اسماشونو هم بهم بگه..یکی یکی بهم داد....بعد خواستم شکلهای همشکل و همرنگ رو بهم بده و داد...بعد اعداد رو کار کردیم...عروسکهارو شمردیم و لیوانهارو..بعد هنر رو با ریاضی قاطی کردم:)) شکل دایره کشیدم گفتم بگه چیه و گفت..دایره circle ...انگلیسی هم وارد بازی شد مهارتهای زبانی...بعد مربع....square ....بعد مثلث...و بعد گفت من بکشم...برام یه دایره کشید....مربع و مثلث.....امروز میخوایم بازی گم شدن اشیارو بکنیم...من 3 تا چیز میچینم و هیوا به من میکه کودومو برداشتم..بعد سخت ترش میکنم....بازی پر و خالی کردن ظرفهای ناهمگون هم مربوط به حمامه که امروز در حمام بازی...
31 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

تصویر واضحی نیست..اما یه گوشه ای از نقاشی هیواست..مال 3 ماه پیشه..الان خیلی زیباتر نقاشی میکنه....من عاشق اون دستهای تپلشم....اصلا باورم نمیشه اینطوری مدادو میگیره و نقاشی میکنه......این نقاشی مامانه که کنار هیوا خوابیده....... ...
24 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

مادر بودن یعنی دیدن دستهای کوچکی که شبها برایت نقاشی میکشد....یعنی دیدن چشمهایی که با غمهایت تر میشود....یعنی لمس گیسوانی که نورانیترین آفتاب دنیا را دارد.....یعنی شنیدن صدایی که در نامنتهای وجودت تکرار میشود....یعنی یادت میرود ساحل بودی....یادت میرود گرسنه هستی.....فراموش میکنی سوزش چشمهایت از بی خوابی است...درد کمرت از نشتن و پاشدن زیاد است....دستهای خسته ات از بازیهای زیاد است....یادت میرود جز مادر که هستی.....اما مادر یعنی حل شدن در تجسم زیبایی از آفرینش.....آفرینش پاکترین جسمی که بی نفسهایش نابود خواهی شد.... ...
24 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

نمیئونست پیکنیک یعنی چی؟؟؟؟مرتب سوال میکرد ماامن اونجا پارکه..آخه ما زیاد اهل بیرون رفتن نیستیم.....خیلی بهش خوش گذشت..هیوا عاشق چایی هست تا از خواب پا میشه چایی میخواد..این عکس اشک منو درآورد....گاهی باورم نمیشه این موجود زیبای فرشته وار همون دختر کوچ.لویی هست که 8 ماهم بود و در شکمم مرتب تکون میخورد...یا همون کودکی که فقط با عشق نگاهم میکرد..نگاهش همیشه پر از مهره....خدایا بدون این صورت زیبا چطور باید زندگی میکردم....صبح ها را چگونه شب میکردم.....شادیها را چگونه تفسیر میکردم..غمها را چگونه از یاد میبردم...خدایا سپاسگزارم از اینکه مرا مادر کردی مادری برای هیوای مهربان......تا ابدیت هر زمان که زنده باشم.....برایت از هرچه دارم خواهم گذشت ...
21 ارديبهشت 1390