هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هیوای آسمانی من

نامه ای به دخترم هیوا

1390/1/14 16:59
نویسنده : ساحل
4,217 بازدید
اشتراک گذاری

دختر زیبای من هیوا

از روزی که به دنیای من و بابا پا گذاشتی هیچ چیز جز امید ندیدم.از اون روز تا بحال ۴ تا دفتر پر برات نوشتم از زمانی که فهمیدم باردارم هر تکونی که خوردی اولین طپش زیبای قلبت اولین تکونهای شدیدت...تا زمانی که داشتم میرفتم بیمارستان تا تو تبدیل به یه انسان مستقل در این دنیا بشی و من یه مادر. مادر واژه ای بود که اسم بود نه حس. حس شد وقتی صورت زیباتو دیدم. اسم بود وقتی باردار شدم وقتی جواب آزمایشمو با اشک شادی گرفتم. وقتی فهمیدم خدا اینقدر بهم لطف کرده و یه دختر بهم داده. اسم زیباتو مدتها پیش انتخاب کرده بودیم از زمانی که فیلم زیبای زنده یاد ملاقلی پور رو به نام هیوا دیدم. دوست داشتم زنی مقاوم و مستقل بشی زنی با احساسات زنانه و صفات مثبت مردانه. عشق شد دومین عشقی که بعد از روزهای زیبایی که با بابا داشتیم تجربه کردم بزرگترین عشقی که هرگز رنگ تکرر نمیکیره روز بروز بزرگتر میشه..وقتی دیدمت و باورم نمیشد تو همون موجود کوچکی بودی که ۹ ماه تموم باهات حرف میزدم شعر میگفتم قصه مینوشتم....زمانی که شیر دادم بهت خونی قرمز رنگ تر گرمتر و هیجانی ناباورانه در رگم دوید . بخاطر وجودت ۲ سال کارمو رها کردم تا فقط کنار تو باشم. روزی که مامان صدام کردی پرواز کردم...روزی که بهم گفتی مامان عاشقتم از حال رفتم..روزی که شعرهای فروغ رو برام خوندی اشک ریختم..روزی که راه رفتی از شوق به زمین افتادم...روزی که در هر موردی نظر دادی دیدم مبدل به خانومی بزرگ زیبا مستقل و محکم شدی. هنوز گاهی بهت میگم بیا بغلم و اشک میریزم چون بودنت موجودیت تمام زندگیه. نگاهت سراسر مهربانیه..وقتی مریضم و برام آب میاری و روم پتو میندازی نمیدونم باید چه کنم!!!!اینجا برات مینویسم و در دفترهات هم تا وقتی بزرگ شی و بخونی...بدونی که چقدر عاشقتم. از جانم بهت میدم تا بهترین روزهارو داشته باشی...از نفسم میگذرم تا بیشتر زندگی کنی...هرچی دارم مال تو هست. لمس صورت نرم و گونه های سرخت آرامترین نوای جویباره. صدات زیباترین نغمه و سازه. دوستت دارم آبی آسمانم. به عشق تو برای تو کار میکنم..مینویسم و شعر میگم. بهار تمام نشدنی من....دوستت دارم........

پسندها (1)

نظرات (8)

نرگس
16 فروردین 90 13:49
ساحل جون عالي احساسات مادرانه رو بيان كردي.من هم احساسي.


مرسی نرگس جونم. بر دل نشیند آنچه از دل برآید. تو هم عین خودم احساسی.......))) بازم برام بنویس.
سیما
16 فروردین 90 14:20
بی نظیر مینویسی. با خوندنش یه فیلم اومد جلوی چشمم. از زمانی که فهمیدم مادرم تا حال

مرسی سیمای عزیز. لطف داری خانومی. واقعا فیلم مادران زیباترین و بهترین لحظه هایی که هست که هرگز تکراری نمیشه. بازم مرسی.

مسیحا
17 فروردین 90 14:49
واقعا خدا چهههههههههههههه میکنه با قلب یک زن وقتی بهش اجازه ی مادر شدن میده ... فوق العاده بود


واقعا همینطوره. ممنون از لطفت.
محيا
31 اردیبهشت 90 0:26
بي نظير بود اشكم در اومد


ممنونم...........شرمسارم...
مامان صفا
28 خرداد 90 21:57
سلام
ماامان گل هیوای ناز ؛ از اینکه به این وبلاگ اومدم وبا شما ودختر دوست داشتنی تون آشنا شدم خوشحالم ؛
خدایا تورا سپاس به خاطر حس مادری که به مامان هیوا عطا کردی
خدا شما خانواده مهربون رو برای هم حفظ کنه و هر روز شادتر زندگی کنید.
من منتظرم تا خدا به ما هم این لطف هدیه کنه اگه لایق باشیم
هیوا جان فرشته بودنت را دیدم برای قلب مامان همیشه بخند....

عزیزم......من مطمئنم یه مامان خیلی خیلی مهربون میشی. احساست ستوندیه. ممنون و سپاس از خدا برای آشنایی با تو عزیزم....حتما مامان شدی بهم بگو کلی چیز هست بهت بگم انجام بدی. و کتاب ریحانه بهشتی رو بخون من اونو خوندم و واقعا کمکم کرد بسیار زیاد باز هم بیا. میتونی برام ایمیل هم بزنی. فیس بوک هم هستم. s_ostad2000@yahoo.com ایمیلم هست منتظر هستم خبر زیبای مامان شدنتو بشنوم.
مامان صفا
29 خرداد 90 19:50
سلام مامان مهربون هیوای عزیز
خدا شما خانواده مهربون در کنار هم با شادابی و سلامتی حفظ کنه.
هیوای شیرین همیشه برای مهربونترین مامان دنیا که داری لبخند بزن با قلب پاکت با صفای وجودت ؛ با موفقیتت....
قربون ناز نگاهت ...


سلام مامان با صفای صفا. مرسی از اینهمه لطفت تو خیلی مهربون و گلی بخدا.امیدوارم تو هم کنار خونوادت و کودک شیرینت همیشه شاد باشی و سلامت بدور از هر سختی دوست خوبم. مرسی بازهم.میبوسمت.
مونایی
17 بهمن 91 2:39
چقدر قشنگ بود این دست نوشته ،
چقدر من و برد به روزهای خوب گذشته ...

ممنون .


ممنون دوست عزیزم.
یه مادر
21 شهریور 92 17:16
سلام ساحل جان ..وقتی نامه ای برای دخترم را خوندم اشک تو چشمام جاری شد ...
منم مثل شما یه مادرم ..وقتی پسر گلم که دوروزه بود و اومدم بغلم با احساس مادری اشنا شدم ..یه احساس آسمانی ...
منم مادرم مادر یه گل پسری که درسته تو وجود من بوجود نیومده ولی همه وجودمه ...من لحظه به لحظه باهاش احساس مادری رو تجربه میکنم و خدا رو شاکرم به خاطر این نعمتی که به من داده ...


مادر مادره عزیزم. این حس در وجود همه هست. امیدوارم همواره در کنار هم شاد و سلامت باشید.