هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هیوای آسمانی من

تسلط مادر بر فرزند

1392/5/26 12:59
نویسنده : ساحل
1,891 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوبم.

 

قبلا گفته بودم بزودی در دو مورد صحبت خواهم کرد. یکی رو گفتم و دومی :

 

" میزان تسلط مادر بر فرزندان " 

به نظرم یکی از مهمترین نکاتی است که در لایه های تلفیق تربیت ما و غرب فرو رفته و بسیار دچار تزلزل  

و درهم ریختگی شده است. به جرات میتوانم بگویم بیشتر از نیمی از مادرهای تحصیلکرده و یا آگاه امروز ما به تربیت کودکشان چنان اهمیت میدهند که دنیای از کتاب را خوانده و برای هر چیزی با مشاور صحبت میکنند و فکر میکنند هر چه در کتابهای تربیتی روانشناسی که اکثر آنها طبق متدهای غربی نوشته شده اند بیشتر بدانند ، موفق ترند .

و همین افراد خوب مادرهایی هستند که به مرور آنقدر در تربیت فرو میروند که خود را بعنوان یک زن فراموش میکنند. می شوند مادری که باید فدا شود ببخشد و از یاد برود. 

مساله دوم متدهای تربیتی ماست. که عمدتا در سه چیز خلاصه می شود :

کودک بعنوان یک انسان بزرگ و فهمیده شناخته میشود و باید به نظرات او احترام گذاشت .

 

کودک حق انتخاب دارد و در به همین دلیل خود نوع لباس و بازی و غذای خود را انتخاب می

کند .

 

کودک به دلیل داشتن حق انتخاب در مقال هر بزرگتری که به حدود او تجاروز کند محق

است و باید بتواند از خود واکنش نشان دهد .

 

تمامی زیر مجموعه های تربیتی کنونی ما به این سه مورد بر میگردد. اینکه واقعا نمیدانیم در همین سه مورد هم کودک حد و مرز دارد .

مورد دیگر اینکه فکر میکنیم تمامی مادرهای اروپایی و آمریکایی و غیره که برپایه تجربیات آنان اکثر کتابها نوشته می شود یا لااقل نویسنده این کتابهای به نوعی مادری غربی است و غیر ایرانی یا تحصیلکرده و بزرگ شده غرب است ، تمامی تربیت کودکان خود را بر همین منوال انجام میدهند .

مادرهای غربی و بروز و آگاه تنبیه بدنی نمی کنند . فریاد نمی زنند. عصبانی نمی شوند . کودکان همیشه حق انتخاب دارند. کودکانی مطیع و ارام دارند . بواسطه محیط آزاد بسیار آزاد انتخاب میکنند. در درس و مدرسه و تربیت اجتماعی بروز و مدرن هستند و خلاصه اگر کامل نباشند ناقص هم نیستند .

اما آواز دهل شنیدن از دور خوش است . :))

این نوشته را می نویسم چون خودم هم از این دسته از مادران مستثنی نبودم و نیستم . صادقانه میگویم منهم همین تفکر را داشتم لااقل در 2 سال اول زندگی دخترم. 

خوشبختانه زندایی من اهل انگلیس است. مدیر مدرسه مونستوری و مادری بسیار کاردان و مطلع و دیسیپلین دار . دایی من هم از ایشان دست کمی ندراند :) درباره این موضوعات با یاشان بسیار مکاتبه داشتم و در سفرم وقتی از نزدیک هیوا را دیدند آنچه را باید بدانم دانسم و همین روزها هم با صحبتهایی که داشتیم. 

بر آن شدم این اطلاعات ارزشمند را بنویسم تا شاید راهنمای دیگر دوستان هم باشد. 

متوجهم کردند تربیت من و امثال من در ایران بسیار فرزند سالاری است. متوجه شدم این کتابها ابدا کاربردی نیست و شاید فقط جنبه اطلاع رسانی داشته باشد. گفتند تحت هیچ عنوان در اروپا و انگلیس که مهد تربیت است کودکان حق انتخاب نداردند !!! حرف نهایی را فقط مادر میزند و کودک می باید مطیع باشد و گوش فرا دهد. کودک برای غذای خودش حق انتخاب دارد اما حق ندارد وقتی چیزی را که دوست ندارد مقابلش میگذارند اظهار نخوردن کند یا بگوید دوست ندارم یا از خود واکنش منفی نشان دهد . دوست دارد میخورد دوست ندراد نمی خورد و گرسنه می ماند . به همین سادگی. شعارش این بود که هیچ کودکی از گرسنگی نمی میرد . :)

وقتی من تصمیم گرفتم کنار دریا بروم و هیوا نمی خواست همراهم بیاید خوب میخواستم به حرفش باشم و چون به او بعنوان یک انسان بزرگ نگاه میکنم خواستم همراهیش کنم اما ایشان گفتند اصلا اینطور نیست. مادر باید برای خود حق انتخاب داشته باشد و کودک باید همراه مادر باشد همینطور که گاهی تو همراه او هستی. البته جریان شن و ماسه را گفته ام و زیر بار ان نرفتم اما تا این حد کاملا حق با ایشان بود. جالب بود فقط به هیوا یک جمله گفت زندایی من : هیوا مامی و ما تصمیمی گرفتیم امروز کنار درای باشیم و استراحت کنیم شما همراه ما می آیی. میتوانی بنشینی و نق بزنی یا برای خودت دوست پیدا کنی و بازی کنی " . همین . 

و هیوا که اصولا میدانید بچه ها در سفر چقدر غیر قابل کنترل می شوند کمی صبر کرد و گفت " دوست پیدا میکنم  ".

حال آنکه قبل در حال خط و نشان کشیدن بود برای من و آرام البته :) که  " من نق میزنم و اصلا هم بازی نمیکنم " .

واقعا تعجب کردم. در تمام مدت بازی کرد ساندویچش را خورد . وقتی زندایی من حرفی میزد فقط میگفت باشه. خیلی دوستش داشت چنان که همیشه میگوید بهترین سفرش سفری بوده که همراه آنتی آن بوده ام. :) 

زمان خواب هیوا باید سر وقت میخوابید . وقتی می خواستیم باهم صحبت کنیم هیوا دوست داشت کنار ما باشد و می دانید بچه ها از شنیدن مکالمات بزرگترها چقدر لذت می برند بخصوص تک فرزندها. اما ایشان به هیوا میگفتند برو به اتقت بزرگترها می خواهند صحبت کنند . و او هم میرفت !!!!

من متعجب شده بودم. بارو نمیکردم این هیوا همان هیواست. ایشان به من فهماندند که تربیت من درست نبوده. یا لا اقل واقعی نبوده. 

پس مادر باید حرف آخر را بزند. همیشه کودک نیست که انتخاب میکند کودک نظر میدهد اما مادر تصمیم آخر را می گیرد. برای لباس مادر بهتر میداند چه لباسی مناسب است و فقط حق انتخاب دو مدل را به کودک میدهد. 

کودک باید حد و مرز خود را برای حرف زدن بداند. چون بزرگ است اجازه ندارد حتی اگر پدر و مادر چیزی را برخلاف خواسته او گفتند مخالف کند توهین آمیز پاسخ دهد یا اصطلاحا جسور باشد . این جسور بودن مد جدید تربیت ایرانیها شده است. میگویند بچه ام در جواب دادن جسور است. این جسارت خوب است اما باید کنترل وشد. بچه نباید مقابل بزرکترها بخصوص پدر و مادر جسورانه پاسخ دهد. در این موارد باید مقابلش ایستاد و از انواع تنبیه ها استفاده کرد. 

وقتی در خیابان کودک برای خواسته ای نا معقول فریاد میزند پا بر زمین می کوبد و جیغ می زند چنان که همه به شما خیره شده اند ، اصلا مهم نیست. بگذارید دیگران فکر کنند شما مادر ظالمی هستید. شما باید مقابله کنید و بعد از آرام شدن او حتما محرومیت یا تنبیه را برای این رفتار ناشایست او در نظر بگیرید. این تسلط شماست بعنوان یک مادر . وقتی از قبل به کودک خود برنامه بدهید که برنامه ما این است، کودک تکلیف خود را بهتر میداند. وقتی تنبیه می کنید حتما روی آن بایستید. من هیوا را از دیدن تی وی و بازی در حیاط سه روز تنبیه کردم. اوایل مدام کنار می آمد و فکر میکرد با لوس شدن و معذرت خواستن میتواند مرا منصرف کند اما الان اصلا. فقط میشمارد ببیند سه روز کی تمام می شود. 

هیچ ایرادی ندارد اگر در فروشگاه انگشتان را بالا ببرید جلوی صورت کودک در راستای قامت او بنشینید و بگویید اگر یک بار دیگر فریاد بکشی یا بدوی و از من چیزی بخواهی به ماشین بر خواهیم گشت. هیچ ایرادی ندارد اگر صدایتان بلند شود. در منزل هیچ مهم نیست اگر داد بزنید. مگر می شود فریاد نزد. فریاد زدن نشانه تسلط است نه عصبانیست. البته نه با صدای بسیااااااااااار غرا :) چون بچه ها از ما الگو می گیرند. 

و در اخر کودک شما باید بداند شما تنها مادر او نیستید. شما همسر هم هستید شما دوست هم هستید شما زن هم هستید و جوان. باید جوان بمانید باید به خود رسیدگی کنید باید لباس مناسب بپوشید و با دوستان به مهمانی و کافه بروید و کودک باید نزد پدر یا مادربزرگش بماند . او هم باید به ازادی شما احترم بگذارد. وقتی بزرگتر شد و شما 50 ساله شدید فکر میکنید از شما یک مادر افسرده و پژمرده و پیر می خواهد که مدام نگران حال اوست و نگران درس و آینده و کی بیرون می رود و کی می آید و همراه مادر است نه همسر نه زن نه دوست بدون اینکه سالهای قبل به خودش رسیدگی کرده باشد؟؟؟؟؟ فکر میکنید در ان زمان از چنین کودکی با چنین تربیتی خود مختارانه چه خواهید شنید؟

میخواستی نکنی . مگر من خواستم به دنیا بیایم. ببین مادر فلانی چقدر جوان است . ببین فلانی چقدر خوب لباس می پوشد. انقدر مادر فلان دوستم را دوست دارم چون بدون دختر یا پسرش به سفر می رود و با دوستانش وقت می گذراند .

بلی اینها دیالوگهایی است که خواهید شنید . اگر امروز به فکر خود نباشید. اگر مادری مسلط نباشید. اگر کنترل نکنید. اگر برای هر چیزی به کودک حق انتخاب  بدهید. مدرسه ات را دوست نداری؟ باشه عوض می کنیم. فلان دوستت حرف بد زده . حتما به مادرش تلفن میکنیم. دوست نداری این غذا را   نمی خوری؟ برایت چیز دیگری درست میکنم . این حرف پدرت را دوست نداشتی ؟ به پدر میگوییم شما بزرگی و نباید به تو دستور بدهد . 

اینها اشتباهات برگرفته از دور نگاه کردن به تربیت غربی است. جال این است که ما همه طبق سنتهای قدیمی بزرگ شدیم. تا بحال فکر کرده اید چرا شما بعنوان کودکی که تحت تسلط بوده بوقل روانشاسان و دستور هم به او داده میشده ، سرش فراید هم زده می شده ، بعضا کتک هم می خورده چرا اینقدر موفق است؟ چرا اعتماد به نفس دارد ؟ و چرا اینقدر نگران کودکش است ؟ مادرهای ما خوب نبودند ؟ اشتباه کردند ؟ نه شادی گاهی درست هم نبوده ایند اما ما الان چیزی هستیم که خودمان به خودمان افتخار میکنیم. در زمینه کاری خود موفقیم. 

پس سخت نگیرید دوستان من. تربیت مادربزرگهای ما گاهی می ارزد به این تربیتها و گفتارهای اینهمه سخنوران علم تربیت کودک . :)

گاهی هم باید به عقب برگشت. الگو باشید اما زیر بار نروید. برای کودکتان مادری مسلط باشید . راهنما و مشاور. نه حاکم. سخت گیر نباشید بلکه دیسیپلین داشته باشید. قانومند باشید. توانایی دفاع از خود در کودکان باید بالا برده شود و این به توانایی تکلم بر میگردد اما بدان معنا نیست که برای هر چیزی از شما دلیل بخواهد و شما را بازخواست کند . مکان و زمان هر چیزی و هر گفتاری را به کودک خود آموزش دهید.

احساس ضعف نکنید. هیچ کسی کامل نیست. آزادی خوب است اما باید مکان و زمان خاص خود را داشته باشد . به شما پیشنهاد خواندن کتاب " کلیدهای تربتی رفتار با والدین تک فرزند " را میدهم. کتابی است بسیار خوب .

توجه کنید :


« نمی توانید به کودکی بیاموزید که از خود مواظبت کند، مگر آنکه او را آزاد بگذارید تا برای مواظبت از خود بکوشد؛ ممکن است اشتباه کند، ولی دانایی او از میان همین اشتباهات سرچشمه می گیرد » 
* ویبچر


« اطفال بیشتر به دستور و سرمشق محتاجند تا انتقاد و عیب جویی » 
* ژوبر

 

موفق و شاد و جوان باشید .

پسندها (1)

نظرات (20)

هستي
26 مرداد 92 16:19
ساحل جون ممنون ازمطالب مفيدت. موفق باشي.


منهم ممنونم.
فهیمه
26 مرداد 92 23:05
سلام مامان عزیز هیوا.
جالب هست من تا حد زیادی همینطوری با پسرم برخورد میکردم و فکر میکردم که نمیتونم مثل متد غربی ها عمل کنم و نگران بودم که نکند اونها درست میگویند.حالا با این مطالبی که از شما خوندم تا حد زیادی خیالم راحت شد.مادرم همیشه میگوید بچه عزیز است اما تربیتش عزیزتر.
پایدار باشی وشاد.


ممنون از شما. بلی مادرتون کاملا درست میگن. موفق باشی عزیزم.
maryam
27 مرداد 92 13:18
سحر جونم این حرف رو که میگی مگر ما بزرگ نشدیم.مگر ما موفق نشدیم درسسسست.ولی قدیما بیشتر مادرا خونه دار بودند .فقط خودشون بودن و بچشون.تربیت به دست یک نفر بود.ولی تو این دوره که به خاطر مشکلات مالی مادرها مجبورند بیرون از خونه کار کنند و بچشون رو به دست پرستار.مهد.و یا پدربزرگ مادربزرگ ها بدند دیگه میشه چند تربیتی .بچه بی چاره نمدونه حرف کی رو گوش کنه.مسلما حرف اونی رو گوش می کنه که به نفع خودشه.این رو باید چی کار کرد؟


در این مورد هم یک متاب داره انتشارات صابرین. اسمش رو نمیدونم اما در آخر کتاب رد فهرست کارهاش هست. اما بهرتین کار این هست کهش ما روشهای تربیتیت رو برای مادربزگ و یا هر کسی که از بچه نگهداری میکنه بگی و اونها هم طبق همونر فتار کننن. درسته سخته که اینهم برمیگرده به فرهنگ غلط ایارنیها. که مادربزرگ منطقه آزاده خونش و بچه هر کار یخواست میتونه بکنه. البته من این مورد رو کاملا مشخص کردم
حسنا
28 مرداد 92 2:23
ساحل گلی صبح مطلب قشنگتو خوندم واقعا لذت بردم امروز خیلی سعی کردم حرف حرف من باشه با اینکه ایلیا کوچک هست اما بنظرم حرف هایم را می فهمه اخر شب می خواست براش سی دی بذارم گفتم نمی ذارم یکم می اومد التماس من می کرد من میگفتم وقت خواب نمی ذارم بعد پیش باباش وقتی دید خبری نیست شروع کرد گریه کردن گفتم عزیزم اگه تا فردا صبح هم گریه کنی برات نمی زارم باید بخوابی خلاصه با گریه خوابید اما موقع خواب هم بوسیدمش گفتم دوست می دارم



چقدر عالی عزیزم. وقتی برای بچه محدوده بذار یو حد و مرز و خ ودت هم بهش عمل کنی و بدونه حرف تو حرف آخره و تو خوبیش رو میخوای راحت قبول میکنه و تو هم خیلی آرومی .

مامان عبدالرحمن واويس
28 مرداد 92 6:20
سلام عزيزم مطلبت خيلي مفيد بود من كه تازكيا بابجه هام خيلي مشكل دلرم خيلي اذيتم ميكنند به خصوص عبدي الكي بهونه درمياره وسركوجكترين جيزي كريه ميكنه
ممنون دوست خوبم


عزیزم تو خیلی مهربونی و من فکر میکنم نسبت به عبدی باید یکم محکم تر باشی یاسی جانم.
مادر آیاتای
28 مرداد 92 10:32
سلام دوست عزیز. مطلب بسیــــــــــــار مفیدی بود. همیشه از وبلاگ شما خلی چیزهای خوب یاد میگیرم و متوجه گذشت زمان نمیشم اینجا. اگه کمتر نظر میدم به همون دلیله که گفتم، تا به خودم بیام باید سریع برم سراغ کاری، چون دیر شده.. به هرحال ممنون که وقت میزارید و پست های خیلی مفید میزارید.


همین که میای و حس خوبت هست برای من بهترنیه عزیزم.
مامان محیا
28 مرداد 92 17:14
متاسفانه من و همسرم روش یکسانی در تربیت محیا نداریم من معتقد بر اقتدار پدر و مادر هستم و همسرم معتقده تا هفت سالگی بچه باید کاملا آزاد باشه و حسابی خوش بگذرونه. مواقعی که من در برابر خواسته های نا معقول دخترم مقاومت میکنم محیا میره سراغ بابایی چون بابایی براش راحت الحلقومه!


این موردی که گفتی خیلی زجر آوره. میدونم چقدر شرایطط سخته. متاسفانه مردهای ایرانی پذیرش تربیت منطبق با اصول رو ندارن و خیلی رفتار و حرف زدن باهاشون سخته. من امیدوارم یراهی براش پیدا کنی عزیزم.
الهه
28 مرداد 92 18:52
فوق العاده بود سحر عزیزم.
تجربیات ناب مادرانه. مرسی از به اشتراک گذاشتنشون با ما
من دارم رو اون قسمت کار می کنم که فقط مادر نباشم )) وگرنه خیلی فرزندسالار نیستم


خواهش میکنم الهه عزیزم. آره باید حتما روی اون کار کنی. من منتظر خوندن مطالبت هستم.
نیکو مامان محمد امیر
28 مرداد 92 21:57
دوووووووووووووووووووووووووستمممممم
من عاشق نوع تربیت جو فراستم عین حرفهای تو بود .
بچه ها باید حدو مرز داشته باشند در همه چیز و قانونمند بزرگ شوند .
مادر شدن راهی برای خودکشی کردن نیست .
آآآآآآآآخ چه لذتی دارد وقتی این فسقلی ها لج می کنند و با یک کلام حرف حسابی تو کاملا متحول می شوند و می شوند همان کودک با ادب (به قول خودمان ) لذت بخش تر آن است که وقتی شب سرت را روی بالش می گذاری عذااااااااااب وجدان نداری
خیلی عالی بود دوستم مرسی


دقیقا هیمنطوره عزیزم. ممنونم. وقتی قانون باشه و بهش پایدار باشی میدونی هم بچه راحته هم مادر. بر عکس تفکر عموم قانون بچه رو محدود نمیکنه بلکه آرامش رو بهش میده.

بهناز مامان نازنین
29 مرداد 92 0:37
ممنون سحر جون
واقعا باهات موافقم هیچ وقت تو دنیای مجاازی جسارت گفتنشو نداشتم ولی توخیلی زیبا نوشتی
راستش من تا حدود زیادی این روش تربیتی و از اول بکار بردم هیچ وقت سراغ کتاب روانشاناسای غربی نرفتم بیشتر یه سری مقالات و مخصوصا تجربیات مادران موفق و سرلوحه خودم قرار دادم من روی دخترم خیلی تسلط دارم اصلا لوسش نکردم البته تو سری خور هم نیست و اعتماد بنفس بالایی داره ولی از فرزند سالاری متنفررررررررررم

تو ماهی عزیزم. میدونم چقدر خبو یو موفق مامان مهربون

بهناز مامان نازنین
29 مرداد 92 0:37
رستی ایمیلم به دستت رسید


بهناز ایمیلم عوض شده. آدرسش رو گذاشتم در نی نی سایت. sahelost@yahoo.com
دوباره با این آدرس برم بفرست.
مامان کیامهر
29 مرداد 92 15:13
سلام مامان هیوا جان.بسیارمطلب جالبی بود. من همین امروز کلی خودمو سرزنش کردم چون به خواست پسرم رفتار نکردم و مثل اینکه روز خوش شانسی من بود .چون خیلی اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم و واقعا تلنگری بود...اینقدر فرزند سالاری باب شده که ما بجای بچه ها خودتنبیهی میکنیم.
ممنون از انتقال تجربیاتت.حتما از این به بعد ازخواننده های وبلاگت خواهم بود

باعث افتخارمه آشنایی با شما. و چقدر خوب که تو رو راحت کردم از اینکه خودت رو سرزنش نکنی. و کلمه " خود تنبیهی " بسیار زیبا و بجا بود. مرسییییییییییییییی دوست خوبم.
مامان سما طلا
1 شهریور 92 1:58
سلام عزیزم جیغ کف و حوووورا برات که این مطلب عالی رو برامون گذاشتی همیشه به وب قشنگت سر میزنم کلی وقت تو چشمای ناز هیوا خیره میشم خدا حفظش کنه به منم سر بزن بازم از این مطلبای تربیتی بنویس برامون شما جز دوستای نادیده ی عزیز دلی برای من. بیشتر خواننده خاموشم ولی الن دیگه دلم نیمد
بوووووس برای هیوای نازم


چشم عزیزم. حتکا. لطفا برام نوشته بذار. خاموش نباش)) من از خوندن تک تک حرفاتون انرژی میگیرم.
مامان سهند و سپهر
3 شهریور 92 10:21
مطالبتون منه تشنه رو سيراب مي كنه واقعا . اون هم توي اين اوضاع كه نميدونم در مقابل چه رفتاري بايد چيكار كنم...ولي خيلي مفيد بود . عاشق نوشته هاي شمام.


خوشحالم از این موضوع. و امدیوارم همیشه بتونم کمک کننده باشم. و از شما دوستای خوب هم کمک بگیرم. ممنون عزیز دلم.
مامان مهرتاش
4 شهریور 92 9:01
سحر جونم خیلی جالب بود

من شنیدم تا 2 سالگی باید خواسته های بچه رو بی چون و چرا اجابت کرد بعد از اون شروع کرد به ایجاد محدودیت و حد و مرز

ولی بازم مرددم
آخه بچه ای که تا 2 سالگی به تمام خواسته هاش رسیده و اینجوری یاد گرفته حالا چطر با محدودیت کنار میاد ؟!!!!!

تو این زمینه تجربه ای داری یا کتاب خاصی خوندی؟

به نظرت درسته من تا 2 سالگی خواسته های بچه رو بی چون و چرا جواب بدم ؟

البته من خودم خواسته های غیرمعقول مهرتاش و به هیچ وجه جواب مثبت نمیدم
مثلا بازی با کنترل کولر یا تلویزیون
بازی با موس کامپیوتر
بازی با آبریز یخچال و از این قبیل چیزا ..
ولی خوب هرازگاهیم پیش میاد اینقدر خسته ام که تسلیم میشم ولی در حد چند لحظه بهش میدم در حدی که آروم شه و بعد توجهش و به یه چیز دیگه جلب می کنم و ازش می گیرم ...


اصلا این حرف درست نیست. شما اگر کتاب مادر کافی جو فراست رو بخونی میبینی که اصلا این کار رو نمکینه. در فرهنگ ما هم اینطور نیست. مقررات باید از 1 سالگی انجام بشه نوش و کاربردش فرق داره اما حتی ما تنبیه وقفه رو از دو سالگی داریم. اگر قرار باشه هر کاری خواست بکنه و تو تسلیم بشی این میشه ابزاری برای رسیدن به خواسته های نا معقولش. میدونی که بچه ها وقتی مقررات و نظم باشه در حد معقول کودک خیلی راحت تر هست و اگر از الان این کا رو بکنی این در ذهن بچه حک میشه برای هیمهش. پس تمام سعی خودت رو بکن
قاصدک
5 شهریور 92 7:54
سحر جانم. ممنون از مطالب آموزنده ت. مثل همیشه لذت بردم و کللی چیز یاد گرفتم.


ممنون دوست خوبم. سبکبال و شاد باشی مثل قاصدک
زینب مامان آرتین
6 شهریور 92 15:04
سلام ممنون از مطلب مفیدتون ،من کاملاً موافق این جمله شما هستم"تربیت مادربزرگهای ما گاهی می ارزد به این تربیتها و گفتارهای اینهمه سخنوران علم تربیت کودک"ما باید مادر باشیم


ممنون دوست خوبم. واقعا مادرهای جوون و تازه کار غرق مینش در کتابها. ما هم شدیم. اما باید بقیه رو آگاه کنیم. کتاب خوبه اما همه چیز کتاب نیست. واقعا همینطوره
مامان فاطمه
7 شهریور 92 1:07
سلام ساخل عزیز ممنونم ازاین پست توپتون
راستش منم خیلی تو اینترنت و کتابا ی ترجمه شده رفتارایی خوندم که با مدلم جور در نمیومد و فکر میکردم نکنه مثل کتابای درسی حفظشون میکنم و نمیتونم عمل کنم اخه تو مدلم ناز بچه کشیدن نیست
من عاشق توجیه کردن اونم با انگشت اشارم
یادم نمیره روزایی که تنبیه های ما از طرف پدرم رو به دیوار نشستن رو یه پا ایستادن و حتی یه بار نوشتن از روی یکی از کتب درسی اونم کامل تو تعطیلات تابستونی
فک کن اونم کتابایی که ازشون بدمون میومد
یادش بخیر
همیشه تو ذهنم پدرم تحسین میکنم تنبیه هاش مدل خودش داشت

بلی عزیزم. موفق باشید.
زهره(مامان.فاطمه)
15 شهریور 92 3:23
سلام.مطلبتون.واقعاخوب.ومهم.وکاملا
درست.بود.خوشحال.میشم.باهم.تبادل.
لینک.داشته.باشیم
ایشاهیواجون.همون.گلی.بشه.که.آرزوداری



ممنون عزیزم.منهم امیدوارم. حتما عزیزم.
زهره مامانی مرسانا
10 آذر 92 18:47
سحر جون این مطلب فوق العاده بود ممنونم عزیزم
ساحل
پاسخ
خواهش میکنم دوست خوبم