هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

هیوای آسمانی من

کاردستی....

1390/12/13 14:35
نویسنده : ساحل
4,411 بازدید
اشتراک گذاری

ن روزها روزهای جشن مهد کودک هست. هیوا روز دوشنبه جشن داره و امیدوارم بتونم خودمو در اولین نمایشی که در جمع ازش میبینم کنترل کنم. من و همسرم باهم میریم....:) هیاو خیلی خیلی خوشحاله و شوق داره. پدرش رو برای اولین بار در مهد خواهد داشت و این خیلی براش جالبه. این هفته یک روز سرد رو داشتیم و برف رو. من برای هیوا وسایل کاردستی آوردم و با تکه های مقوا و این چیزها کاردستی درست کردیم. این عکسها مال اونروز هستش. هیوا هرچیزی رو میدید میاورد و میچسبوند و این باری من و خودش واقعا خوب بود....

شروع کردیم به آغاز تهیه کاردستی...

 

در حال چسباندن...

وسایل ما..یک تکه مقوای طرح فیبر دار بود....جنس چوب...چسب اکلیلی....چسب ماتیکی....مقواهای رنگی کانسون.....ماژیک....مداد شمعی....

چند تا سنگ هم بود با کشهای سر کوچولو..هیوام اونهارو آورد و میچسبوند....:)))

در حال استفاده از برگ

این برگ رو هیوا بیرون پیدا کرده بود و گذاشته بود تا ازش استفاده کنه.....

دخترم در حال برش با قیچی....عزیز دل مامان.

ترکیب نقاشی...رنگ و کاردستی....

هیوا از نقاشی همه جا استفاده میکنه...اینجام خودش تشخیص داد از رنگ سفید پاستل گچی برای طرح دادن به کارش استفاده کنه...این نتیجه یکی از کاراشه... و حالا بعدی...

ترکیب حروف انگلیسی و هنر....

وقتی کار کلاژ برگها و کشها و چیزهای دیگه تموم شد...هیوا روی این مقوای فیبر...از الگوهای لیبل انگلیسیش استفاده کرد...کاملا به انتخاب و سلیقه خودش. حروف رو میخوند و میذاشت هرجا دوست داشت...البته بیشتر اسم خودشو مینوشت...:)))))))))

اینها یک روز بود روزی که میشد..خلاقیت...علوم...زبان دوم...آزادی انتخاب...نزدیکی با طبیعت...و خیلی چیزهای دیگه رو درش کاملا غیر مستقیم آموزش داد. در این حین منم کلی اموزش دیدم....از دیدن روحیه بالا و چهره کنجکاو و پر شور دخترم....و کلی روحیه گرفتم.....بعد هم باهم همه جارو جمع کردیم..با طرفند..ببینیم کی زودتر همه جارو مرتب میکنه. :)

امروز رفتیم کتابفروشی و یک سری کتاب آموزش ریاضیات گرفتم. التبه همه نقاشی و غیر آموزشی هستند...سری کتابهای هنرمند کوچولو رو دیدم و خیلی خوشم اومد. کتاب کاردستی . کتاب چاپ . کتاب عروسکهای خانگی رو گرفتم و ایام عید انشالله در خدمت هیوا هستیم. سری کتابهای کیتی دختر آتشپاره هم خیلی جالبه. هیوا جدیدا بزرگتر دشه و داستانهای واقعی تر و طولانی تر رو می طلبه. این کتابها خوب هستن. قراره با دوستاش تبادل کتاب انجام بدن...کار خیلی درستی هست. این کتابها عیدی هیوا بود و خیلی خوشحال شد. کلاسهاش دیگه تعطیله و من واقعااااااااااااااا استراحت میکنم. خودش هم همینطور.....:))) 

دخترم بخاطر بودنت...آارمشت..لبخندت....زیبایی بی وصفت....گرمای جاودانت..مهربانی بی دریغت....سپاسگزارم. عزیزم.....فرشته پاک من...نوازش صورتت برای من برکتی است بی انتها....برایت هر شب و هر شب از اندازه دوست داشتنم میگویم و میدانم هرگز در مقدار نمیگنجد. عزیزمن...دردانه دل من....عاشقانه دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سارا...(دردونه جون)
14 اسفند 90 16:44
سلام ساحل جان
اگه افتخار بدی درخواست تبادل لینک دارم از دقت نظراتت در نی نی سایت خوشم میاد البته مطمینا در خیلی از مسایل باهم، هم عقیده نیستیم ولی من از همین تفاوت ها هم خوشم میاد چون گاهی باعث رشد فکری و ذهنی می شه و مطمین باش نظراتت همیشه برام اهمیت داشته و اگه گاهی مخالف نظر شماست دلیل بی احترامی نیست.
می دونستم کلوپ آموزش زبان هم داری و قبلا به کلوپت اومده بودم ولی نظر نداده بودم منتظرم سن دخترم به حدی برسه که بیام از تجربیاتت استفاده کنم.
در ضمن با کمی تاخیر تولد دختر گلت مبارک


سلام دوست خوبم. خیلی هم خوشحال میشم. درست هم همین هست که دو نفر با وجود اختلافات بتوننن باهم دوستای خوبی باشن و همون تفاوتها دوستی عمیقی ایجاد میکنه. اصلا این فکرو هرگز نمیکنم. نظر هر کسی محترم هست و من همیهش به نظراتت احترام میذارم عزیزم. خیلی خوبه که صبر میکنی تا زمان اموزش برسه خوشحالم و این نشانه تفکر زیاد و اطلاعات خوبت هست. ممنون از تبریکت منتظرت هستم. میبوسمت.
مامی هلیا
21 اسفند 90 11:25
ای جونم کاردستی خود ساخته. ای جونم هیوا.می دونی خاله عاشق هر چی کاردستی خود ساخته است.


مرسی خاله مهربونم....دوستت داریم.