تراشه ها و فعالیت
این روزها هیوا در حال اتمام مرحله آخر تراشه هاست. کتابهای داستان را با هم می خوانیم و شعر فروغ را تمام کرده است. اما همچنان نگران مدرسه هستم. ساعات بیشتری به بازی میگذراند چون واقعا فکر میکنم بیشتر از هر چیزی به بازی نیاز دارد. مرحله آخر تراشه ها در واقع مرور کل سه مرحله دیگر است. من چند کارت را باهم به هیوا یاد میدهم و این روند نوشتن صداها و بعد اتصال انها با هم برای کلمه جدید خیلی خیلی مفید است. پس از پایاین این مرحله من فقط داستان هایی را تایپ کرده و به کمد میزنم تا هیوا بخواند و واقعا اجباری برای اینکار نیست. فکر میکنم بچه ها شاید در سن 3 و 4 سالگی و در ابتدای هر اموزش دقیق و مشتاق باشند اما به مرور شوق بازی در انها کم میشود و تشنه بازی کردند. من از این بازیها برای اموزش های غیر مستقیم استفاده میکنم ...مثلا کتاب " سفر به سرزمین وحشی ها " را یادتان هست گفته بودم ما صورتکها را درست کردیم و یک روز هر دو وحشی شدیم. بعد چند هفته مشغول جمع آمری این تیوپ های خالی دستمال توالت بودیم. و عروسکهای نمایشی درست کردیم :
و بخشهای دیگر هم ...
رنگ و درست کردن اینها زمان زیادی گرفت اما خوب بود.
اتاق هیوا را هم تغییر دادیم البته. که بسیار زیباتر شد. باز هم برمیگردم با یک کتابخانه پر از کتاب :)