هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

هیوای آسمانی من

نامه مادر

1392/11/12 23:46
نویسنده : ساحل
1,853 بازدید
اشتراک گذاری

امشب از یاد تو پرم .

امشب تو خوابی و من در سکوت خانه بیدارم.

امشب دوست ندارم حتی فردا تو را به مدرسه ببرم.

دلم میخواهد فقط با نفسهای گرم تو بخواب روم .

دلم میخواهد روزها مثل آدامس کش می آمدند و میتوانستم بیشتر برایت وقت بگذارم.

این روزها من  و تو خانه تنهاییم ... چقدر از کنار تو بودن لدت می برم.

چقدر دیدن یک فیلم ساده کنار بدن گرم تو لذت بخش است.

چقدر وقتی مانند کودکی سرم را روی پایت میگذارم و تو با دستهای کوچکت من را نوارش میکنی بزرگ و زیباست.

چقدر نگاهت بزرگ و نافذ است . من را شرمسار می سازد.

عزیزم مادرت را ببخش اگر روزهایی کار دارد و نمیتواند به آغوش تو پناه بیاورد.

عزیزم مادرت را ببخش اگر دوست داری با او حرف بزنی و مادر مشغول حرف زدن با دیگران است.

میدانم چقدر بزرگی و چقدر منطقی و با درک.

بدان آنقدر دوستت دارم که میتوانم تمام دنیا را میان دستهای کوچکت جای دهم.

اگر کاری را میخواهی و نمیکنم فقط بخاطر شد بهتر توست.

هیوا..............هیوا...........خیلی خیلی خیلی دوستت دارم دردانه رویایی مادر.

 

پسندها (2)

نظرات (5)

حسنا
13 بهمن 92 9:53
خدا دختر نازتو برات نگه داره ساحل جان
ساحل
پاسخ
عزیزمی
نسرین
13 بهمن 92 11:39
خدا دختر گلتون رو حفظ کنه
ساحل
پاسخ
نسرین عزیزم ممنونم.
سعیده، مامان هومان
15 بهمن 92 1:27
بی نهایت با احساس و زیبا نوشته بودید
ساحل
پاسخ
ممنون عزیزم
شيرين
17 بهمن 92 17:39
ساحل جان هيوا روزي بزرگ ميشه روزي مادر ميشه و اون روز تو براش موجودي مقدس خواهي شد مقدس به معناي واقعي چنان عاشقت ميشه كه حتي اگه طردش كني اون ولت نكنه من نسبت به مامانم همينطوريم اينقد دورش ميگردم كه گاهي دعوام ميكنه يه دفعه با جارو كتكم زده خودش يادش نمياد بيچاره(اخه يه ضربه كوچولو بود اما من اون موقع دركم كم بود فك كردم ديگه دوسم نداره خيلي غصه خوردم) من هميشه تعريفش ميكنم و ميگم كاشكي دوباره بزنم
ساحل
پاسخ
ممنون عزیزم
خاله الهام
23 بهمن 92 9:59
سلام لطفا خصوصي
ساحل
پاسخ
پاسخ دادم عزیز در وبلاگت.