یک کتاب خوب
من همیشه بهشت را یک جور کتابخانه تصور کرده ام!
خورخه لویس بورخس
و اینهم یک کتاب خوب خوب برای فلسفه کودکان :)
درخت قرمز
درخت قرمز، نویسنده و تصویرگر: شون تن، مترجم: لیدا کاووسی. تهران، نشر نی، ۱۳۸۶. بها ۴۰۰۰ تومان.
"بعضی وقتها روز در حالی شروع میشود که منتظر هیچ چیز نیستی، و همه چیز بد و بدتر میشود، زندگیات سیاه میشود و هیچکس درکت نمیکند..." اگر افرادی شاد و به دور از حس تنهایی، افسردگی و غم هستید، خواندن این کتاب به شما توصیه نمیشود. اما اگر روزهایی در زندگی تان هست که از خواب بر خاسته و عمیقاً غمگین و ناامید بودهاید این کتاب را حتماً بخوانید/ ببینید. شاید در زندگی شما هم معجزه ای در حال وقوع است و شما از آن بی خبرید معجزهای از نوع آن چه در انتهای این کتاب رخ میدهد و یادتان باشد برگ قرمز کوچکی را که در روی جلد کتاب میبینید در تمامی تصاویر جستجو کنید، این برگ می تواند سرنخی باشد برای اتفاق عجیبی که در حال وقوع است.
شان تَن، نویسنده و تصویرگر استرالیایی، دنیایی زیبا و بی مانند را در این کتاب پیش روی ما قرار می دهد. دنیای که در ابتدا شاید تیره و هراس انگیز باشد، اما پایانی غافل گیر کننده و سرشار از امید دارد. تصویرگر با بهره گیری از توان عملی و تکنیکی خود تصاویری آفریده است که از نظر هنری ارزشی بسیار بالا دارد. در عین حال مضامین عمیق و چند لایه ای در دل متن و تصاویر گنجانده شده که سبب می شود افراد با سنین متفاوت و بنا بر نیازهای خود برداشت های گونه گونی از کتاب داشته باشند.
بهترین توصیف برای آثار تصویری تَن این است که آنها را "کتابهای تصویری برای خوانندگان با سنین بالا" بخوانیم. تصور همگان بر آن است که کتابهای تصویری تنها برای کودکان پیش دبستان یا خردسالان مناسب است و عموماً بر اساس نیاز و متناسب با درک و فهم این گروه سنی خلق میشود، حتی اگر این کتابها بزرگسالان را هم به خود جذب کند و تجربههای بصری نابی برای تمامی گروههای سنی در بر داشته باشد. اما کتابهای تصویری شان تَن از این قاعده ی کلی مستثنی است. کتابهای او دارای سبکهای بصری خلاقانه و بسیار پیچیده و مفاهیم عمیق و دشواری چون مهاجرت، استعمار، دلمردگیهای فردی و اجتماعی، تفاوتهای فرهنگی، حافظه و افسردگی است. در کتابهای تَن ردپای همزمان کتابهای تصویری، کمیک استریپ و رمانهای گرافیکی را میتوان یافت.
رهنمودهایی برای گفت و گوی فلسفی بر اساس "درخت قرمز" نوشته شان تن
درخت قرمز كتابی است تصویری، با این تعریف كه در آن غلبه چه از لحاظ حجم و چه از لحاظ كاركرد و برجستگی با تصاویر است. شان تَن هم كه تصویرگر و مولف كتاب است، با خلق تصاویری زیبا، داستانی ساده را تبدیل به اثری هنری كرده است. داستانی كه به صرف خواندن آن و بدون نگاه به تصاویر جاذبه ی چندانی برای خواننده نخواهد داشت: داستان یك روز زندگی كسی كه هیچ اشاره ای به نام و خصلت های او در طول متن نمی شود.
تمام متن كتاب با زاویه ی دید دوم شخص نگاشته شده است گویی خواننده را به عنوان قهرمان داستان مورد خطاب قرار می دهد: "برخی روزها بدون آن كه چیزی برای انتظار داشته باشند آغاز می شوند. همه چیز از بد به بدتر تبدیل می شود. تیرگی تمام وجودت را می گیرد. و هیچ كس تو را درك نمی كند...". در طول روز بدون آن كه بدانی كیستی یا به دنبال چیستی، با پرسش های گوناگونی روبرو می شوی و سرانجام شب هنگام دوباره به همان اتاقی كه بوده ای باز می گردی. اما ناگهان معجزه ای در اتاقت شكل گرفته است. این معجزه چیست و چرا برای تو رخ داده است؟ متن هیچ چیزی در این باره نمی گوید. بار حل این مشكل را تصویر بر عهده دارد. در میان تمام تصاویر كتاب، در میان تمامی تصاویر كتاب حتی درخشنده ترین و خشك ترین آن ها، حتی هنگامی كه سیاهی همه جا را فرا گرفته، همواره برگ كوچك قرمزی وجود دارد. برگی كه جان سخت است و گرچه تا مرز افتادن پیش می رود، اما هرگز نمی افتد. سرانجام هم همین تك برگ است كه در صفحه ی آخر شكوفا می شود و برای دخترك تصاویر، معجزه ای می سازد.
كتاب درخت قرمز را از جنبه های گوناگون می توان بررسی كرد، متن، تصویر، مضمون و ... . اما در این نوشته مضامین فلسفی كتاب مورد بررسی قرار خواهند گرفت. این مضامین گاه به صورت آشكار در متن آمده اند. به عنوان نمونه گاه شخصیت داستان با این پرسش ها روبرو است كه نمی داند كیست، یا قرار است كه باشد، یا چرا جهان چنین سرد و بی معنا است. این ها پرسش های فلسفی آشكار و سطحی كتاب است. اما كتاب در عمق و لایه های زیرین خود نیز اثری عمیقا فلسفی است. فلسفی نه به آن معنا كه در باب اصطلاحات و موضوعات متداول فلسفه بحث كند، بلكه به آن معنا كه خواننده (و به عبارتی قهرمان داستان خود را) در موقعیت هایی عمیقاً فلسفی قرار می دهد. بار اصلی این كار بر عهده ی تصاویر است. خواننده با غرقه شدن در فضای كافكایی و سوررئال تصاویر، خود را با نقاط ابهام و سوالاتی روبرو می بیند. این سوالات هیچگاه در متن مورد تصریح قرار نمی گیرند و هركس می تواند بسته به علائق و دلبستگی های خود آن ها را به نوعی بازسازی كند. اما پایان داستان یكسره امید بخش و سرشار از زندگی است. سرانجام برگی كوچك، چیزی كه نمی دانیم چیست و برای هركدام از مخاطبان چه معنایی دارد، می شكوفد و می بالد و در زمینه ای تیره، نوری روشن می تاباند. پایان كتاب پیروزی رنگ است بر تیرگی.
كتاب "درخت قرمز" را می توان به عنوان نمونه ای اصیل در جلسات بحث فلسفی با كودكان مورد استفاده قرار داد. عناصر متن و به خصوص تصاویر چناناند كه به راحتی قدرت برانگیختن مخاطبان (حتی كودك)به بحث های فلسفی را دارند. سوالاتی از جنس سوال های زیر را می توان در كار عملی با این كتاب طرح كرد:
- به نظر شما چرا شخصیت داستان تنها است؟
- آیا تنهایی او باعث شده تا دنیا را چنین تیره و تار ببیند؟
- آیا شما هیچگاه احساس تنهایی شدید كرده اید، به نحوی كه هیچ كدام از نزدیكانتان را حس نكنید؟
- آیا به نظر شما كسی از مردم یا دوستان دخترك می توانست او را از تنهایی در آورد؟
- به نظر شما برگ قرمز چه معنایی برای دختر دارد؟
- آیا شما در زندگی خودتان برگ قرمزی دارید؟
- چطور شد كه برگ در آخر داستان روئید؟
- آیا هیچ وقت چنین حسی داشته اید كه برگی قرمز در حال روئیدن در زندگی شما است؟
- امید داشتن یعنی چه؟ آیا كسی می تواند به یك برگ امید داشته باشد؟
- فكر می كنید فردای داستان، (روز بعد از داستان)، چه اتفاقی برای دخترك می افتد؟
- آیا دوباره كه از خواب برخیزد با همان سیاهی ها روبرو است و ... .
حسین شیخ رضایی