هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

هیوای آسمانی من

و باز مدرسه

1392/2/1 14:53
نویسنده : ساحل
1,936 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

 

امروز رفتم به مدرسه بین المللی که دربارش نوشته بودم. واقعا خنده دار بود. میدونید فکر کردک بعضی مادرها چقدر دهن بین هستند و چقدر بی اطلاع. واقعا میگم. همین که مدیر اونجا با معلمها انگلیسی حرف میزدن براشون شده بود منظره زیبایی از ارروپا!!!!!!!!!! به مدیر گفتم اینها همه انگلیسی نتیجه اینه که هیچ مدرسه عادی نمیتونن برن و حتی دانشگاه چون اکثر دانش اموزان حتی مقیم یک کشور عربی هم نبودند همه از دم شیراز بدوند گفت میرن دانشگاه بین المللی. گفتم دانشگاه بین المللی تمام ردسها به فارسی است فقط رتبه بالای زابن میخوهند من از کی شو قثشم و همین شیراز با خبرم کاملا. گفت خب باید بروند و بخوانند. !!!!!!!!!!! بیپاره بچه ها با توهم ایارن نبودن بزرگ میوشند و فقط بخاطر آرزوهای برآورده نشده والدین. واقعا همینطور است. هنوز مادرها و پدرهایی داریم که تمام ارزوها و خواسته های خود را بی رحمانه در مغز بچه ها فرو میکنند و میشوند آنچه آنها خواسته اند. به دوستم گفتم نکن بگذار دخترت در همه چیز کامل باشد نه فقط زبان. مگر تمام این نخبه ها و نابغه ها انگلیسی زبان بودند و از این مدرسه ها رفتند. بخدا که نه. امروز برای این مادران و پدران متاسف شدم. حتی معلمها هم خارجی نیستند. فکر کنید مادری که انگلیسی اش صفر ست و وقتی بچه اش از او سوالی میکند میگوید نمیدانم و خودش در برد دنبال کلاسی است که از دخترش عقب نیفتد و نحوه برخورد این بچه ها با والدین که هیچ.....خانومی با افتخار میگفت " این دختر که دیگه مارو تحویل نمگیره اصلا میگه با من حرف نزنید!!!!!!!!!!!!1 با افتخار.....!!!

 

خب امروز خوشحالم و حتی اگر ببینم همین مهرتابان هم مناسب نوع تربیت من نیست هیوا را به مدرسه ای معمولی خواهم برد. چون  میدانم هیوا با فکری بزرگ شده که من تمام تلاشم را کرده ام بداند همین فکر برای او سرآمد تمام خوبیهاست.

 

و میدانم مدتی است پست آموزشی نگذاشته ام. سخت مشغو.ل اتمام مجموعه زبانم هستم. اما حتما تا فردا برایتان یک پست از کتابهای جدید و یک پست آموزشی خواهم گذاشت. 

دیشب قصه های هانس کریستین را میخواندم برای هیوا کتاب 44 قصه رو از انتشارات بنفشه. قصه ها همه بر پایه افسانه و بسیار ظریف و زیبایند. قصه یا بود درباره سرباز شجاع. قرار است امروز من و هیوا این قصه رو بصورت نمایش اجرا کنیم. میتوانید با کودکتان همین کار را کنید با لباسهای بلند و روسری و این چیزهای خوشگل که بچه ها دوست دارن میتونید بارحتی وقتشون رو با دنیای از زیبایی و آگاهی پر کنید و در همین ضمن خیلی از حرفهایی رو که فکر میکنید در حالت عادی به شما نمیگویند  بازگو کنید و جوابهایی کامل بشنوید. دراباره این نمایش تصویر هم خواهم گذاشت.

 

خوب باشید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مسیحا
1 اردیبهشت 92 17:32
عزیزم سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام


چقدر افتخار میکنم به دوستی با تو نازنین مهربانم
خوشحالم از موفقیتت و سر بلندی ت رو هر روز از خداوند میخوام.

با مدرسه معمولی که موافقممممممممممممممممممممممم و میدونم هیوا طوری تربیت شده هر جایی بره با دست پر میاد بیرون

قلبا برات آرزوی موفقیت میکنم سحر عزیزم و بدون هر جا باشی باعث افتخار منی


دوست نزدیک و خوبم

فقط بدون همیشه خوندنت مثل بودنت کنارمه. دوستت دارم زیادددددددددددددددددد
یاس
2 اردیبهشت 92 8:06
سلام سحرجون.اگه ممکنه منو راهنمایی کنی عزیزم چون می دانم شما مادر نمونه ای هستی.دخترم رو مهد می فرستم همش فکر می کنه وسایل دیگران،لباس دیگران و فکر و حرف دیگران خیلی بهتره از خودش.همش می گه مثل لباس فلانی برام بخر مثل ظرف فلانی می خوام و رفتارش به تقلید از بقیه انجام می ده و... من چه کار کنم که دخترم فکر کنه کاراش و اموال خودش خوبه و احساس رضایت کنه.من هیچ وقت وقتی می گه لباس فلانی برام بخر نمی خرم و می گم لباس تو خیلی قشنگه و وسایلای تو بهتره دیگه موندم چه کار کنم عزیزم.دخترم سه سالش هست.فکر می کنم شاید اعتماد به نفسش کمه که اینجوری هست .وقتی لباسای مورد علاقشو می پوشه به همه نشون می ده دوست داره همه بگن چه قشنگه.واگر کسی از لباسش تعریف کنه دیگه اون لباسو حاضر نمی شه در بیاره.لطفا کمکم کنید.مرسی


یاس عزیز سن 3 سالگی اوج توجه طلبی دخترهاست. مدام باید ازش تعریف کنی و اگر زیاد درباره لباسهای دیگران حرف میزنه و تو هم میگی که تو بخهرتی و هر کسی چیزی داره شما نباید داشته باشی و اون ادامه میده باز هم بهتره با مشاور صحبت کنی. میدونی که این حس میمونه و بعدا دچار مشکل میشی. با مشاور صحبت کن عزیزم.