هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

هیوای آسمانی من

اولین نامه ای که هیوا خواند.

    امروز باز هم خوشحالم.... متنی را نوشتم و به در اتاق هیوا چسباندم....وقتی امد با شوق آن را برداشت ..با چشمهای زیبایش ارام خواند همه نامه را خواند. این اولین نامه من برای هیواست که خودش آن را میخواند . احساسی که داشتم و دارم قابل بیان نیست. فقط خیلی خوشحالم که هیوا یک توانایی دیگر دارد و آن خواندن احساسات من است. قرار است هر هفته دو نامه برایش بنویسم. من این نوشته هارا بر طبق کلماتی که یاد گرفته مینویسم. شما هم میتوانید همین کارر ا برای اینکه کودکتان بداند خواندن و توانایی خواندن چقدر مهم است برای او بکنید . و شعر فروغ را امروز تایپ کرده و شروع میکنیم. موفق باشید....   این هم نامه من :)) دختر من هیوا مامان ...
2 ارديبهشت 1392

عیدت مبارک دخترکم....

هیوایم :   می خواستم این متن را برایت خصوصی کنم چون میدانم بسیار کسانی با خود فکر میکنند همان مثل قدیمی سوسک و مادرش را :)) اما نمیدانم چرا نتوانستم چون خصوصیها را برایت در دفتری مینویسم. :) دخترم به سال جدید نزدیک میشویم سالی که تو آنقدر بزرگی که لحظه لحظه منتظر رسیدنش هستی امروز خانه نیستی و من فرصت بسیاری برای با پدرت بودن داشتم برای حرف زدن و مرور خاطراتمان. و دیدن عکسهای تو. عزیزم انگار بادی به سرعت نور آن روزهای را برد . این عکسی مربوط به زمان شیر خوردنت هست... ببین چقدر آرام و زیبا بخواب رفته ای. برای همین 2 سال و 2 ماه از شیره جانم با تمام توان به تو دادم. هر  آنچه میتوانستم در ان جای دادم مهربانی و عطوف...
26 اسفند 1391

دلنوشته ای برای عزیزترینم

عزیزترینم   غروب روزی سرد است و تو در اتاقت . من در اینجا نشسته روبروی پنجره ای که رو به کوهی پر برف و آسمانی خاکستری و صاف باز است. این زمانها قلم نا خود آگاه در دستم میلغزد. به یاد می آورم که زیبایی این آسمان کنار تو بیشتر شده است. به یاد می آورم یک نفر کنارم نفس میکشد. یک نفر که نفسهایش تازه و  گرم است. بعد فکر میکنم چطور میتوانم کمتر به تو بگویم دوستت دارم. بگویم همه وجودم از توست. گاهی به چشمهایت نگاه کنم و بگویم " دخترم میگذاری در اقیانوس چشمهایت گم شوم " و تو با لبخندی زیبا بگویی " مامان خیس میشوی باید مایو بپوشی " بگویم " دخترم موهایت بوی بهشت میدهند " و تو مرا در آغوش بگیری و بگویی " مامان جانم بیا در بهشتت...
21 بهمن 1391

ابر بارانی من

دختر خوبم :   امروز برایت وسایل تزئئنی جشن تولدت را گرفتم. دیشب مدل کیکت را انتخاب کردی و کارتت را برای یادگاری. خب امسال تولدت در مهد است و فقط خانواده به منزلمان می آیند و این به من وقت میدهد کمی از روز تولدت را حس کنم که سال پیش اصلا نکردم. عزیزم فکر میکنم ساده بودن از همه چیز بهتر است. در همه چیز. دیشب وقتی خوابیدی خیلی با خودم فکر کردم که بزودی میتوانی خودت مطالب وبلاگت را بنویسی و این چقدر برای من مسرت بخش است. و میدانم من نمیتوانم مانند مادرهای انگلیسی یا اروپایی یا امریکایی رفتار کنم چون ذاتا ایرانی و شرقی هستم. ما مادرهای ایرانی مهربانیم و گاهی خیلی بیشتر از مهربان. این خصوصیت ماست و نمیتوانیم عوض شویم. من همیشه سعی کرده ام...
29 آذر 1391

دوستت دارم ای خیال سپید

انیمیشن " Brave " یکی از تازه ترین ساخته های دنیایست و بعد از راپونزل بهترین نوع ساخت و فیلمنامه را دارد. به تازگی این انیمیشن را خریدم برای هیوا و میبینیم که توصیه میکنم حتما بگیرید و ببینید. در قسمتی از این کارتون گوی های آرزو هستند که دخترک دنبال ارزوهاش میره. هیوا پرسید " مامان آرزو چیه ؟ " "  گفتم مادر یعنی چیزی که همیشه دوست داری و زیاد بهش فکر میکنی . تو چه آرزویی داری دخترم ؟ " " از روی مبل پایین امد و بغلم نشست و گفت " آرزوم اینه که تو هرگز نمیری " :((((((((((((((((( به زور اشکامو کنترل کردم عزیزم بهت گفتم تا زمانی که بتونم هستم و هرگز ترکت نمیکنم حتی وقتی پیشت نیستم هم به فکرتم نگران نباش من نمیمیرم.   این نامه ...
14 آذر 1391

پدر...

دخترم ، تو جلوه عشق قدیمی و جاودانی من به پدرت هستی . تو را چنان گفته و پرورانده ام تا روزگاری که نیستم عاشقانه او را دوست بداری.  مادرت .   ...
20 مهر 1391