هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

هیوای آسمانی من

بازی

1390/2/31 18:50
نویسنده : ساحل
1,994 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز من با هیوا بازی اشکالو کردم...شکلهای هندسی رو گذاشتم و ازش خواستم بر طبق شکل جداشون کنه و اسماشونو هم بهم بگه..یکی یکی بهم داد....بعد خواستم شکلهای همشکل و همرنگ رو بهم بده و داد...بعد اعداد رو کار کردیم...عروسکهارو شمردیم و لیوانهارو..بعد هنر رو با ریاضی قاطی کردم:)) شکل دایره کشیدم گفتم بگه چیه و گفت..دایره circle ...انگلیسی هم وارد بازی شد مهارتهای زبانی...بعد مربع....square ....بعد مثلث...و بعد گفت من بکشم...برام یه دایره کشید....مربع و مثلث.....امروز میخوایم بازی گم شدن اشیارو بکنیم...من 3 تا چیز میچینم و هیوا به من میکه کودومو برداشتم..بعد سخت ترش میکنم....بازی پر و خالی کردن ظرفهای ناهمگون هم مربوط به حمامه که امروز در حمام بازی کردیم...در ضمن هیوا عادت داره تو حموم میوه میخوره....لیمو شیرین یا پرتقال....بازی لامسه هم بازی بسیار خوبیه..من کیف هیوارو که پر از اشیا مختلفه بدتر از کیف ماامنش میارم و دستشو میکنه توش حدس میزنه دستش به چی خورده.....مهارتهای زبانی هم که آهنگ گوش میکنه و در باره همه چیز صحبت میکنه....جالب این هستش که دیروز من تو فکر بودم..خواهرم به هیوا گفت..مامانت چکار میکنه خاله؟؟؟با یه ژست مخصوص به خودش گفت...فکر داره....تعجب کردم.....گفتم یعنی چی مامان؟؟گفت فکرت مشغوله.......تازه فهمیدم این وروجک تمام حرفهای منو با دوستام متوجه میشه......مادر بودن خیلی سخته....خیلی. کتاب هم فردا قراراه بریم و هیوا برنامه خریدن کتاب داره.....خیلی دوست داره. با هر موسیقی ملایمی لباس باله می پوشه و میرقصه....تمام حرکات رو دقیق و صحیح انجام میده....هر بچه ای تو یه زمینه هوش بیشتری داره...خیلی بهم میگه میخوام کتاب بخونم اما من هرگز زیر بار نمیرم....یه سری کتابهاشو از حفظ میخونه...در کتاب یخوندم بچه ها باید برای اتاق بازیشون فضایی خاص برای تنهایی داشته باشند...گاهی دوست دارند با خودشون خلوت کنن....امروز یوا به باباش میگفت تو چرا به مامان نمیگی دوستش داری..کلی خندیدیم...خلاصه دنیای شیرینیه....خیلی زیبا......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

محيا
31 اردیبهشت 90 22:55
الهي عزيزممممممممممممممممممممم ماشالله چشم نخوري ايشالله خاله قربون اون رقصيدن و نازواداش بره
محيا
31 اردیبهشت 90 22:56
الهي عزيزمممممممممممممممممممم

خاله قربون اون رقص و ناز و اداش بشه ماشالله چشم نخوري ايشالله


ممننون خاله محیای خوشگلم.....روزت مبارک عزیز دلم.
نرگس
1 خرداد 90 17:22
آفرين ماماني.فقط يادت نره بگذار اول خودش بكشه.آره خيلي سخته بايد خيلي مواظب حرف زدنهامون باشيم.بابا هاكه يادشون مي ره مگه اينكه اين وروجكها يادشون بيارن.راستي عكسها رو دوباره آپ كردم.اميدوارم باز بشه.


نرگس جونم اره میدونم. خواهرم کارشناسی نقاشی خونده...کتاب نقاشی کودکانو هم کامل خوندم..همسرم هم گرافیسته..خودش وارده کامل..من اصلا نمیگم چی بکش فقط توصیفش میکنم....برای همین اصلا به کلاس نقاشی نیاز ندارم..نقاشی هنره...هیوام ذاتا تو وجودشه..باور کن...از 9 ماهگی خط خطی میکرد. ))))
فرح
5 تیر 90 13:03
خوش به حال هیوا که مامانی مثل تو داره. من که تمام هم و غمم شده نکنه برا آوا از چیزی کم بذارم. چسبیدم به کار بخاطر رفاه بیشتر مادی در زندگیش خدا کنه رفاه معنوی عاطفی رو در حقش کم نزارم. میدونی کار بیرون یه حسنایی داره اما وقتی پای بچه میون باشه فقط اونه که مهمه نه هیچ چیز دیگه. برام دعا کن مادر کافی باشم.


فرح عزیزممیدونم چی میگی. تو لطف داری. منم گاهی خستم سر هیوا داد میزنم. بالاخره هر مادری ضعفایی داره همه کامل نیستیم..اما کافی هستیم. تو هم هستی..همین کار بیرون آأمرو از پا میندازه...منم 3 سال بخاطر هیوا کارو ول کردم به نظرم این 3 سال برا بچه ها حیاتی هستش و هرچی محبت هست جذب میشه درشون..سعی کن براش در این سالها وقت بیشتری بذاری...شده یه نقاشی باهم کتاب خوندن..پارک رفتن...به همین سادگی. میبوسمت آوای منو ببوس.
فروغ
24 اسفند 90 16:58
سحر عزیزم که واقعا عاشقتم میشه کتاب درباره بازی با بچه ها بهم معرفی کنی؟؟


فدات شمن عزیزم . بله جتما..." بازیهای خلاق " نوشته شیلا الیسون رو گرفتم خیلی خوب بود. وبلاگهای بریم بازی و یک سایت اینترنتی هم انگلیسی هم هست...الان یادم نیست اما حتما میذارم تو پیوندهام. سایت کودکانه به اسم سایت کودکانه سرچ کن اونهم بازی و کاردستی و داستان داره. میتونی زیاد ازش استفاده کنی. خیلی خیلی مراقب خودت باش دوست گلم.