از عشق برایت می گویم.
15 سال از روزی که ازدواج کردیم. می گذرد. امروز سالگرد تولد توست نه ازدواج من. که بی تو پیوندی گرم و دلپذیر نیز شکل نمی گرفت.
تو شاید فرشته ی نگهبان منی. بهانه ی تحمل سختی هایم. بخاطر تو می جنگم و کار می کنم.
وقتی پدرت صبح ها با بوسه ای بر روی صورت مهتابیت از در بیرون می رود وقتی بیدار می شوی و می فهمم بیدار بودی و بوسه اش را با لذت حس کردی
وقتی با دستهای کوچکت دست روی سرش می کشی ، وقتی لیوان چای ات را با قدمهایی استوار با سینی به آشپزخانه می بری و می شویی ، وقتی تنها آرزویت این است که بتوانی برای مادر چای بریزی....چطور می توانم در روز سالگرد ازدواجم به تو فکر نکنم.
خوابیده ای و منتظر غروب آفتاب. تا برای من و بابا کیک بخری و برای پدرت هدیه . برایم کارت درست کرده ای " مامان سحر جان "...مادر به فدای نوشته هایت...
و برایم نوشته ای تو هم برایم خاطره بنویس .
می دانی برایت چه نوشتم :
عجیب است اشکهایم که برای تو می ریزند اینقدر آرامم می کنند....
صدا کردن نامت هنوز برایم افتخار آفرین است...
راه رفتن با تو وقتی دستهایت را گرفته ام...
حرف زدن با تو وقتی می خواهم خرید کنم...
می دانی مدتهاس بدون تو نمی توانم خرید کنم دخترم؟؟؟ انگار عقل و منطقم را جا گذاشتم..
دخترم آن روز که درونم زاده شدی و دوباره عاشق شدم چیزی درونم فرو ریخت و آن منطق بود .
عزیزترینم همیشه برایت گفته ام....
عاشق مردی شو که لیاقت وجود پر محبتت را داشته باشد.
برای مردی بجنگ که بخاطرت از غرورش بگذرد که غرور تکیه گاه مردان است.
مردی را دوست داشته باش که در اوج ناامیدی و تنهایی نگاهش حتا ، آرامت کند.
بدان ازدواج یک قرارداد نیست یک طرفه یا دو طرفه. این چیزهای بیخود نوشته های بی سر و ته را باور نکن. ازدواج یعنی اینکه یک نفر مکملت باشد.
یک نفر در مسیر زندگی همراهت باشد.
تو را همانطور که هستی بپذیرد.
نه با نگاه نه با بدنش به تو خیانت نکند.
مردی را انتخاب کن که همراهت باشد نه همبسترت.
امیدوارم روزی به خوبی درک کنی که عشق برای یک مرد شاید جاودان نباشد اما برای یک زن تمام زندگی اوست.
افتخار می کنم عاشق یک مرد شدم و از او دختری دارم که تمامیت احساس و عشقمان در او تبلور یافت.
زندگی من و بابا :
از این که امروز کنار ما هستی به خود می بالیم.
دوستت داریم سپیدار سربلندمان.
مامان و بابا.