جعبه آرزوها
این جعبه آرزوهای ماست. از روی کتاب آرزوهای من که شبهای من و هیوا را پر میکند. کتابی که من و هیوا را به ارزوهای دور و دراز میبرد . هر شب یک صفحه را باهم کار میکنیم و صحبت میکنیم درباره ترسها و ارزوها . آرزوهای من و هیوا ارزوهای خریدنی و دست نیافتنی اینکه میشود تمام آرزوها را خرید یا دبست آورد اصلا آرزو چیست و اگر چشمانمان را ببنیدم آرزوهایمان چه شکلی است چه رنگی چه طعمی و مادر که از خلاقیت ذهن کوچک تو دخترم شگفت زده میشود. تو فقط یک ماهتابی که ارزش دیدنت فراتر از هر تولد دنیایی است.
ما آرزوهایمان را در این جعبه می گذاریم و گاهی درب جعبه را باز میکنیم و درباره آن صحبت میکنیم.
آرزوهای دست یافتنی با دایره و غیر آن با ضربدر مشخص شده اند.
آرزوی خریدنی هیوا خریدن اسب است و هیوا یک اسب زیبا نقاشی میکند.
یک بادبادک درست کردیم و هر قسمتش منگوله هایی دارد که آرزوهای یک نفر است. آرزوهای هیوا بابا مامان مادربزرگ ...و ما آن را به آسمان بردیم تا آرزوهایمان برآورده شود.
هیوا گرانترین آرزویش را هم کشید و صحبت کردیم برای ان باید چه کارهایی بکنیم. هیوا چشمهایش را بست و به رنگ آرزویش فکر کرد...صورتی ترش مزه با عطر گل سرخ نرم و مخملی درون شب با مهتاب
اینهم آرزوهای دختر جان ما.