هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هیوای آسمانی من

روزگار دخترک من

1391/9/13 14:18
نویسنده : ساحل
1,686 بازدید
اشتراک گذاری

هیوای عزیزم دختر زیبای من

 

امروز تصمیم گرفتم روند رشدی زندگیت رو در این 5 سال برای خودت و  دوستای خوبمون بنویسم. شاید به دلایل زیادی. شاید برای این که هوش و تربیت و اموزش به نوع و انتخاب روش خاصی نیست . خیلی چیزها درونی و ذاتی است. و برای هر چیزی نیاز به ابزار و روش نیست. برای پرورش مغز کودک گاهی نیازی به هیچ روش خاصی نیست. اینکه به کودکت احترام بگذاری و بدانی اوست که تصمیم میگیرد نه تو. 

مطالب زیر فقط برای اطلاع رسانی است و قصد ظاهر نمایی ندارم :))))

در 8 اردیبهشت عصر هنگام بود فهمیدم باردار هستم. منتظر بودم و تمام راه از شادی گریه کردم.

از فردای ان روز من مادر شده بودم. هر روز صبحانه میخوردم چون قبلا نمیخوردم. ناهار شام. و تا 5 ماه ویار داشتم:)) بیشتر به بوی غذا. :))) هر روز برای هیوا موسیقی کلاسیک میگذاشتم شعر میخواندم کتاب ترجمه میکردم. فیلم زیاد میدیدم و هر روز در زمان معینی کتابهای کوتاه انگلیسی برایش میخواندم. و بسیار زیاد با جنین زیبایم حرف میزدم. بسیار زیاد. وقتی صدایم را میشنید تکان های زیادی میخورد.

در اوایل 5 ماهگی دکتر خوبم گفت فرزندم دختر است و من دوباره روح زندگی درونم متبلور شد. چون عاشق دختر هستم و بودم.

در پایاین سه ماهگی جنبشی نرم مثل رد شدن یک ماهی قرمز زیر دلم حس کردم و نخستین تکان هیوای خوبم بود.

هیوای عزیزم در 15 دی با روش سزارین به دنیا امد .

40 روزه بود در کمال تعجب همان کلمه " آقا " رو که اغلب بچه ها تلفظ میکنن گفت. و مادرم گفت بخاطر اینکه مدام باهاش حرف میزدی اینطور شده:))

بند ناف هیوا خیلی دیر افتاد. زیاد شیر میخورد. خودم افسردگی زایمان شدید داشتم. دانشجوی کارشناسی ارشد بودم. شیر زیاد نداشتم و هیوا حسابی گرسنه میماند. چون نه شیشه میخورد نه پستانک. اصلاااااااا

انصراف دادم و ترجیح دادم کنار هیوا باشم و بعد دوباره به دانشگاه برگردم. و همین کار را کردم. 4 ماهه بود اولین دندانش مثل صدفی از لثه های قسمت پایین بیورن امد که اولین گاز روی کاغذ را در جعبه سورپرایزش دارم. :))

بعد از این دندانهایش تدن در میامد. و برای دندان اسیاب عقبی که خیلی خیلی زود رشد کرد هیوا 3 روز تب و اسهال شدید داشت و فقط شیر م را میخورد چون 8 ماهه بود. و ماست همین.

6 ماهگی کل موهای سرش رو از ته زدیم:))) هم رشرش بهتر میشد هم برای خودش بهتر بود.

8 ماهگی هیوا اولین کلمه رو تلفظ کرد و نیمه شب بود " توپ" اولین کلمه ای بود که دختر من از دهانش بیرون امد. چون خیلی زیاد به توپ بازی علاقه داشت حتی نیمه شب:))))

کم کم در همین سن درست مینشست و البته 2 ماهگی اولین غلت زندگیش را خورد .

بعد از ان کلمه اسم پدرش را گفت و بعد " اوما " به من بجای " مامان " و به دنبال ان موج کلمات جاری شد. هیوا در تولد یک سالگی کلمات را کم کم میگفت اما راه نمیرفت.

در پایان 17 ماهگی بالاخره دخترک من راه رفت. 6 اردیبهشت ماه بود. و من بس که جیغ زدم گلو درد شدید گرفتم. :))) بسیار محتاط بود و مراقب بود ضربه ای بهش نخوره برای همین خیلی دیر راه افتاد")))

18 ماهگی از پوشک گرفته شد. به اصرار خودش چون خیلی روی تمیزی بدنش حساس بود. 19 ماهگی شبها هم پمپرز نمیشد. 

در همین حدود با کلمات زیاد سعی در ساختن جملات میکرد مثلا اینطور " مامان اینی ( یعنی نی نی ) پا لالالالا ." :)))))))))) " منظورش این بود که مامان نی نی رو بذار روی پات بخوابه :))))

و همینطور ادامه میداد. تعداد شعرهای زیادی رو بلد بود. موسیقی کلاسیک زیاد گوش میکرد. دو تا از اشعار فروغ رو که از زمان بارداری براش میخوندم و بعد بصورت لالایی برام میخوند.

پایان 2 سالگی از شیر مامان جدا شد. :))

حوالی 2 سالگی چون جملات کامل میگفت اموزش زبان رو فقط با بازی شروع کردیم که در اینب راه مفصل نوشتم قبلا. با کتابهای کوچک سی دی اهنگ فلش کارت. بدون دیدن هیچ سی دی

در 2 سال و نیمگی هیوا 15 شعر انگلیسی رو از حفظ بود که نیمی از اونهارو کامل و نیمی رو فقط با اوا میخواند. و حدود 100 کلمه انگلیسی. میتوانست جملات انگلیسی رو بفهمه اما جواب نمیتونست بده

در حوالی 2 سالگی هیوا اشکال هندسی اولیه شمردن تا 5 فارسی تمام رنگها اصلی و فرعی رو میدانست.

در 9 ماهگی اولین خط خطی رو انجام داد و قلم به دست گرفت.

در 3 سالگی با انواع بازیها و سی دی بیبی کن رید و مجموعه سی دی که از انگلستان برام فرستاده بودند جمله رو میگفت میفهمید جواب میداد. و کلمات زیادتری رو میدانست. من خیلیز یاد باهاش بازی میکردم. بازی های فکری. و کلمه بازی.

در 3 سال و نیمگی کلاس موسقی رو شورع کرد و 2 سالگی باله رو. 

در 4 سالگی جملات انگلیسی رو کامل میگفت و کامل میفهمید و میتوانست حرف بزند.

و الان هم در خدمت مادر است این خانوم زیبا.

اعداد انگلیسی فارسی کلمات بسیار زیاد فارسی انگلیسی اشعار زیاد شناخت شاعران فارسی زبان مکالمه و حرف زدن به انگلیسی ریاضیات علوم ازمایشات پروژه های حیوانات تخم گذار دو زیستها ابزیان از کارهای جدید اوست.

و البته شروع به خواندن توسط تراشهه ای الماس. 

در 2 سال و نیمگی سالگی هیوا حروف الفبای انگلیسی رو کامل میدونست و 3 سال و نیمگی حروف رو با صدا میخواند و مینوشت.

اما اعتقادمن هنوز همون هست که در مادر کافی نوشتم. هیوا خودش انتخاب کرد چی دوست داره و من همیشه به هر انتخابیش احترام میذارم. من شادم که هیوارو دارم. خوشحالم و عاشقانه دوستش دارم. 

 

هفته اینده به سفر 7 روزه میریم. فقط میخوام باز یکنه و شاد باشه. و البته خودش این هفته هر روز سی دی انگلیسیش رو میبینه و با من حرف یمزنه چون در سفرمون دایی و زندایی انگلیسی من همراهمون هستن و هیوا گفته میخواد فقط باهاشون انگلیسی حرف بزنه. :)))))

ذوست دارم هیوا زندگیش رو دوست داشته باشه. وظیفه من فقط همینه.

دوستت دارم مروارید نایاب دریای زندگیم.

پسندها (1)

نظرات (10)

زهرا(مامان پارسا)
13 آذر 91 15:50
سفرت سلامت عزيزم


ممنونم زهرای عزیزم.
مامان ستاره (هدا)
13 آذر 91 21:06
سحر عزیز بهت زنگ زدن ولی فکر کنم مشغول خوابوندن هیوای عزیز بودی . اونروز از حرف زدن باهات خیلی خوشحال شدم و امروز بازهم از خوندن وبلاگ هیواجون و این فکرم شدیدا تقویت شده که من و تو هر دویک چیز رو هدف میدونیم ولی شاید در کلمات متفاوت. باید با هم تلفنی حرف بزنیم . هر موقع تونستی بهم زنگ بزنی خوشحال میشم . ببوس هیوا رو


هدای عزیزم از شنیدن صدات هیمهش خوشحال میشم. مثل همین امروز. )))))))))))))
فروغ
14 آذر 91 1:22
احساست رو دوست دارم
این که همه چیز بچه داشتن رو عاشقانه میبینی رو دوست دارم و بهم جرات میده که انقدر از بچه دارشدن نترسم


مرسی عزیزم. اصلا نگران نباش. )
مامان تیارا
14 آذر 91 10:05
عزیز دلللللللللللللم .لذت بردم از خوندن این پست وهزار ماشاءاله به این مادر و دخمل فعال ،باهوش و با پشتکار .امیدوارم همیشه شاد وموفق باشید و سایه بلند پدر ومادر خوب هیوا بالای سرش .


ممنون دوست خوبم. همیهش شاد باشی عزیزم.
مامان تیارا
14 آذر 91 12:28
در ضمن سفرتون به خیر و خوشی عزیز دلم


مرسسسسسییییییییییی
مادر
14 آذر 91 13:33
سلام ساحل جون حرفات خیلی به دلم نشست.مرسسسسسسسی .من خودم خیلی دلم می گیره وقتی می رم بازی های فکری برای دختر 3 ساله ام بخرم ولی پولم نمی رسه و دست خالی بر می اگردم حتی بعضی وقتا گریه هم می کنم چون مادر بی فکری نیستم امااااااتوانم نمی رسه خانواده متوسط جامعه هستم البته تحصیلات خودم و همسرم هردو کارشناسی ارشده از بهترین دانشگاه اما اوضاع کار و بیکاریو و اینجور چیزا ادمو ناراحت می کنه.حتی می خواستم پازل 3 و 4 تکه رو خودم پرینت بگیرم اونم نشد .من خیلی دلم شکست چونکه دلم می خواد و نمی شه.حتی همه روشهای شیچیدا مونته سوری و ... رو اونقدر مطالعه کردم که می تونم به همه درس بدم ولی بازم پول می خواد.اما خدارو شکر دخترم باهوشه من حس بویایشو تقویت کردم الان تمام ادویه های آشپزخونه رو با بو کردن به اندازه خودم بلده بدون اینکه من اصرار کنم خودش می پرسه این چیاینجور بویی داره و... زبانو خیلی دوس داره واسش با راهنمایی شما آهنگ می زاشتم الان اینقدر همه چیزو می خواد به انگلیسی بدونه که من کم می آرم .و در آخر خوشحالم که با وبلاگ شما آشنا شدم و همیشه دعای خیرتون می کنم

ممنون عزیزم. از دیدنت خوشحالم. میتونی با ساده ترنی وسایل مونتسوری و خلاقیت رو به کوچولوت یاد بدی. هیچ نیازی به اسباب بازی نیست. اصلا. درکت میکنم. متاسفم برای این جامعه که قدر شماهارو نمیدونه. هر کمکی خواستی من در خدمتم. هر کمکییییییییییی. میبوسمت.

مصی
14 آذر 91 14:08
بسیاااااااااااار عالی بود،انشااله تمام مراحل زندگی به این خوبی پیش برود. سفر هم خوش بگذره.


مرسیییییییییییییییییی. ممنونم. جای شما خالی.
نسیم
15 آذر 91 19:48
عزیزم شما مادر لایق و خوبی هستی من فکر میکنم شما بیش از حد حساس هستین و در واقع خیلی عجیبه برای من نمیدونم شما مادری منم مادرم ولی بین ما زمین تا آسمون تفاوت هست اینن همه علاقه به یادگیری تو این سن زیاد هم خوب نیست تو این سن بهتر بود فقط بازیگوش باشه تا اینکه اینهمه معلومات داشته باشه حیفه واقعا تو سنی که میتونه بازی کنه شادی کنه مثل آدم بزرگا..... شاید بعدها دچار افسردگی شه اون خیلی از هم سن و سالاش بالاتره الان بهتره آهسته و پیوسته قدم بردارین بهتره به حرف روانشناسش گوش کنین موفق باشید


سلام. تمام کامتهات رو خوندم. ممنونم به فکر ما هستی. اما همونطور که گفتی ما با هم خیلی تفاوت داریم. اصلااا قصد ندارم پاسخ تک تک صحبتهایش ما رو که بسیار از حد مجاز پیشتر رفتید بدم. شما اجازه ندارید بعنوان یک انسان در امور شخصی من روحیه من گذشته من عقده ای بودن یا نبودن من دخالت کنید. متاسفم برای طرز فکر بسیار سطحی شما. درجه هوشی دختر من توسط کارشناس ارزیابی دشه در 3 سالگی قبل از اینکه هر اموزشی بهش داده بشه. اگر دقت کرده باشید که نکردید روانشناس به من یک لیست کلاس داد که من اصلا استفاده نکردم. بدون خیلی از بچه ها ذاتا از سنشون بزرگتر هستن. زود حرف میزنن زود یاد میگیرن و دیدشون نسبت به محیط با حتی شما فرق داره. اینکه اروزش اینه برای شما تعجب اوره در حالیکه خیلی از بچه ها در این سن به مرگ زیاد فکر میکنند. بهتره کتابهای مربوط به سن 4 سالگی رو بخونی دوست عزیز. و شما درباره هیوا چی میدونید؟ فکر کردی هیوا تحت اجبار قرار داره؟ لذت نمیبهر؟ شادی نمیکنه؟ رفاه زیاد داره یا نداره؟ این مسائل با اینکه ارتباطی به شما نداره اما کاملا مشخص هست. کودکی من سراسر زیبایی وبده و هیوا دختر بسیار بازیگوش و شادی هست. تحرک و بازیش بسیار زیاده. و هرگز برای هیچ اموزشی بهش اجباری وارد نکردم. تمام کارهایی که من و امثال من میکنیم از طریق بازی هست. همه چیز حتی ریاضیات. اینکه شما فکر کردی اجباره نظر خود شماست و اینکه فکر میکنی به کمبود من در کودکیم ربط داره سطحی بودن فکرت رو نشون میده. زبان از سن 2 سالگی باید شروع بشه. میدونی درد من در کودکی چی بود؟ اینکه بزرگ که شدم چطور توان خودمو ببرم بالا تا با اشخاصی مثل تو هرگز هم صحبت نشم دوست عزیز. و در مورد هیوا هم همین کارو میکنم. متاسفانه هیوا قرار هست با مثل مشاها فرزندان مادرانی مثل مشا که اجازه دخالت و اظهار نظر بسیار خصوصی در مورد بقیه رو که شاید فکر میکنی از خودت بهتر یا بدترن میدی هم کلاس بشه. من عمیق فکر کردن رو به هیوا یاد میدم. اینطور یمیتونه قدرات تحملش رو ببره بالا. روانشناس هیوا نگفت اموزشش رو قطع کن گفت همسو با مهد پیش برو. خوشبختانه مربیهای هیوا بسیار تیز بین هستند و میدونند با یک بچه باهوش باید چه بکنن. من هرگز به بچم لقب ندادم اما شمایی که هیچچچچچچچچچچچ از ما نمیدونی چطور فکر میکنی باید نظر بدی که بچه من هوش داره یا نداره؟ فکر میکنم بخوبی مشخصه کی کمبودهاشو در گفتارش میاره. لطف کن نظری برامون ننویس. چون نخونده پاک میکنم. من از این نوع گفتارها و انسانهایی که بی دلیل در هر جایی حرمی سرک میکشن زیاد میبینم اما بخاطر دوستان خیلی عزیزم این وبلاگ باید ادامه بده و اروم هم باید باشه. پس لطفا برای مادرهایی که مثل خودت فکر میکنن نظر بده و یادت باشه هرگز اجازه نداری به گذشته نوع تربیت و کودکی دیگران سرک بکشی.
برات اروزی بینش بالا میکنم.
هانیه
27 آذر 91 21:57
سلام.
.بهتون تبریک میگم که دختر به این باهوشی و استعدادی داری..خدا نگهدارش باشه...
تبریک دیگه بابت یاد گیری نوشتن اوست...

و صد البته باید هزاران بار به هیوا جان تبریک گفت بابت داشتن مادری به این صبوری و فهمیدگی....

پسر منم الان 2 سال و 2ماهشه که البته در واقع 2 ساله هست چون زود دنیا آمده...منم دلم میخواد این روش رو شروع کنم اما از بس بحثهای مختلف روانشناسان رو تو این زمینه خوندم..نگران شدم..راستی پسر من خوندن بلد نیست اما خیلی دوست داره بنویسه..بیشتر از نقاتشی در حال نوشتن آرد و بابا هست..چون عاشق کیک و آرد هست..ههههه
منتهی هنوز حرف زدنش خوب نیست و تازه داره 2 کلمه ایی میگه...بعضی حرفاش رو هم جز خودش کسی نمیفهمه..
نمیدونم براش زود نیست شروع کنم..
شاید پسر من مثل دختر شا باهوش نباشه...هر چند حافظه قویی داره از بچگی..

دوست دارم نظر شما رو هم بدونم به عنوان مادری که این روش ر امتحان کرده و البته تحقیق هم کرده..

لطفا برام میل کن شاید اینجا که نظر گذاشتم پیداش نکنم
ممنون


سلام دوست عزیزم و ممنون بابت همه حرفهای خوبت. خیلی خوشحالم بابات شروع کار و اموزشهات.اون خطها و نقاشیها اصلا ربطی به نوشتن نداره و من خواهش میکنم اصلا شکل اموزشی بهش نده یعنی وقتی پسرکت اون شکلهارومیکشه تو هدایتش نکن که مثلا این چیزی که کشدی شبیه به این حرف یا کلمست. چون اون خطها پیش درامد شناخت انواع خطوط و سطح ها و اغاز نقاشی هستند و تومیتونی با نقاشی و رنگ خیلی علاقمندترش کنی به کشیدن. برای تراشهه ا من با اموزش بالای 4 سال موافقم چون واقعا فکر میکنم خیلی زود شروع کردن این روش باعث خستگی و بعد دلزدگی اون در اینده میشه و معتقدم بچه خودش باید از تو بخواد بهش خوندن یاد بدی بر اساس علاقه ای که با خوندن کتاب در اون ایجاد میکنی در حدود سن 4 سالگی خودش اذعان میکنه که دوست داره یاد بگیهر. در واقع هیوا سه سال و نیمه بود به من میگفت این خطوط چین و میخوام یاد بگیرم. البته این نظر منه و دوست دارم بچه ها در زیر 4 سال فقط بازی کنن و با بازیهای فکری و تحرکی سرگرم باشن تا با دنیای جذاب خوندن. موفق باشی دوست تازه و خوبم.

مینا
29 آذر 91 14:56
دوست عزیز
با اصل کارهات موافقم اما اینکه همش میگی هیوا خودش خواسته اینطور نیست عزیزم این من و شما هستیم که بچه هارو با این مسائل آشنا میکنیم و چون فضای قکری ما اینه اینها علایق ماست که بچه هامونو باهاش آشنا میکنیم من روحیه خودم دقیقا مثل خودته اکه من تو سن 16 سالکی دفتر شعر داشتم و گریه میکردم که اجازه بدن کلاس شعر برم خودم عاشق شعر بودم کسی برام شعر نخونده بود و به نظرم ارزشش و دوامش و درکش خیلی بیشتر از اون بچه ایکه مدام از زمانی که تو شکمم بوده براش شعر خوندم و الان سرمو بالا میگیرمو میگم بچه من عاشق شعره بچه من غیر از زبان انگلیسی و شعر و نقاشی چیری ندیده چون من عاشق مثلا کشاورزی نیستم یا فنی نیستم تا بچه منم فنی بشه بچه من تو مواردی که من تحسین میشم و مناز اینکه بچه ام یاد میگیره فریاد شادی میزنم علافه نشون میده پس این واقعیتو بپذیر .
خانمی توقع دارم یه کم دقیقتر حرف بزنی وقتی خوندم که هیوا جون تو 40 روزگی آقا میگه اصلا از نظر علمی قابل پذیرش نیست نکه بگم شما دروغ میگی اصلا اینا همه حس مادرانه است که خیلی هم خوبه و نمیشه گفت چرا ولی از شما توقع میره که اینقد فهمیده هستی یه گم دقیقتر بنویسی چون نوشته هات همه جور مخاطب داره که باید از این بابت خوشحال باشی من حرفهامو با دلیل میگم .بچه خودمو که دختر عمه اش گه رشته تحصیلیش بوده دکترها و با مطالعات خودم که انواع رشدهاشو برسی کردم 5 هفته از بقیه بچه ها جلوتره حتی دکتر شیروانی که از اعضا هیئت علمی هستند ازش عکس گرفتند و زمانی که 3ماهش بود گفتند در حد بچه 5 ماهه ضعیقه حتی دکتر دلشاد هم ازش عکس گرفت استا دانشگاه هستند میخوام بگم اون کلمه اقا اونی که بچه میگه اونی نیس که ما میشنویم اون تلقظ نمیکنه با حرکات دهنش و صدا این آوا از دهنش بیرون میاد ما فکر میکنیم حرف میزنه بچه من 2 ماهش که بود شیر و تو دهنش نگه میداشت تا بتونه صدای خ و ق در بیاره این حرکت هوشیه چون داره از یه عامل استفاده میکنه برا ایجاد صدا ولی وقتی 3 ماهش بود د گفت همه کلی ذوق کردن ولی دیگه نگقت پس د را به عنوان یه حرف یاد نگرفته ( ببخش خیلی با عجله نوشتم ) به حر حال ما دوست داریم


دوست عزیز ممنون از نظراتت. اما باز هم تکرار میکنم یک سری چیزها خصوصیات زندگی من هستند و من نمیتونم بصورت باز بیانشون کنم. شما اصلا من رو نمیشناسی. و حتی نمیدونی شغل من چیه/خونواده من کیه پس نمیتونی درباره علایق من یا تزریق اونها در دخترم نظر درستی بدی. همینطور که در مورد 40 روزگی هیوا هم اشتباه کردی. من خوب معنای ادا دراوردن انواع صداهای بچه ها و حتی معنای هر اوا رو در کلام نوزاد میدونم. مطمئنا منهم مثل شما با کلی زبانشناس کودک چون رشته خودم این بوده در این باره صحبت کردم. و برای همین هیوا بعد از ادای این صدا صداهای مفهموم دیگه ای رو هم ادا کرد که هیچ کدام اون چیزی که شما گفتید نیست وتوهم و حس مادرانه من نبود اصلا. در 8 ماهگی هیوا شروع به حرف زدن کرد و دکترش در این باره کاملا دمطلع هست که لزومی نداره اینجا بیانش کنم. من متاسف میشم وقتی میبینم شما مادران خوب فکر میکنید من از اون نوع ادمهای جو گیری هستم که با شنیدن کوچکترنی صدا یا کوچکترنی کار میام و در وبلاگ مینویسم و فکر میکنم بزرگترین کشف دینیا رو انجام دادم. واقعیت این هست که برای من اصلا اهمیت نداره وبلاگ من رو کی میخونه. من برای همه مینویسم و واقعیت رو هم مینویسم. ادمها متفاوتن با انواع نظرها درتس یا نادرست. دوست عزیز من زمان بارداریم برای هیوا شعر نمیخوندم که شاعر بهش و علاقمند به شعر. من نقاشی نمیکردم و اصلا شغلم نقاش یو هنر و مسیقی نبوده. من هیچ علاقه ای به شیمی و علوم و جانوران و پزشکی هم نداشتم. اشتباه نکن و فکر نکن هر چیزی مارد فکر کنه به روح بچه تزریق میشه. خود من از 10 سالگی شعر میگفتم و چند بار شعرهامو در روزنامه چاپ کردن پدرم. اما اینها دلیل شاعر بودن هیوا نمیشه. هیوا شعر رو دوست داره چون دوست داره. چون شما مادر اون نیستید و قطعا نمیدونید و نمیبینید و نمیتونید هم حس کنید زمانهایی که کتاب شعری رو میاره و به من میده و میگه برام بخون و با دقت گوش میکنه و میخواد معنیشو براش بگم و بعد با همون کلمات جدید که شنیده انواع جنملات احساسی رو میسازه و من براش مینویسم. و شما نیستید که داستهانهای کوتاه هیوا رو بشنوید. هیوا نقاشی رو ذاتا دوست داره. چون خانواده ما کلا همه هنرمند هستند. خوب یا بد هستند. هیوا فکوره و زیاد فکر میکنه چون ذاتا اینطوری هست نه ما اینطوریش کرده باشیم. من کلا مخالف تزریق علایق در بچه هستم و هرگز هرگز اینکارو نکردم. من از ریاضی و علوم و پزشکی متنفرم اما هیوا عاشق اینهاست. نصف کتابهاش کتابهای تصاویر پزشکی و بدن انسان و جانوران هست. و ریاضی و علوم رو خیلی زیاد دوست داره. بچه شاید با حسی که مادرش بهش میده رشد کنه اما وقتی به دنیا اومد خودش از محیطش انتخاب میکنه وقتی یاد گرفته باشه ردست ببینه و والدینش به دیده هاش اهمیت بدن. شما از خوندن پستهای من به دنبال پیدا کردن اشتباهات نباش بیشتر سعی کن عمق ماجرا رو ببینی. منظور ما اینجا پز دادن و بالا کشیدن بچه هامون نیست و من واقعا امیدوارم این حس مقایسه از وجود همه شما پاک بشه و من مجبور نباشم بعضی کامنها رو نخونده پاک کنم چون واقعا کل چیزهایی که نوشتی اشتباه و سوء تفاهم بوده. باز هم میگم یک چیزهایی خصوصی هستش و نمیخوام بیشتر از این دربارش صحبت کنم. موفق باشی.


در ضمن در مقام یک شاعر بهت بگم اون شاعری که بدون هیچ پیشینه و خانواده هنرمند شروع به شعر گفتن میکنه رو هرگز نمیتونی به اونی که مدام براش شعر خونده باشن و ذاتا استعداد داشته باشه مقایسه کنی. مادربزرگ من در کودکی همیشه برام شعر میخوند من هم همینکار رو برای هیوا کردم و سرم رو بیشتر از اینها بالا میگیرم چون دقیقا میدونم چه کردم و هیوا چه خواهد کرد . از نوع کلامت خوب فهمیدم که روحیت هیچ تشابهی به من نداره هیچ.