خواب
دختر خوشگلم...از پنج شنبه بیمار بود..مثل هر سال که نزدیک به تولدش مریض میشه.خیلی عجیبه. البته خوشبختانه چون بدنش قوی هست فقط یه کوچولو بیماری روش اثر میذاره ایندفعه سرفه میکرد زیاد. رفتیم دکتر و داروهارو گرفت و خیلی خوب شد. البته داروهای گیاهی همیشه کنار منه واقعا اثر داره.امروز رفته مهد کودک. منهم حسابی درگیر کاهرای تولدش هستم. واقعا سخته تنهایی اینهمه کار رو انجام دادن.!!!! اما هیوا خیلی خوشحاله هر روز بیشتر و بیشتر منتظره...مرتب سوال میکنه کی تولدشه. الان خوابه و درست مثل یک فرشته شده. تمام تلاشمو کردم خیلی بهش خوش بگذره و تولد فقط برای اون باشه. کودکانه باشه. جشن تولدش جشن راپونزل هست. حتما همه میدونن راپونزل کی هست..کارتون Tangled همون دختر مو بلندی که تو برج زندگی میکنه....کارت تولدش رو میذارم اینجا..رو دیوار هام پر از تصاویر این شخصیت کارتونیه..کیکش رو هم میذارم اونهم راپونزله....لباسش هم با کلی تور و تاج و عصا و همه صورتی ...دیروز بغلش کردم و دیدم چقدر قدش بلند شده....وزنش هم 17 کیلو شده...دیروز بازی میکرد و مثلا رفته بود بانک چکشو پاس کنه..خیلی خندیدم. دارم کتاب کلیدهای رفتاری برخورد با کودک 4 ساله رو میخونم. کتاب عالی هست تمام خصوصیات بچه های این سنو نوشته. هر سالشو گرفتم و خوندم. کتاب مادر کافی رو هم دارم میخونم. کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم واقعا مثل یک منبع رفتاری کودکانه. اونهم خیلی بهم کمک میکنه..فردا یک متن جالب رو از مجله خوب شهرزاد میذارم اینجا. مربوط به کودکان متولد دی ماه هست. خیلی خوب بود. عزیزترینم...وقتی بهم میگی مامان اندازه بارونها دوستت دارم...اندازه ابرها...اندازه درختها...تمام خستگیم از تنم بیرون میره. واقعا بدون تو این زندگی تکراری و سخت برام ممکن نبود. تو همه چیز منی....دوستت دارم...عزیز دل مادر.