جعبه قصه گویی
سلام به یاران همیشگی
برگشتیم از عالم تدریس و زبان انگلیسی با یک پست ادبی آنهم از نوع ادبیات کودک و نوجوان :)
فردا اولین روز مدرسه هیوا است. عکسها را بعد از رفتن و انجام مراسم میگذارم. خیلی مشتاق دیدن دخترم در لباس فرم و دیدن روی ماهش در مدرسه هستم. برایش از صمیمی قلب بهترین روزها را در مدرسه آرزو میکنم. بعدا در این باره مینویسم.
درباره " جعبه قصه گویی "پیشتر حرف زده بودیم. امروز بصورت عملی با روند این فعالیت بسیار خوب که باعث تحریک ذهن کودکان برای تخیل و تجسم داستانها بصورت واقعی با استفاده از عروسکها یا تلفیق آن با نقاشی و کاردستی می باشند ، بیشتر میخوانیم.
در ابتدا باید کل روند بر دوش کودک باشد. اوست که تصمیم میگیرد داشتات را چطور ادامه دهد. جلو ببرد و به آن اضافه یا کم کند. مادر فقط یک راهنماست و کودک است که ابزار مناسب و دلخواه را برای روند کار انتخاب میکند. با تصویر بیشتر توضیح میدهم :)
یک جعبه ساده کفش ، ظرف هر چیزی که میخواستید دور بریزید را نگاه دارید ، کنار کودک بنشینید و بگویید " می خواهیم یک جعبه درست کنیم که هر وقت درب آن باز می شود داستانهای زیادی از آن بیرون میریزد. حالا می خواهیم یک داستان را تعریف کنیم و تو با هر چیزی دوست داری آن را انجام دهی ".
اینها یک جعبه هستند و یک گروه عروسک نمایشی. برای انجام این داستان میتوانید از عروسکهای نمایشی استفاده کنید. هم زیبا هستند هم کوچک :)
در جعبه را باز کردیم و داستان " لاک پشت پرنده را انتخاب کردم . به دلایلی .
هم آموزنده بود و هم به هیوا بطور غیر مستقیم یاد میداد هر جایی مباید هر حرفی را زد و گاهی باید فقط سکوت کرد :)
من خط به خط داستان را می خواندم و هیوا انتخاب می کرد میخواهد چه بکند. ابتدای داستان با یک برکه شروع می شود. من از قبل تمام ابزارهایی را که فکر میکردم ممکن است هیوا به آن نیاز پیدا کند کنار او گذاشته بودم.
هیوا تصمیم گرفت یک برکه درست کند با :
کاغذ رنگی :)
برکه ای که در آن چند سنگ کوچک و بزرگ هم هست.
کنار برکه یک لاک پشت زندگی میکند .
هیوا برای آقا لاک پشت یک درخت می کشد .
و برایش چند سیب هم بکشد .
و تصمیم میگرد آن را با قیچی جدا کند و در جعبه بچسباند .
چنینی درختی را به این زیبایی من هم نمیتوانستم به این سرعت بکشم و رنگ کنم و بچسبانم خدایی
:))
حالا ما یک جعبه درایم با یک برکه ، یک دشت و یک درخت پر از سیب :)
ادامه داستان . هیوا خودش داستان را تعریف میگوید و عروسکها را انتخاب میکند
و باز ادامه میدهد
و باز . وقتی که لاک پشت روی پشت لک لک قصه سوار است و در حال پرواز :)
و تمام حیوانات جنگل از پایین او را نگاه میکنند و درباره او حرف میزنند و لاک پشت قرار است ساکت بماند :))
و پایان داستان :)
لاک پشت به زمین می افتد .
در این داستان تمام کاراکترها را کودک انتخاب کرد . دخترک ما حرف زد و تعریف کرد . نقاشی کشید و کاردستی درست کرد. چسباند و کلی خلاقیت به خرج داد. حالا او یک جعبه دارد که درونش یک درخت و برکه است. هر وقت دربش را باز میکند چیزهایی به او اضافه می شود. خانه ، کیک ، یک جادوگر و و و ..
این جعبه برایش خیلی کاربردی است. تمام عروسکهایش را ریز و درشت از کوتوله های سفید برفی گرفته تا عروسکهای بزرگ و همین حویانات کوچک و دیگر حیوانات مزرعه در این جعبه کنار هم جمع می شوند و نمایش میدهند. جمع کردنش هم راحت است .
در تمام کشورهای دنیا در مدارس چنین کارگاه هایی دارند با نام " قصه گویی خلاق " . بچه ها جمع می شوند ایده میدهند و به داستان پردازی می پردازند.
خوب مادران هم میتوانند چنین کاری انجام دهند .:)
بزودی با فعالیتهای دیگر برمیگردم .
موفق باشید.