تسلط مادر بر فرزند
سلام دوستان خوبم.
قبلا گفته بودم بزودی در دو مورد صحبت خواهم کرد. یکی رو گفتم و دومی :
" میزان تسلط مادر بر فرزندان "
به نظرم یکی از مهمترین نکاتی است که در لایه های تلفیق تربیت ما و غرب فرو رفته و بسیار دچار تزلزل
و درهم ریختگی شده است. به جرات میتوانم بگویم بیشتر از نیمی از مادرهای تحصیلکرده و یا آگاه امروز ما به تربیت کودکشان چنان اهمیت میدهند که دنیای از کتاب را خوانده و برای هر چیزی با مشاور صحبت میکنند و فکر میکنند هر چه در کتابهای تربیتی روانشناسی که اکثر آنها طبق متدهای غربی نوشته شده اند بیشتر بدانند ، موفق ترند .
و همین افراد خوب مادرهایی هستند که به مرور آنقدر در تربیت فرو میروند که خود را بعنوان یک زن فراموش میکنند. می شوند مادری که باید فدا شود ببخشد و از یاد برود.
مساله دوم متدهای تربیتی ماست. که عمدتا در سه چیز خلاصه می شود :
کودک بعنوان یک انسان بزرگ و فهمیده شناخته میشود و باید به نظرات او احترام گذاشت .
کودک حق انتخاب دارد و در به همین دلیل خود نوع لباس و بازی و غذای خود را انتخاب می
کند .
کودک به دلیل داشتن حق انتخاب در مقال هر بزرگتری که به حدود او تجاروز کند محق
است و باید بتواند از خود واکنش نشان دهد .
تمامی زیر مجموعه های تربیتی کنونی ما به این سه مورد بر میگردد. اینکه واقعا نمیدانیم در همین سه مورد هم کودک حد و مرز دارد .
مورد دیگر اینکه فکر میکنیم تمامی مادرهای اروپایی و آمریکایی و غیره که برپایه تجربیات آنان اکثر کتابها نوشته می شود یا لااقل نویسنده این کتابهای به نوعی مادری غربی است و غیر ایرانی یا تحصیلکرده و بزرگ شده غرب است ، تمامی تربیت کودکان خود را بر همین منوال انجام میدهند .
مادرهای غربی و بروز و آگاه تنبیه بدنی نمی کنند . فریاد نمی زنند. عصبانی نمی شوند . کودکان همیشه حق انتخاب دارند. کودکانی مطیع و ارام دارند . بواسطه محیط آزاد بسیار آزاد انتخاب میکنند. در درس و مدرسه و تربیت اجتماعی بروز و مدرن هستند و خلاصه اگر کامل نباشند ناقص هم نیستند .
اما آواز دهل شنیدن از دور خوش است . :))
این نوشته را می نویسم چون خودم هم از این دسته از مادران مستثنی نبودم و نیستم . صادقانه میگویم منهم همین تفکر را داشتم لااقل در 2 سال اول زندگی دخترم.
خوشبختانه زندایی من اهل انگلیس است. مدیر مدرسه مونستوری و مادری بسیار کاردان و مطلع و دیسیپلین دار . دایی من هم از ایشان دست کمی ندراند :) درباره این موضوعات با یاشان بسیار مکاتبه داشتم و در سفرم وقتی از نزدیک هیوا را دیدند آنچه را باید بدانم دانسم و همین روزها هم با صحبتهایی که داشتیم.
بر آن شدم این اطلاعات ارزشمند را بنویسم تا شاید راهنمای دیگر دوستان هم باشد.
متوجهم کردند تربیت من و امثال من در ایران بسیار فرزند سالاری است. متوجه شدم این کتابها ابدا کاربردی نیست و شاید فقط جنبه اطلاع رسانی داشته باشد. گفتند تحت هیچ عنوان در اروپا و انگلیس که مهد تربیت است کودکان حق انتخاب نداردند !!! حرف نهایی را فقط مادر میزند و کودک می باید مطیع باشد و گوش فرا دهد. کودک برای غذای خودش حق انتخاب دارد اما حق ندارد وقتی چیزی را که دوست ندارد مقابلش میگذارند اظهار نخوردن کند یا بگوید دوست ندارم یا از خود واکنش منفی نشان دهد . دوست دارد میخورد دوست ندراد نمی خورد و گرسنه می ماند . به همین سادگی. شعارش این بود که هیچ کودکی از گرسنگی نمی میرد . :)
وقتی من تصمیم گرفتم کنار دریا بروم و هیوا نمی خواست همراهم بیاید خوب میخواستم به حرفش باشم و چون به او بعنوان یک انسان بزرگ نگاه میکنم خواستم همراهیش کنم اما ایشان گفتند اصلا اینطور نیست. مادر باید برای خود حق انتخاب داشته باشد و کودک باید همراه مادر باشد همینطور که گاهی تو همراه او هستی. البته جریان شن و ماسه را گفته ام و زیر بار ان نرفتم اما تا این حد کاملا حق با ایشان بود. جالب بود فقط به هیوا یک جمله گفت زندایی من : هیوا مامی و ما تصمیمی گرفتیم امروز کنار درای باشیم و استراحت کنیم شما همراه ما می آیی. میتوانی بنشینی و نق بزنی یا برای خودت دوست پیدا کنی و بازی کنی " . همین .
و هیوا که اصولا میدانید بچه ها در سفر چقدر غیر قابل کنترل می شوند کمی صبر کرد و گفت " دوست پیدا میکنم ".
حال آنکه قبل در حال خط و نشان کشیدن بود برای من و آرام البته :) که " من نق میزنم و اصلا هم بازی نمیکنم " .
واقعا تعجب کردم. در تمام مدت بازی کرد ساندویچش را خورد . وقتی زندایی من حرفی میزد فقط میگفت باشه. خیلی دوستش داشت چنان که همیشه میگوید بهترین سفرش سفری بوده که همراه آنتی آن بوده ام. :)
زمان خواب هیوا باید سر وقت میخوابید . وقتی می خواستیم باهم صحبت کنیم هیوا دوست داشت کنار ما باشد و می دانید بچه ها از شنیدن مکالمات بزرگترها چقدر لذت می برند بخصوص تک فرزندها. اما ایشان به هیوا میگفتند برو به اتقت بزرگترها می خواهند صحبت کنند . و او هم میرفت !!!!
من متعجب شده بودم. بارو نمیکردم این هیوا همان هیواست. ایشان به من فهماندند که تربیت من درست نبوده. یا لا اقل واقعی نبوده.
پس مادر باید حرف آخر را بزند. همیشه کودک نیست که انتخاب میکند کودک نظر میدهد اما مادر تصمیم آخر را می گیرد. برای لباس مادر بهتر میداند چه لباسی مناسب است و فقط حق انتخاب دو مدل را به کودک میدهد.
کودک باید حد و مرز خود را برای حرف زدن بداند. چون بزرگ است اجازه ندارد حتی اگر پدر و مادر چیزی را برخلاف خواسته او گفتند مخالف کند توهین آمیز پاسخ دهد یا اصطلاحا جسور باشد . این جسور بودن مد جدید تربیت ایرانیها شده است. میگویند بچه ام در جواب دادن جسور است. این جسارت خوب است اما باید کنترل وشد. بچه نباید مقابل بزرکترها بخصوص پدر و مادر جسورانه پاسخ دهد. در این موارد باید مقابلش ایستاد و از انواع تنبیه ها استفاده کرد.
وقتی در خیابان کودک برای خواسته ای نا معقول فریاد میزند پا بر زمین می کوبد و جیغ می زند چنان که همه به شما خیره شده اند ، اصلا مهم نیست. بگذارید دیگران فکر کنند شما مادر ظالمی هستید. شما باید مقابله کنید و بعد از آرام شدن او حتما محرومیت یا تنبیه را برای این رفتار ناشایست او در نظر بگیرید. این تسلط شماست بعنوان یک مادر . وقتی از قبل به کودک خود برنامه بدهید که برنامه ما این است، کودک تکلیف خود را بهتر میداند. وقتی تنبیه می کنید حتما روی آن بایستید. من هیوا را از دیدن تی وی و بازی در حیاط سه روز تنبیه کردم. اوایل مدام کنار می آمد و فکر میکرد با لوس شدن و معذرت خواستن میتواند مرا منصرف کند اما الان اصلا. فقط میشمارد ببیند سه روز کی تمام می شود.
هیچ ایرادی ندارد اگر در فروشگاه انگشتان را بالا ببرید جلوی صورت کودک در راستای قامت او بنشینید و بگویید اگر یک بار دیگر فریاد بکشی یا بدوی و از من چیزی بخواهی به ماشین بر خواهیم گشت. هیچ ایرادی ندارد اگر صدایتان بلند شود. در منزل هیچ مهم نیست اگر داد بزنید. مگر می شود فریاد نزد. فریاد زدن نشانه تسلط است نه عصبانیست. البته نه با صدای بسیااااااااااار غرا :) چون بچه ها از ما الگو می گیرند.
و در اخر کودک شما باید بداند شما تنها مادر او نیستید. شما همسر هم هستید شما دوست هم هستید شما زن هم هستید و جوان. باید جوان بمانید باید به خود رسیدگی کنید باید لباس مناسب بپوشید و با دوستان به مهمانی و کافه بروید و کودک باید نزد پدر یا مادربزرگش بماند . او هم باید به ازادی شما احترم بگذارد. وقتی بزرگتر شد و شما 50 ساله شدید فکر میکنید از شما یک مادر افسرده و پژمرده و پیر می خواهد که مدام نگران حال اوست و نگران درس و آینده و کی بیرون می رود و کی می آید و همراه مادر است نه همسر نه زن نه دوست بدون اینکه سالهای قبل به خودش رسیدگی کرده باشد؟؟؟؟؟ فکر میکنید در ان زمان از چنین کودکی با چنین تربیتی خود مختارانه چه خواهید شنید؟
میخواستی نکنی . مگر من خواستم به دنیا بیایم. ببین مادر فلانی چقدر جوان است . ببین فلانی چقدر خوب لباس می پوشد. انقدر مادر فلان دوستم را دوست دارم چون بدون دختر یا پسرش به سفر می رود و با دوستانش وقت می گذراند .
بلی اینها دیالوگهایی است که خواهید شنید . اگر امروز به فکر خود نباشید. اگر مادری مسلط نباشید. اگر کنترل نکنید. اگر برای هر چیزی به کودک حق انتخاب بدهید. مدرسه ات را دوست نداری؟ باشه عوض می کنیم. فلان دوستت حرف بد زده . حتما به مادرش تلفن میکنیم. دوست نداری این غذا را نمی خوری؟ برایت چیز دیگری درست میکنم . این حرف پدرت را دوست نداشتی ؟ به پدر میگوییم شما بزرگی و نباید به تو دستور بدهد .
اینها اشتباهات برگرفته از دور نگاه کردن به تربیت غربی است. جال این است که ما همه طبق سنتهای قدیمی بزرگ شدیم. تا بحال فکر کرده اید چرا شما بعنوان کودکی که تحت تسلط بوده بوقل روانشاسان و دستور هم به او داده میشده ، سرش فراید هم زده می شده ، بعضا کتک هم می خورده چرا اینقدر موفق است؟ چرا اعتماد به نفس دارد ؟ و چرا اینقدر نگران کودکش است ؟ مادرهای ما خوب نبودند ؟ اشتباه کردند ؟ نه شادی گاهی درست هم نبوده ایند اما ما الان چیزی هستیم که خودمان به خودمان افتخار میکنیم. در زمینه کاری خود موفقیم.
پس سخت نگیرید دوستان من. تربیت مادربزرگهای ما گاهی می ارزد به این تربیتها و گفتارهای اینهمه سخنوران علم تربیت کودک . :)
گاهی هم باید به عقب برگشت. الگو باشید اما زیر بار نروید. برای کودکتان مادری مسلط باشید . راهنما و مشاور. نه حاکم. سخت گیر نباشید بلکه دیسیپلین داشته باشید. قانومند باشید. توانایی دفاع از خود در کودکان باید بالا برده شود و این به توانایی تکلم بر میگردد اما بدان معنا نیست که برای هر چیزی از شما دلیل بخواهد و شما را بازخواست کند . مکان و زمان هر چیزی و هر گفتاری را به کودک خود آموزش دهید.
احساس ضعف نکنید. هیچ کسی کامل نیست. آزادی خوب است اما باید مکان و زمان خاص خود را داشته باشد . به شما پیشنهاد خواندن کتاب " کلیدهای تربتی رفتار با والدین تک فرزند " را میدهم. کتابی است بسیار خوب .
توجه کنید :
« نمی توانید به کودکی بیاموزید که از خود مواظبت کند، مگر آنکه او را آزاد بگذارید تا برای مواظبت از خود بکوشد؛ ممکن است اشتباه کند، ولی دانایی او از میان همین اشتباهات سرچشمه می گیرد »
* ویبچر
« اطفال بیشتر به دستور و سرمشق محتاجند تا انتقاد و عیب جویی »
* ژوبر
موفق و شاد و جوان باشید .