هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه سن داره

هیوای آسمانی من

بدون عنوان

1391/9/9 13:31
نویسنده : ساحل
1,334 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز هیوا کتاب اول تراشه هارو خوند. من واقعا لذت بردم و هیجان زده شدم. از تن صداش وقت خوندن جملات. از دقتش به همه چیز و تمام کلمات. از اینکه دیگه براحتی کلمات هم وزن رو برام میخونه و بقول خودش شعر میگه. نتونستم ازش عکس نگیرم. فیلم هم گرفتم :)))) میدونم حسمو درک میکنید همهگی. و هیوا خودش خیلی خیلی خوشحال بود. درست مثل تشنه ای که بهش آب داده باشند. اول تصاویر رو میذارم بعد مورد دیگه ای رو میگم.

 

تراشه ها

عزیزم با افتخاز :)))))))))

تراشه ها

مادر فدای لبخند افسا نه ای تو :))))))

کتاب به کودکان گفتن از کودکان شنیدن رو دارم میخونم یک هفته داشتم روی یک فصلش فکر میکردم :))

مکالمه دیروز هیوا :

" مامان "

" بلی دخترم "

" من دیگه با هستی دوست نیستم "

" واقعا چرا ؟ "

" چون اذیتم کرده "

" خیلی بده بهترنی دوست ادم اذیتش کنه "

سرش رو تکون داد .

" بهم گفت برات نقاشی نمیکنم "

" اوهوم "

" چقدر بد جنسه "

" واقعا اینطور فکر میکنی مامان ؟ من به نظرت احترام میذارم "

" دوست ندارم باهم دعوا کنیم "

" آره حس خوبی نیست من هم همینطورم "

" میرم براش یک نقاشی بکش فردا بهش هدیه بدم . میخوام بهش محبت بدم )))))))))) "

" عالیه دخترم "

 

و رفت. تاثیر این جملات عالی بود و تاثیر کتاب هم.

 

مورد بعدی :

دیروز رفتم مهد؟ میگخ نه چیه؟ میگم اموزش خوندن به روش جدید/

میگه نهما نخودی رو داریم کارت داره با شکل

گفتم نه شکل که نباید اصولا باشه بچه عادت میکنه به دیدن شکل اول.

میگه جمله هم داریم

گفتم بلی اینهم داره.

اخرش " بیارید ببینیم چیه استفاده کنیم "

!!!!!!!!!!!!!!!!!! میتونید برید تحقیق کنید شمارش رو بهتون میدم. 

حالا با هیوا کار نکنید با روش ما قاطی میشه.

گفتم هیوا کتاب اول رو تموم کرده و فکر نمیکنم نخودی دیگه جایی در سیستم پیش دبستانی داشته باشه بسیار قدیمی شده .

میگه دیگه ادامه ندید 

!!!!!!!!!!!! :))))) ممنون هر کسی روش خودش رو داره و هیوا سال آینده اینجا نیست. 

" واقعا چرااااااااااا نمیتونید "

" چرا نمیتونم اجباریه؟؟؟

نه ضربه میخوره.

فکر کنید ضربه.............

ممنون جایی باشه یک چیزی یاد بگیره هرچند کم اما بروز بهتره .

و رفتم.

 

نشستم توی ماشین چند تا نفس عمیق کشیدم و دعا کردم زودتر امسال هم تموم بشه. واقعا همه چیز شده پول فقط پول. بدون بینش بدون دانش بدون ذره ای اطلاعات حتی از درونیات بچه. چه راحت میهش مهد کودک زد اسم در کرد و بچه ها رو با این ذهنهای روشن و بکرشون اذیت کرد. چه راحت اینکارو میکنن.

هفته دیگه میرم مدرسه سال اینده هیوا. امدیوارم اونجا با این طرز فکر روبرو نشم. ببینم نظر معلمش درباره تراشه ها چیه/ مینویسم.

 

خوب باشید.

ممنون هیوای خوبم برای اینهمه زیبایی درونت. ممنون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مصی
9 آذر 91 21:59
مبارکا باشه ، کاشکی دنیای بچه ها همیشه اینقدر زیبا میماند هییییییییییییییییییییی


ممنون مصی عزیزم.
لاله
9 آذر 91 23:25
سلام
امیدوارم در شکوفا کردن استعدادهاس دخترتون موفق باشید .
یک سوال داشتم از حضورتون " آیا شما از کلاس باله هیوا رتضی هستین و از چه سنی این کلاس رو شروع کردیم ؟ "


سلام و ممنونم. راضی راضی که نه. سه ساله میره.
بهناز مامان نازنین
10 آذر 91 0:11
تـــــــــــــبریک به هیوای گلم

سحر جون نازنین جدیدا همش در حال نوشتنه و می گه دارم می نویسم وخیلی شورو شوق داره اما من هیچ بهش یاد ندادم
چون نظرات بسیار متفاوته و من خیلی گیج شدم
فعلا روی همون مهد زبانش تمرکز کردم ....اینم بگم خیلی راضی ام خییییییییییلی ....با وجود اینکه خودم زبانم صفر صفره و مثل مادرهای دیگه که خودشون در منزل هم آموزش دارن نیستم ...اما با این وجود می بینم که چقدر این موسسه کارش درسته ...از قیمت مناسبش می شه فهمید که اصلشون بر پایه پول بنا نشده و هدف آموزش زبان به صورت غیر مستقیمه وبس...براش سی دی زبان اصلی که می زارم از شنیدن کلامتی که بلده ذوق می کنه و تو این دو ماه پیشرفتش عالی بوده...اگه سوالی در مورد موسسه داشتی در خدمتم تو وبم پیام بزار

خیلی برای نازنین و تو خوشحالم. نوشتن رو بهش یاد دادن منظورت انگلیسی هست دیگه؟خیلی خوبه. عالی هست. میشناسم موسسه رو و میدونم کارشون عالیه. امیداورم بتونم یکی از همین موسسه هارو اینجا برگزار کنم. میبوسمتون.
maman e Meshkat
10 آذر 91 11:48
سلام عزیزم!

واقعا تبریک می گم ! کاملا می تونم درکت کنم! می دونم وقتی دخترت نازت با اون لحن جدی و صدایی شاید یکم بزرگتر از سنش شروع به خوندن می کنه انگار همه دنیا جلوی چشماته و دخترت رو بالاترین قله ایستاده!

مشکات من سه سال و یک ماه و 19 روزشه!

ممنون می شم یه نگاهی به وبلاگش بندازی البته تازه شروع کردم و وبلاگ هیوا کوچولو به من انگیزه داد! واقعا ممنون

http://mhm.niniweblog.com/


ممنون عزیز دلم. میدونم تو هم همین حس رو خواهی داشت. حتما سر میزنم. دوست خوبم. مشکات خوبم رو ببوس.
نسيم مامان پانيذ
10 آذر 91 20:11
عزيزم مباركه سواد دار شدنت انشالاه هميشه موفق باشي در همه مراحل زندگي


ممنون نسیمم.
مینو
11 آذر 91 9:51
با سلام . برنامه ومکان کارگاهو تو وبلاگ میزاری ؟

ضمنا **تولدت هم مبارک بانوی پاییزی **




چشم مینوی عزیزم. و ممنون دوست خوبم.
بهناز
12 آذر 91 11:30
عزیزم موفقیت فرشته آسمانیت را تبریک می گم.
می بوسمشششششش


مرسییییی بهناز خوبم.
مسیحا
12 آذر 91 15:55
هیوای آسمانی موفقیتت رو همیشه آرزو میکنم دختر زیبای من . شاد باشین همیشه


ممنون خاله مهربانم. دوستت داریم.
مسیحا
12 آذر 91 15:57
امیدوارم تصمیم درستی بگیری واقعا سحر جان


واقعا مهسای خوبم.
مامان سارا...(دردونه جون)
12 آذر 91 18:49
سلام
چه موفقیتی بزرگی خیلی عالیه
موفق باشی هیوای نازنین
پس چرا پک من از این کتاب ها نداره


مرسی زهاری خوبم. جدی میگی؟؟؟نمشه که؟ حتما تماس بگیر و وسال کن.
زهرا (مامان پارسا)
13 آذر 91 15:12
مباركه هيواي عزيزم دختر قشنگ و زيبا.


مرسی خاله خوبم.
بهناز مامان نازنین
13 آذر 91 15:59
نه سحر جون خط های کج و ماوج می کشه و می خواد فارسی بنویسه و من اصلا بهش یاد ندادم و خودش می خواد از ما تقلید کنه
به نظرت علاقه به یادگیری داره یا نه همینجوریه؟


نه عزیزم هم علاقه داره هم باهوشه. هیوا هم داره خودش مینویسه. )اما اصلا بهش اصرار نکن. چون سنش کمه درست مثل نقاشی با این خطها کار کن. همین. مثلا روی خطهاش شکلهایی که فکر میکنی شبیه هست بکش.
لیلا
14 آذر 91 22:14
مبارک باشه عزیزم
در مورد مونته سوری اگر جایی برگزار کردی یا موسسه زبان حتما خبر بده خوشحال میشم ببینمت


ممنون. چشم عزیز دلم. حتما.
اخمد زمانی
16 آذر 91 7:50
سلام دیشب پسورد من در نی نی سایت باز نشد. لطفاًمطالب زیر رااز قول من شما در کامنت حودتان درج کنید.

سلام

از اظهار لطف شما بسیار ممنون وسپاسگزارم .
به خاطر تاخیر در حضور در این جمع صمیمی پوزش می طلبم .سوالات زیادی هست که باید پاسخ بدهم .از فردا شب به آنها می پردازم .

نوشتن هیوا همه ی ما را ذوق زده کرد یاد کودکی نیلوفر افتادیم مامانش می گفت نیلوفر یادته ؟ تو هم اینجوری شروع کردی برادرش گفت آدرس وبلاگش رو تو موارد موفق تو سایت تراشه های الماس بذاریم و یک درگاه مخصوص برای این بچه ها باز کرد که اولین لینک آن هیوای آسمانی است .
شما بعد از این ، آدرس مربوط به قسمت تراشه های الماس بچه های موفق رو اینجا بنویسید تا از سایت تراشه های الماس در دسترس همه باشد .
اون عکسی که کتاب اول من تو دست هیواست خییییلی ناز شده . همه ی موفقیت های هیوا و سایر بچه ها مثل مشکات غزیز و آقا ابوالفضل رو به همه ی مادران گرامی صمیمانه تبریک می گویم .
پس جواب سوال ها بمونه برا بعد فعلاً در باره نیلوفر بنویسم .

نیلوفر 2سال و 2 ماهش بود خوندن کلمه ها رو شروع کرد یعنی از حدود آذر 83 . کارت های چاپی و این چیزا هم نبود . رو مقوای سفید می نوشتیم یه روز یادش می دادیم فرداشم می پرسیدیم می گفت . بهار 64 با مجله خانواده سبز تماس گرفتم و در آخر تابستان 84 گزارش خواندن نیلوفر چاپ شد . دیگه بعد از اون این مهارت هی تقویت شد تا جایی که قبل از مدرسه نیلوفر هر کتابی رو به راحتی آب خوردن کاملاً ثلیث و روان می خوندش .
برا اول ابتدایی با چند نفر خبره مشورت کردیم یکیش خانم بهاور مدیر مدرسه ی ابتدایی فضیلت نزدیک پارک فدک بود که خداییش خوب مشاوره داد و با جمعبندی مارو به این نتیجه رسوند که مدرسه ی دولتی خیلی بهتره . ما هم با توجه به راهنمایی های اینجور افراد تصمیم گرفتیم اول رو تو مدرسه آزادگان نارمک بنویسیم .
با توجه به تجربه هایی که قبلاً از بچه های دیگه به ما گزارش شده بود روز های اول به نیلوفر سپردیم که به کسی حتی معلمش نگه که خوندن بلده . یعنی صبر کردیم تا خود معلم کشفش کنه .
یک روز معلم 2تا برگه ی متفاوت میاره به بچه ها بده . نیلوفر می گه خانوم برگه های من هر دو تاش یه مدله . معلم می گه بیار ببیینم از کجا فهمیدی نیلوفر متن برگه ها را برایش می خواند .معلم تعجب می کند و می گوید اِه اِه تو خوندن بلدی ! ؟ چه خوب پس برو برگه ی همه ی بچه های کلاس رو کنترل کن . این اولین ماموریت کمک معلمی نیلوفر بعد از چند روز شروع مدرسه در کلاس اول بود .
اوایل کتاب موقعی که بچه ها خط نقطه و این چیزا رو تمرین می کنن چند تا شعر تو کتابشون بود .خانم میر حسینی ، معلم ، وقتی می فهمه که نیلوفر به خواندن متن و شعر کاملاً مسلطه به اولین شعر کتاب که می رسن می گه بچه ها ساکت . گوش کنین . . .
نیلوفر با مهارت خواندن آشناست . من ازش می خوام بیاد و اولین شعر کتاب رو براتون بخونه . نیلوفر بلند و روون می خونه . وقتی میره می شینه دوست بغل دستیش بوسش می کنه و می گه نیییلوفر ! ! ؟ تو چه جوری بلد شدی !؟؟نیلوفر می گه مامان بابا یادم دادن .کاری نداره به تو هم یاد می دم .
ــ راس می گی ؟ ممنون نیلوفر .
البته از شانس نیلوفر معلم اولش فردی خوش فکر و خلاق بود و این دو تا آخر سال و شاید هنوز هم عاشق هم بودن و هستن . اینا از همون اول تو کلاس کتابخونه داشتن و با راهنمایی معلمش نیلوفر هم از کتاب خونه ی کلاس و هم از کتاب خونه ی مدرسه استفاده می کرد .
سال دوم هم به همین شکل تو همین مدرسه خیلی موفقیت آمیز بود و معلمش خیلی راضی بود .
برا سال سوم با توجه به اینکه نیلوفر نیمه دومی بود و هم توانایی تحصیلی بالایی داشت تصمیم به جهشی گرفتیم . باور کنید تو 45 روز همه ی درسای سوم رو خیلی خوب و بیشتر وقتا خودش بدون کمک ما می خوند . آخر که خانم رضوانی ازش امتحان گرفت مامان نیلوفر پرسیده بود خانم نیلوفر چطور بود ؟ گفته بود اگه همه ی بچه ها مثل نیلوفر باشن دیگه چه غم . برا چهارم مدرسه اش رو عوض کردیم .
الآن هم که پنجمه تو هر مناسبتی مثل ساختن روزنامه دیواری و این قبیل چیزا پیشقدمه .
قول می دم همه ی بچه های تراشه های الماس به این توانایی ها و حتی فراتر از اون دسترسی پیدا می کنن. فقط یه چیز به کسانی که می خوان جرات و جسارت رو از شما بگیرن زیاد اعتماد نکنین .


در مقابل اینهمه لطف خاموشم. بسیار به من روحیه دادی جناب زمانی. خیلی سوال دارم که بعد از سفرم تلفنی مزاحم میشوم. در تاپیک تراشه ها پاسختان را خواهم نوشت. هیوا در کارتهایش نام فامیلی شما را هم یاد گرفته. بعد از مربی مهد شما دومین نفری هستید که ما هرگز فراموشتان نخواهیم کرد. هرگز. امیدوارم هیوا بتواند لطف شما را جبران کند.

بیهمتا
16 آذر 91 11:52
ساحل جان میتونم بپرسم این کتاب از کودکان شنیدن.......نویسندش کیه؟میخوام بخرم.....اما دیدم که دوجلدیه....ایا همینه|؟کدوم جلدش رو بخرم؟دخترم یکساله اس ئت..ممنون


سلام عزیزم. هر دو جلد رو بخر. برای دخترت زوده اما خیلی زیاد کمکت میکنه. موفق باشی.