بازی
دیروز من با هیوا بازی اشکالو کردم...شکلهای هندسی رو گذاشتم و ازش خواستم بر طبق شکل جداشون کنه و اسماشونو هم بهم بگه..یکی یکی بهم داد....بعد خواستم شکلهای همشکل و همرنگ رو بهم بده و داد...بعد اعداد رو کار کردیم...عروسکهارو شمردیم و لیوانهارو..بعد هنر رو با ریاضی قاطی کردم:)) شکل دایره کشیدم گفتم بگه چیه و گفت..دایره circle ...انگلیسی هم وارد بازی شد مهارتهای زبانی...بعد مربع....square ....بعد مثلث...و بعد گفت من بکشم...برام یه دایره کشید....مربع و مثلث.....امروز میخوایم بازی گم شدن اشیارو بکنیم...من 3 تا چیز میچینم و هیوا به من میکه کودومو برداشتم..بعد سخت ترش میکنم....بازی پر و خالی کردن ظرفهای ناهمگون هم مربوط به حمامه که امروز در حمام بازی کردیم...در ضمن هیوا عادت داره تو حموم میوه میخوره....لیمو شیرین یا پرتقال....بازی لامسه هم بازی بسیار خوبیه..من کیف هیوارو که پر از اشیا مختلفه بدتر از کیف ماامنش میارم و دستشو میکنه توش حدس میزنه دستش به چی خورده.....مهارتهای زبانی هم که آهنگ گوش میکنه و در باره همه چیز صحبت میکنه....جالب این هستش که دیروز من تو فکر بودم..خواهرم به هیوا گفت..مامانت چکار میکنه خاله؟؟؟با یه ژست مخصوص به خودش گفت...فکر داره....تعجب کردم.....گفتم یعنی چی مامان؟؟گفت فکرت مشغوله.......تازه فهمیدم این وروجک تمام حرفهای منو با دوستام متوجه میشه......مادر بودن خیلی سخته....خیلی. کتاب هم فردا قراراه بریم و هیوا برنامه خریدن کتاب داره.....خیلی دوست داره. با هر موسیقی ملایمی لباس باله می پوشه و میرقصه....تمام حرکات رو دقیق و صحیح انجام میده....هر بچه ای تو یه زمینه هوش بیشتری داره...خیلی بهم میگه میخوام کتاب بخونم اما من هرگز زیر بار نمیرم....یه سری کتابهاشو از حفظ میخونه...در کتاب یخوندم بچه ها باید برای اتاق بازیشون فضایی خاص برای تنهایی داشته باشند...گاهی دوست دارند با خودشون خلوت کنن....امروز یوا به باباش میگفت تو چرا به مامان نمیگی دوستش داری..کلی خندیدیم...خلاصه دنیای شیرینیه....خیلی زیبا......