هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

هیوای آسمانی من

روزهای تابستان

1390/5/12 17:32
نویسنده : ساحل
2,631 بازدید
اشتراک گذاری

کوچه ها گرم و دستها سردند

در خیابان سکوت جاری نیست

چشمها در پی نقابی تار

بر رفاقت دگر گذاری نیست

 

خسته ام از حضور بخل و دروغ

دلزده از هر آنچه دنیاییست

از تو میپرسم ای خموش رها

پشت خوابت سکوت دریا نیست؟

 

تا به دور از تهاجم گرما

لحظه ای را به شوق آب دهیم

بی نفس بی نقاب بی تزویر

زندگی را به دست خواب دهیم

 

آه دریا...سکوت آبی باد

راه من تا تو سخت دشوار است

دل به دریا زنم اگر نه به خویش

وعده های نکرده بسیار است

"سحر "

روزهای تابستان همیشه برام ملال آوره..از آفتاب متنفرم...اونهم به این گرمی.....هیوا شب رو دوست نداره..میگه روز خوبه چون پیش توام...شب تو اتاقشه...چقدر این مسافت کوتاه براش دوره...

امروز باهاش نقاشی کار کردم....یه فیلم دیده ...نقشه گرفتم کشورهارو نشونش بدم...گل سفالگری هم گرفتم کار میکنه....از مهر میره کلاس سفالگری....الان خوابه...دوستش دارم بی مقدار....وقتی نگاهت میکنم...دخترم...نمیدونم باید از چی بگم....از اینکه چقدر خوشبختم....تو چقدر زیبایی...و چقدر مهربان.....نمیدونم چطور مادر شدم..باور کردنی نیست هیوا اینقدر زود بزرگ میشه..فرصتم کمه....خیلی کم.....عکس میذارم بزودی.....شیرینترین حرفهارو از دهان تو میشنوم....زیباترین نگاهو...عزیز دل مادر....عشق مادر. دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
12 مرداد 90 18:38
ساحل جون سلام . با دیدن وبلاگتون من و همسرم جاخوردیم! مامان به این هنرمندی با این قلم زیبا و دختر به این زیبایی و معصومی با این اسم قشنگ و پر معنی اما چرا اینقدر غمگین و تیره. یکمی یه نور فکر کن . صفحه ی وبلاگتونو روشن کنید . هیوا جون دلش میگیره .
امیدوارم ازم دلخور نشین .


نسرین عزیز سلام ممنون از حرفهات. کجای نوشته های من تیرگی رو حس کردی میخوام بدونم؟؟؟ وبلاگ صفحشو هیوا انتخاب کرده بخاطر شکلهای دورش...و حتما میدونید کلا کسانی که مینویسن شعر میگن یا هر چیزی اگه بشه اسمشو هنر گذاشت روحیات و اعتقادات خاصی دارن...غم و درد به من کمک میکنه بهتر بنویسم بهتر درک کنم بهتر یاد بگیرم و جامعه ما دنیای ما ایران ما همه پر از درد و غمه حتی خیابونها و جوعهای ما همه تصنعی و پر از ریا و تزویره. اتفاقا همسر من هم همینطوره..انهم هنرمنهده...کلا من با این سیستم فکری بزرگ شدم باور کن حتی مادربزرگم هم همینطور بوده..و مادرم..ما با خواهرام زیاد حرف میزنیم همه همینطو.ریم...نه اینکه شادی نباشه هست اما نوعش متفاوته..اما برای هیوا...اون معنی درد غم و نکرانی رو خوب میفهمه همیشه از بارداری زیاد باهاش حرف زدم...شعرهای فروغ رو خوندم و میخوام بدونه با شادی مطلق نمیشه زندگی کرد و کنار غم هست که شادی هست و تاریکی هست که معنای نور رو زیبا و پر رنگ میکنه...هیوا همه شعرهای منو میشنوه حتی معنیشو درک میکنه...نمیخوام سیاهای دنیارو برا شبگم چون تمام نور منه و با اونه که زیبایی و عدم تکرار رو در زندگی دیدم. مطمئن باش برای هیوا مشکلی پیش نمید برعکس اگر باهاش صحبت کنی میبینی چقدر بزرگ و زیبا حرف میزنه...باور کن. ممنون از نگرانیت اما ساعتها فکر کردن در تاریکی رو به روزها زندگی شاد در روشنایی ترجیح میدم. موفق و پیروز باشی.
بهناز مامان نازنین
12 مرداد 90 20:19
سلام سحر جون چقدر زیبا سرودی بازم بگم که محشری ماه ماه ماه


ممنون بهناز عزیزم..شرمندم مکینی با حرفای قشنگت...همه مامانا ماهن...بهناز خوبم. بوس
نسیم مامان پانیذ
13 مرداد 90 1:32
سلام ساحل جون امیدوارم خوب باشی و شاد دوست ندیده من خیلی دوستت دارم بی تعارف.
ما همه ی هدفمون از اومدن به تاپیک مادر کافی این بود که تجربیات تحصیلی کاری و مادرانگیمون رو در اختیار دوستان بذاریم شاید از هر هزارتا حرفمون یه نفر فقط یه نفر بتونه فقط از یدونه ش استفاده کنه و همینطور خودم هم از تجارب دوستان استفاده کنیم و بتونم مادر بهتری برای فرزندمون باشیم
ولی باورم نمیشه که در کنار این همه خوبی و مهربونیت انتقاد پذیر نباشی ممکنه در هر بحثی موافق و وخالف باشه ولی این دلیل نمیشه که بزاری بری و ..
خواهش میکنم که برگرد عزیزم ما هیچوقت فکر نکردیم که کسی با قصد و یا غرضی حرفی زده
می بوسمت دوست نادیده ی محبوبم


سلام نسیم عزیز. ممنون از حرفهات. مشکل من اینه که همیشه همه منظور منو بد برداشت میکنن...من هیچ ادعایی ندارم اما لحن حرفارو خوب میفهمم دوست من خیلی خوب. انتقاد پذیر هم هستم اما من حرفی نزدم از جانب خودم که نقد بشه من نقل قول کردم اما برای انتخابم اعتقادم و علمی که باهاش یه مهد رو انتخاب کردم خیلی ارزش قائلم دوست ندارم کسی بهش توهین کنه اینکه کسی مونتسوری دوست داره یا نه به خودش مربوطه اما نباید بیاد و انخاب منو زیر سوال ببره بگه ما عادت کردیم هرچی دست اونوریا میبینیم انجام بدیم این یعنی چی؟؟؟ یه جور توهین نا محسوسه...یا مامان سارا که درباره مذهب حرف میزنه همه چیز رو باید دینی کرد و سوق داد به دین و مذهب؟؟؟/برات ایمیل زدم و کامل توضیح دادم چرا رفتم و چرا نموندم و علتشو گفتم. من .اقعا بیشتر از اونچه باید برای تاپیک وقت گذاشتم...دیگه نمیتونم...وقت ندارمبرات توضیح دادم..تاپیک مال مسیحاست شما باید از اون انتظار داشته باشید نه من...من تاپیک خودمو دارم.فیس بوک هم هستم اینجام هست.حتما ایمیلو بخون.
منم دوستت دارم با همه دوستام اونجا آشنا شدم و همرو دارم همیشه. بوس
محيا
13 مرداد 90 7:17
سلام با احساسي مثل هميشه


سلام ممنون محیای عزیز.
بهارک
14 مرداد 90 18:41
سلام..طراحی عکس وقالب وبلاگ ..خوشحال میشم سر بزنید..
نسیم مامان پانیذ
17 مرداد 90 3:38
سلام دوست عزیزم
ممنون که با حوصله جوابمو دادی.من به حرفات فکر کردم ودیدم حرفات کاملآ منطقیه اگه اذیتت کردم ببخش.


عزیزم برات ایمیل زدم. باز هم ازت منونم همین که حرفامو شنیدی و روش فکر کردی ارزش زیادی داره. اصلا اذیت نشدم الان راحتم نسیم جان. اسمت رو خیلی دوست دارم خودتم همینطور. امیدوارم ببینمت در فیس بوک زود زود. میبوسمت.
سحر
فرح
18 مرداد 90 10:00
خدا هردوتونو برا هم حفظ کنه. شاد باشید
samane
18 مرداد 90 12:18
salam azizam motevajeh nashodam chi ro baram neveshti
پانی
21 مرداد 90 18:25
سلام ساحل جون
من از مامانای اسفند 89 هستم و از طریق نینی سایت با شما و وبلاگ قشنگتون آشنا شدم و تقریبا از دوران بارداریم تا الان حدود 1 ساله که خواننده خاموش تاپیک های مسیحا جون و وبلاگ زیبای شما هستم . احساس خوبی همیشه از خواندن شعرهاتون یهم دست داده که فقط این حس رو یه زمانی تو دوران دانشجویی وقتی کلاس داستان نویسی میرفتم داشتم. منم ادبیات فارسی خواندم ولی هیچوقت نتونستم مثل شما انقدر زیبا حسم رو بیان کنم و واقعا شاعری هنریه که هرکسی نمیتونه کسبش کنه.
من با فروغ بود که با همسرم آشنا شدم ولی تو شلوغی های زندگی گمش کردیم و فقط خاطره اش برامون مونده و باید بگم هروقت که سراغ وب شما میام بهدنبالش به یاد قدیم ها یادی هم از فروغ میکنم.
مامانه مهربون منم خیلی دلم میخواد بتونم مثل شما مامانه خوبی برای پسرم باشم و با اینکه عاشق دختر بودم ولی خدای خوبم پسری نازنین بهم هدیه داد که شکرش میکنم و باز هم عاشقانه دوستش دارم.
سحر جون من تو فیس بوک پیجی به نام مادران امروز پیدا نکردم و دلم میخواد حتما بیشتر از نوشته هات استفاده کنم اگه قابل میدونی منم جزو مادرای عاشق بپذیر و اطلاعاتی بهم بده از پیج فیس بوکت.
برگ گلت رو ببوس و از ته دلم میگم خیلی دوست دارم عکسای بیشتری از هیوای آسمونیت ببینم و لذت ببرم.
براش و برات آرزوی سلامتی و عشق میکنم.


پانی عزیزم سلام
مرسی از اینهمه لطفت..انرژی مثبتت و مهربونی بیکرانت.تمام کامنتات ثبت شده عزیزم.همرو خوندم.مادرا همه عاشقن دوست من مهربون و گاهی متفاوت.خوشبختانه دوستای من همه همینطورن و تو هم. درسته نوشتن احساسات یه حالت خاص میخواد اما همه میتونن یجورایی از احساسات و خودشون حرف بزنن. به شیوه های مختلف..موسیقی..نقاشی...شعر...سفالگری..و کلی بیانهای دیگه.راستش فروغ رو زندگی من خیلی تاثیر گذاشت و میذاره..از عاشق شدن تا زندگی کردن..زن بودن..مقاوم بودن..متفاوت بودن..مبارزه کردن....مستقل موندن..تا مادر شدن. خیلی کارهایی که برای پسرش نکرد و محکوم شد برای دخترم کردم..چون معتقدم همه انسانها در هر مقامی نقصانهایی دارن..اما شعراش از همیشه تا زمانی که باردار شدم زندگیمو عوض کرد. حتی هیوارو روز 15 دی دنیا اوردم و کلی شعر فروغ رو از حفظه. ممنون از لطفت . منم دوست دارم بیشتر ببینمت و باهات حرف بزنم. فیس بوک من به اسم سحر استادآقا هست..ادم کن و بگو پانی هستی وقتی اومدی تو صفحه و لیست دوستام دعوتت میکنم به گروه مادران امروز. اینطوری نمیشه پیداش کنی
منتظرت هستم. پسر نازتو ببوس. باز هم ممنون. چشم عکسم میذارم. زود بیا ببینمت.
سحر
سودابه
23 مرداد 90 0:22
سلام . به خاطر بیماریت خیلی ناراحت شدم و خیلی شرمنده که گرفتار بودم و دیر سر زدم . امیدوارم سلامت باشی و تا همیشه دور از بیماری . برات بهترینها رو آرزو میکنم .


سلام سودی جان.مرسی از مهربونیت. متشکرم. همیشه سلامت و شاد باشی.
نسیم مامان پانیذ
24 مرداد 90 2:07
سحر جونم من لینکت کردم اگه میشه من لینک کن عزیزم..من اومدم فیس بوک ولی باز کامیمون قاطی کرده متاسفانه.خدابد نده هیوا مریض شده؟تو تایپیکت خوندم؟


نسیم جون حتما لینکت میکنم الان. هروقت درست شد بیا من قبلا ادت کردم دوستم. مرسی. اره اسهال گرفته بهتره الان ممنون از احوالپرسیت . بوس گنده.
مسیحا
24 مرداد 90 22:05
آپ کن این وبلاگ رو ... دلمان ترکید ...


حتما خانومی.
seda yeh tooka
27 مرداد 90 18:23
سلام
برای پیج مادران امروز حتما باید در فیس بوک شمارو ادد کرد؟
و اگر وبلاگ نداشته باشم چه جوری میشه تاپیک شمارو در نی نی سایت خوند و پیدا کرد؟
میشه توضیح بدید


سلام دوست عزیز. بله برای مادران امروز باید حتما در فیس بوک عضو باشی و منو اد کنی تا بتونم ادت کنم به صفحه. برای تاپیک باید عضو سایت نی نی سایت بشی نیازی به وبلاگ نیست بعد میتونی تاپیک اموزش انگلیسی به کودکان رو سرچ کنی پیداش گنی و بخونی مطالبو و همراه ما باشی.منتظرت هستم.
سمانه
29 مرداد 90 14:49
ساحل جان بی صبرانه منتظر تماس ات هستم


سلام عزیزم تهران هستم . حتما باهات تماس میگیرم .
seda yeh tooka
3 شهریور 90 14:38
salam man be facebook shoma add ferestadam.barayeh page madaran emroz.mer30 by
seda yeh tooka
8 شهریور 90 23:18
سلام
هنوز در فیس بوکتون اد نشدم
عضویت در پیج بستگی به اد شما داره؟


سلام . من هنوز پیغامی از اد شما دریافت نکردم. باید جزو لیست دوستان من باشی تا بتونم در پیج مادران امروز ادت کنم. اسمتون رو برام ایمیل کنید تا خودم ادت کنم.
seda yeh tooka
9 شهریور 90 17:17
سلام
پس لطفادر فیس بوک به نام زیر اد کنید.ممنوم
Too Ka (صدای توکا)


سلام . حتما.
seda yeh tooka
12 شهریور 90 0:34
mer30 azizam
zahmat mikeshi agar ein karo koni chon man dobareh emtehan kardam va fekr konam ke kolan deport misheh





ادت کردم دوستم. ببین درسته یا نه!!!!
seda yeh tooka
14 شهریور 90 16:30
ممنونم و براتون هم پیغام گذاشتم


خواهش میکنم عزیزم. جواب دادم. موفق باشی.