بازی در پارک....
" بچه ها از بازی می آموزند " ماریا مونتسوری
چیزهایی که بهتر است در مقابل آن تسلیم شد هم هست :)))
مثلا پارک رفتن بخصوص اگر هوا خوب باشد و آفتابی .
بخصوص اگر کودکی پر هیجان و بازیگوش دارید که کمی هم لجباز است و آپارتمان نشین هم هستید دیگر
هیچ عذری موجه نیست. پس در این هوا به پارک بروید و چیزهای بسیار زیادی از روابط کودکتان و دیگر بچه
ها و رفتارهای والدین یاد بگیرید. هم فال است هم تماشا .
ما رفتیم ساعت 4 و نیم بود دیروز. بعد از 40 دقیقه تاب بازی هیوا رفت و دوست پیدا کرد. دست در دست
هم دوستیهای صمیمانه و ساده و زیبا . که کاش ماهم یاد میگرفتیم. دو دختر مهرابن کوچک کنارم بودند
بهشان آب نبات تعارف کردم و با من حرف زدند درباره کلاس اسکیت :))
بعد هیوا جمعی در حدود نه نفر تشکیل داده بود و امد و به من گفت این پسره من رو اذیت میکنه. گفتم
مادر خودت باید مشکلت رو حل کنی . رفت و اون پسره با یکی دیگه شدند گرگ و دنبال هیوا و دار و
دستش میدویدند . اینطور است که مادرها نباید زود و سریع در روابط بچه ها دخالت کنند. خب تمام پارک
را صدای جیغ و فراید و شادی گرگ گله و دخترها گرفته بود :))
اگر بچه ها از سرسره پایین می آمدند گرگ آنها را میگرفت :)) کنار ما یک دختر بود روستایی با برادرش
که غالبا همه را هل میداد. دختری که خیلی گوشه گیر نشان میداد مرتب به پدرش میگفت اون پسره من
رو زد اون دختره جای من رو گرفت..پدرش زود میگفت بچه نکن. بچه اذیت نکن...دختر بیچاره میان اینهمه
بچه تنها بازی میکرد و مرتب میگفت همه جیغ مینند. پدر مرتب بچه را دنبال میکرد و از همه دور میکرد .
خب نتیجه با شما که بهتر میدانید :))
آنطرف تر مادری به آن دختر روستایی گفت برو کنار با بچه بازی نکن..نگاه کردم دیدم چند دقیقه بعد دختر
همان مادر با همان دختر روستایی همبازی شده بود و دوست :)))
روابط بچه ها با ما خیلی فرق دارد. هیوا بعد از مدتها بازی و جیغ خداحافظی کرد و بعد رفتیم قلعه بادی و
انجا هم دوست و بازی. خب قرار شد مثل سال پیش هفته ای دو بار به پارک برویم. شما هم بروید. در
این گشت دیورز ما خیلی چیزها دسگیرمان شد. هیچ لذتی بالاتر از دیدن بازی بچه ها شادی بچه ها
اینقدر ریفرش شدن خوب شدن نیست. هیچ مدرسه ای پر ارزش تر از اجتماع بچه ها نیست. و هیچ بازی
آموزنده تر از طبیعت. لذت ببرید :))