فصل اول تجربیات مادرانه

از این به بعد در خدمتتان هستم با یک بخش دیگر به نام " تجربه هایی کاملا مادرانه " .

از همه دوستان دعوات میکنم تجربه های خود را با ذکر سن کودک برایم بفرستند تا با ذکر نام هم اینجا

هم در کتابی که در حال نگارشش هستم بنویسم این یک کتاب همگانی خواهد شد و بسیار ناب. :))

یک وقتهایی فکر میکنید رفتاری که امروز از کودکتان سر زده آنقدر زشت و قبیح است که در هیچ کجا و

هیچ کودکی وجود نداشته است. آنهم برای مادری که در تب و تاب تربیت صحیح و چرخیدن همیشگی

میان کتابهای روانشناسی و سایتهای زیاد است. اما در واقع اینطور نیست اگر یادمان باشد که 1 . از

کودکان به همان اندازه که هست انتظار داشته باشیم . به این صورت که یک کودک 3 ساله لجبازی

میکند و یک کودک 4 ساله حاضر جواب است چون میخواهد به شما استقلال خود را نشان دهد و با

مخالفت با شما مادری را به چالش بکشاند تا ببیند وسعت صبر شما چقدر است. و 2 . بک سری از رفتار

و ناهنجاریها مرتبط با سن کودک شماست و جزئی از رشدش. وقتی کودک زیاد حرف میزدند چون در سن

پر حرفی است و وقتی زیاد به شما میچسبد چون در سن وابستگی است. با دانستن این ریزهای وجودی

هر کودک میتوانید براحتی با بدرفتاریهای کودک کنار بیایید و در واقع رفتار کودک را بزرگنمایی نکنید.

نمونه اش خود من. بلی من. امروز رفته بودم خدمت روانشناس خودم و هیوا. گفتم مدتی است وقتی کار

یمیکند و از او جواب میخواهم یا کلا در حال حرف زدن هستم انگار نه انگار میشنود. راه خودش رو میگیرد و

میرود :)))) و در مهد هم همینطور است. گفتند اینها همه اقتضای سنش هست و دوست دارد خود را به

نشنیدن بزند و گفتم گاهی زیاد در مورد چیزی بزرگنمایی میکند که باز گفتند سن غلو نمایی هیواست. 

یک وقتهایی بچه مشکل ندارد ما مشکل درست یمکنیم با ریزبینیهای زیادی با توقعات بیجا و نابجامان با

خواسته های بیش از حدمان. مادر نباید زیاد سخت بگیرد گاهی مثل ماهی سست باشد و بموقع مثل

آهن محکم. اینکه کی سست باشد و کی نرم اقتدار مادر و ابتکار خود اوست. نمیشود گفت این زمانها

راحت باشید و این زمانها قاطع. 

همه چیز در مورد مادر باید در حد تعادل باشد حتی محبت کردن. امروز فهمیدم هیچ ایرادی ندارد هیوا چند

روزی کنار پدرش بماند و من به سفری چند روزه بروم. مطمئنا این دروی هم برای من هم هیوا لازم است.

خب من مشتاقانه منتظر تجربه های شما هستم.

خوب باشید