هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

هیوای آسمانی من

عکسهایی از دردانه ام.

1392/4/29 17:31
نویسنده : ساحل
1,868 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااااام. 

 

دیشب خاله خوب هیوا برایمان کلی عکس آورد که واقعا حیرت زده شدم. دلم نیومد یدونه از عکسهای خوشگلش اینجا نباشه.

 

از خواهر خوبم بخاطر لطفش ممنونم. و از هیوا بخاطر این تصاویر زیبا

 

هیوا

 

و یدونه دیگه...بقیه رو به مرور میذارم .

 

هیوای من

عکسها بسیار خوبند. مادرررررررررررررررررررررررررررررررررر فدای تو 

 

 

خوب باشید.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

مامان نيايش
29 تیر 92 18:57
چه مامان خوش ذوقي.آفرين بر شما .به نيايش با كد 602 به شماره 20008080200 راي ميدين
فروغ
29 تیر 92 20:58
عکس دومش رو خیلی خوشم اومد خیلی نازه


ممنون عزیزم.
زهره
30 تیر 92 1:07
اي خدا، خيلي ناز و زيبايي شما هيواي نازنين ، ماه شب جهارده تعبيري از زيبايي توست، زيبا و دلنشين
مي بوسمت خانوم زيبا....


زهره عزیزم خیلی ممنونم. تشکر از لطفت عزیزم. زنده باشی.
رعنا
30 تیر 92 1:40
عزیزممممم هیوای خانم و ناز

سحر جان عکسها عالی بود ماشالله و به قول خودت سوژه شیرین و ناب بوده

همیشه سلامت بشه


ممنون رعنای عزیزم. مرسی از لطف نگاهت
مامان عبدالرحمن واویس
30 تیر 92 14:01
ای جانم خانومی چه خوشگل شدی
مخصوصا عکس دومیه که محشره


مرسییییییییییییییی خالههههههههههههههه
مامان عبدالرحمن واویس
30 تیر 92 14:42
سلام عزیزم باعبدی جون کاردستی happyوsadرودرست کردیمو گذاشتیم توی وبلاگش
خوشحالم ازاینکه همیشه کمکم میکنی
یه دنیا سپاس ازخواهر مهربانم
امیدوارم بتونم زحماتت روجبران کنم



این حرفارو نزن. وظیفمه. عبدی جونم پسرمه. میام همین امروز و بارت مینویسم. و میبینم کاراتو.
سمیرا
31 تیر 92 1:57
فدای دخترت بشم چشمانی بادامی و لبانی باریک
میدونی یعنی چی سحر جون :
یعنی یه عالمه اندیشه بی انتها پشت این چهره منتظره موقعیته تا خلق بشه
خدا نگهش داره برات
از طرف من ببوسش

سحر جونم چون این اهواز لعنتی هیچ امکاناتی نداره اینقدر به آب و آتیش زدم و البته با تلنگرهایی که قبلا هم گفتم از خودت میگرفتم امروز با یه موسسه خلاقیت که کلاساشون برای 3 تا 12 ساله صحبت کردم و به نتیجعه رسیدم قرار شده خودم که نه مربی بودم و نه درسشو خوندم با تجربه مادری که دارم برم و با امتیازی که اونا دارن کارگاه مادر و کودک تشکیل بدیم و بازی های هدف دار و یادگیری در حین بازی
نیاز به تجربه و دانشت دارم باید یکم روشنم کنی
اگه زحمتی نیست از دانسته هات تو این زمینه یکم بیشتر بهم بگو اگه لازم میدونی و اجازه میدی هم میتونم تماس بگیرم با هم بحرفیم
فدات بشم دوستت دارم
مزاحم همیشگیت


عزیزززززززززم ممنون از این تعبیر زیبان. ممنون از زیبایی نگاهت دوست خوبم. نگران نباش شیراز هم دست کمی از هواز نداره. بخدا امروز من با درجه کولر 4 توی ماشین از فرط گرما داشتم خفه میدشم. ببین چی بود که شالم رو درآوردم )) هیچ مشکلی نیست. باهم میحرفیم. شمارت رو برم خصوصی بذار بهت میزنگم. یا اس ام اس میدم. موفق باشی.
مامان سام
31 تیر 92 2:01
چقدررر بزرگ و خانووم شده.تو عکساشم خیلی نازه ماشالله


ممنون دوست خوبم.مرسی
نگین
31 تیر 92 10:49
سلام ساحل جان ، هزار ماشائلله به این دختر خوشگل و با هوش ...


ممنون نگین خانوم عزیزم.
سیما
31 تیر 92 17:48
جووونم..عکس دومی هزارتا لایک داره


ممنون عزیز دلم
مریم
1 مرداد 92 0:48
عززززززیزم . چه ناز شده ماشاءالله


ممنونم.
مامان عبدالرحمن واویس
1 مرداد 92 12:11
سلام عزیزم وقتی رفتم وبلاگ کامنتی که واسم کذاشته بودی رودیدم خیلی خوشحال شدم ازاینکه اومدی پیشمون وبهمون سرزدی
وکامنت روهم واسه عبدی خوندم خیی خوشحال شد وهمش میگه به مامان هیوابگو واسه من جایزه چی میاری؟؟؟؟
عزیزم من که بی صبرانه منتظرم که بسته بدستم برسه وهمیشه دعا میکنم زودترتموم بشه اخه همش احساس میکنم خیلی دیرباعبدی شروع کردم ممکنه نتیجه ای نگیرم بعضی وقتها امیدواربعضی وقتهام نا امید
ولی بازم دعا میکنم تازودترتموم بشه وبه دستم برسه...
سحرعزیز بااینکه گفته بودی همه چیز دربسته هست ای کاش میتونستی کتابایی ر وکه نمیتونم پیدا کنم واسم توبسته بذاری هزینه اش هم هرچی باشه مهم نیست من هرچی توی نت میگردم ودنبال کسی هستم که تهران باشه وبتونه اون ادرسی که بهم دادی رو بدم تاواسم کتابها وکتاب جیبیا روبخره پیدانمیکنم

ودرمورد اویس الان 2سالو 5 ماهشه درست نمیتونه حرف بزنه به نظرت باهاش اموزشوشروع کنم یانه؟؟؟
باعبدی میشینه بیبی کن ریدومیبینه یه چیزایی هم یادگرفته..

عزیزم واسه عبدی سیدی clasiccal babyروسفارش داده بودم امروزاوردند سی دی اول روباذوق نگاه کرد اما نمیدونم درطول هفته چندبار وچه اندازه بذارم
راستی سحردیشب توی حیاط داشتم راه میرفتم چشمم به یه سوسک افتاد گرفتمش گذاشتمش تو یه جعبع واسه اموزش عبدی
عزیزم خوشحال میشم برنامه ریزی که بهت گفتم زودترواسم انجام بدی منتظرتم

مزاحم همیشگی


یاسی عزیزم خیلی خیلی گرفتارم. صبر کن مجموعه جدید برسه اگر کمکی نکرد بهت برنامه میدم. سوسکو راست گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من مثل بگم چی از سوسک میترسم. حتی تصورش برم وحشتناکه ))) در مورد کتاب شرمندم نمیتونم اینکارو بکنم. اما اگر وقت کنم بیشتر راهنماییت میکنم.اویس براش خیلی زوده. بخصوص که زبان بلوچی زبان اصلی شماست. بذار مجموعه بیاد میتونی براش شروع کنی.برای عبدی خیلی خیلی خوب داری پیش میری. نه عذاب وجدان داشته باش نه عجله کن اروم پیش برو.عزیزم.به عبدی بگو خیلی چی زخوشگلی برات میارم عزیز دلم.
شهره مامان مینو
4 مرداد 92 16:29
خدا حفظش کنه برات ...چه چشمان معصومی داره...


ممنون. معصوم و شیطون...از اون شیطونیهااااااااااااااا )
آزاده
11 مرداد 92 0:38
خیلی زیبا و پاک و معصومه چهره دخترت

ماشاا...


ممنون عزیزم. لطف داری.