دعای زیبای تو
دخترکم.....دیروز با دستهای کوچکت به من سخاوت و مهربانی را آموختی . وقتی دستهایت را رو به آسمان گرفتی و این جملات را برایم گفتی :
وقتی که من کوچک بودم
در گهواره بودم
مادرم را نگه داشتی
تا به من شیر دهد و از من مراقبت کند
خدایا هیچ وقت من را تنها نگذار.
زیبای کوچکم بسیار مانده من به درجه انسایت برسم و هرگز معصومیت را آنچنان که در کلام توست با خدایم نخواهم داشت. عزیزم به داشتن فرشته ای چون تو افتخار میکنم بدان نفس نفس با تو زنده ام.
دخترم چهارشنبه اینده تولدت را در مهد خواهم گرفت به روش مونتسوری. و جمعه 15 دی سالروز تولد زیبایت در اوج سرمای زمستان است که گرما را تا ابد میهمان زمستانمان کردی. کیک و مراسم تزیین ساده ای در خانه داریم با چند تا از دوستانت. یک شب هم من و تو پدرت با هم برای شام بیرون میرویم بوقل پدرت فقط ما سه تا :)))) برای شام هنوز نمیدانم باید چکار کنم. و برای تولد مهدت همه ظروف و لیوانها را گرفتم و فقط مانده کاپ کیک. و هدیه هایی برسم یادگاری برای دوستانت. خوب تو بزرگ شدی و راحت به من میگی چه کیکی دوست داری. امسال تم جشن تولدت پیگلت و پو هست. :)))) ظروف را گرفتم . عکسها و کارت و کیکت را هم دانلود کردم و اماده پرینت هست. امیدوارم امسال بیشتر بهت خوش بگذره چون تعدادمون خیلی کمه و منهم خسته نیستم. دوستت دارم تنها دخترم. عزیز دل مادر