کودک نخبه
سلام دوستان
تب و تاب کودک نابغه و نخبه در ممکلت ما انگار هیچ وقت تمام نمی شود. هر کجا سر میکنی صحبتی در این میان است و متاسفانه وقتی سری به وبلاگهای مادرهای عزیز میزنی بیشتر از نیمی فکر میکنند کودکانی نخبه دارند و مجزای از همه و اینکه برایشان وقت می گذارند و آشنایی هرچند جزئی با روشهای موجود امروز در ایران ما این مادران را بیشتر ترغیب میکند که خود و کودک خاص هستند و حتما به درجات بالای نبوغ دست خواهند یافت. چند مشکل اسای در این میان است :
اول اینکه با تکرار تو نابغه ای تو پر هوشی تو دانایی تو تکی این در ذهن کودک جا می افتاد که او حتما چیزی غیر از دیگران است. خوب حتما چیزی در میان است که او را با دیگران متفاوت می داند. در بحث تفاوت حرفی نیست. همه آدمهای دنیا با هم فرق دارند اما وقتی این فرق بهانه ای برای تفکیک کردن و خوب و بد کردن و به قولی سوا کردن بچه ها می شود آن می شود مشکل.
مشکل بعدی سرخوردگی است. زمانی که هم کودک هم مادر در میابند که نه. او شاید کمی بالاتر اما نام " نخبه " را یدک نمی کشد و این گاهی حتی باعث افسردگی شدید مادر نیز می شود. بماند که کودک بی زبان چه ضربه ای می خورد.
به یاد داشته باشید دوستان عزیز اگر با کودک خود روش مونته سوری کار میکنید ، اگر دانای ریاضی هستید ، اگر شیمی دانی برترید اگر متخصص شیچیدا هستید اگر رجیو میدانید اگر شاعر و هنرمندی بزرگید این شما هستید که اینگونه اید نه فرزندتان.
شما فقط در حال انتقال آنچه میدانید آنهم در حد تعادل به کودک خود هستید نه در حال پرورش یک نخبه!!!
شما دارید از وقت خود لذت میبرید و هیمشه باید بدانید چه موقع کودک شما در حال خسته شدن است.
نیمی از نخبه ها و نابغه های ما نادرانی بی سواد داشته اند. کودکانی از مناطق محروم بوده اند. از مدارس آنچنانی دور بوده اند. مادران آنها تا سالها نمی دانستند کودکانشان چه توانایی هایی دارند.
فکر نکنید با هر قدم دارید خود را به افتخاری دست نیافتنی و او را به رتبه ای بالا نزدیک می کنید.
در این وبلاگهای خود لطفا لطفا عبارات کودک نخبه من کودک نابغه من ننویسید. ذهن مادرانه خود را دچار تبلیغات نکنید .
وقتی چیزی را می خوانید سریع فکر نکنید او مادری توانا است و کودکی برتر دارد و شما که فیزیک نمیدانید پس کودکتان از نعمت دانستن اصول اولیه جاذبه و مغناطیست کیهانی و غیره و غیره بی بهره مانده. بعد خود را سرزنش کنید و بروید دنبال انچه واقعا برایتان سودی ندارد.
مادران عزیزی که میدانید. بیشتر از من و ما میدانید . هرگز تصور نکنید کودکی که در 2 سالگی نجوم و ماه و ستاره را می شناسد حتما نابغه است. چه فرقی دارد؟ واقعا چه فرقی دارد کودک در 2 سالگی دور فلکی را بشناسد یا در 5 سالگی؟ جمع و تفریق را به روش شیچیدا یاد بگیرد یا مونته سوری یا کلا یاد نگیرد؟ من منکر آموزش نمی شوم. اما روش های بسیار زیادی را از دوستان مادر عزیز خود در همین وبلاگ بصورت نوشته میبینم که در هیچ کجای کتابها پیدا نمی شود. مگر مبدع روشهای موجود دنیا افرای غیر از ما بوده اند ؟ چرا ما مبدع روش نباشیم. چرا از خودمان شروع نکنیم. ؟
فکر میکنید وقتی چند کودک را که یکی 2 ساله است و تمام سیاره ها و ستاره ها را می شناسد و دیگری 3 ساله است و ضرب بلد است و دیگری که شعر حافظ را خوب میداند و یکی دیگر که انگلیسی حرف می زند و کودک دیگری که حیوانات قطبی را خوب می داند در کنار هم قرار می گیرند در باره چه باهم حرف میزنند ؟
لزوم چرخش کره زمین ؟ وجود ابر کامپیوترهای جدید ؟ روشهای حفظ جمع و تفریق ؟ حرفو الفبای انگلیسی ؟ نام یک یک حیوانات اهلی و قطبی و گرمسیر؟
فکر نمیکنید تنها چیزی که آن گروه از دختران متغیر الفکر را بهم جذب میکند بازی ساده " خاله بازی" باشد. و فکر نکینید تنها حرفشان داشتن عروسکها یا نوع موها و روش بستن موی آنها باشد؟
و برای گروه پسرها جدید ترین بن تن . یا ورژن جیدیدی از تفنگ بازی :)
دنیای بچه ها با ما بسیار متفاوت است. خود را در دنیای آنها وارد نکنید.
نخبه ها یک اصل اساسی دارند " نیاز به آموزش ندارند " .
نخبه ها بی آنکه کسی بداند میتوانند بنویسند و بخواننند. آموزش نمی بینند. اطلاعات زیادی درباره جغرافیا دارند نه اطلاعات ایده نظر تئوری.
دوستی تعریف میکرد و اتافاق مدیر یک مهد کودک در پایین شهر هم است. که پسری 4 ساله بود و اصلا به توضیحات توجه نمی کرد. ایشان متخصص هوش افکاری هستند از این پسر تست گرفتند و متوجه عجایبی شدند. ایشان قادر به بررسی تمامی الگوریتمها و دانش بالای ریاضیات بود. مادر زیر دیپلم و پدر راهنمایی را تمام کرده بود. دوستم میگفت ساعتها سخت رتین فرضیه های فیزیک را از اینترنت بیرون می کشدیه و این پسر همه را حل میکرده. او را با اصرار دوستم به یکی از دانشگاه های آمریکا معرفی میکنند و این پسر کوچک الان در سن 10 سالگی دارای مدرک پروفسورای فیزیک کوآنتوم است. در همان آمریکا.
ببینید و خودتان قضاوت کنید.
تنها مشکل من این است که مادران زیادی هستند با خواندن مطالب من یا دیگر دوستان تصور میکنند ما در حال پرورش نخبه هستیم و آنها هیچ کاری برای کودکشان نکرده اند. نه نه نه .
کودک عزیزی که در بلوچستان زاهدان زندگی میکنی تو خاک داری رودخانه داری درخت نخل داری تو طبیعت بکر داری و من ندارم.
عزیزی که در شمال زندگی میکنی تو سبزی داری تو دریا داری پرنده داری مرغ و خروس داری تو تغذیه خوب داری همه چیز بکر و تازه و من ندارم.
عزیزی که در اصفهان زندگی میکنی تو فرهنگ داری. تو یک دنیا مراکز گردشگری داری که دنیا برای دیدنش آه می کشد.
کودک بوشهری من تو دریا داری غروب زیبای خوردشی داری. تو لنج میبینی و مرغ دریایی .
من خوشحالم در تهران زندگی نمیکنم. واقعا خوشحالم. با اینکه عمیقا وطنم را دوست دارم . اما شیراز هوای خوب دارد. اکسیژن دارد . آلودگی هوا ندارد . هنوز جاهایی هست که خاک هست و مردمان روستایی . هنوز جاهایی هست که کشتزار هست و سبزی. هرچند مشکل دارد اما هوای خوب نعمتی است که تهران از آن بی نصیب است و نمیتوان مضرات بسیار همین آلودگی را بر ذهن و روح بچه ها کتمان کرد.
مادران عزیز نسبت به آنچه در حال پرورشش هستید فخر نفروشید. به او یاد بدهید تا بیشتر بداند نه اینکه از او بتی بسازید برای بالا بردن خود.
با یک آشپزی ساده هزاران هزار نکته را در ذهن کودک خود میسازید که خود نمیدانید. با یک قدم زدن همینطور. سادگی و ساده دیدن را از امروز به کودکانمان یاد دهیم.
با ابزاری بسیار ساده میتونیاد کودکان خود را آموزش دهید. و من بزودی کتاب این کار را در اختیارتان قرار خواهم داد .
خوب ببینید . دوستان خوبم. شاد باشید همین.