هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه سن داره

هیوای آسمانی من

هوش کلامی.

1391/7/6 11:24
نویسنده : ساحل
2,201 بازدید
اشتراک گذاری

هیوای عزیزم. 

دیروز و امروز اولین روزی بود که با سرویس رفتی مهد و یکم نگران بودم. جالب بود که وقتی اومدی گفتی دوست نداری با سرویس بری و خیلی خسته شدی. اما بهت اطمینان دادم که امروز راحت تر میشی و مامان خیلی خسته میهش اگه تو رو ببره و بیاره.:)) شبها ساعت 9 دیگه خوابی و این برای من پیشرفت فوق العاده ای بوده . دیروز باهم چند تا کار کردیم که عکسهاشو بعدا خواهم گذاشت برای دوستامون. یکی کارگاه بازیهای نمایشی. یک صندلی رو گذاشتم و پشتش برات با عروسکهای نمایشیت نمایش دادم اول ه فارسی بعد به انگلیسی شما هم با عروسکت نشستی روی یک صندلی و با اون چشمای خوشگلت چقدر ذوق کردی. سعی کردم توی نمایشها داستانهارو از ذهن خودم بسازم و همینطور مسائلی که ناراحتمون میکرد رو درش بگنجونم مثل مرتب کردن اتاق یا زود خوابیدن یا آروم حرف زدن . بعد نوبت تو بود. تمام داستانها رو از ذهن خودت ساختی و خیلی خوب برام اجرا کردی و من با دوربین همش ازت عکسهای هنری گرفتم :)))) میذارم چند تاشو برات عزیز دلم. 

کارگاه بعدی کلاژ و بازی با رنگ بود. من خودم عاشق کلاژم این کاغذهای تکه تکه دشه ادم رو به وجد میاره با هم درست کردیم و من ترکیب رنگها رو باهات کار کردم البته قبلا با رو شمونسوری کار کرده بودیم اما به نظرم تلفیق دست با رنگ عملی تر هستش. و بعد بازی رو که خودت دوست داشتی کردی. خاله بازی:)))) من هم نشستم و نگات کردم و بعد با هم مسابقه گذاشتیم و اتاقت رو مرتب کردیم. امروز کتابهای جدیدی رو برات گرفتم برای ریاضی و علوم که عنوان همرو حتما ذکر خواهم کرد و میخوایم اون رو کار کنیم. 

یکم احساس تنهایی میکنم....تو که نیستی همه جا سوت و کوره. بعضی وقتها دلم میخواد خیلی خیلی بیشتر بهت رسیدگی کنم اما دوست ندارم مادر پر محبتی بشم چون استقلال رو از تو میگیرم. دو روز پیش داشتم در حال آشپزی کار با کلمات و مفاهیم رو باهات انجام میدادم. بدین صورت که من یک کلمه میگم و تو یک جمله باهاش میسازی یا معنیشو بهم میگی. بخش بعدی این هست که من یک کلمه میگم و تو هم معنی اون رو بهم میگی و بعد سخت تر من کلمه ای میگم و تو یک کلمه هم وزن رو بهم میگی بقول خودت شعر میگی. این درک هم وزن بودن و شعرگونه بودن کلمات رو که میشناسی برام واقعا شگفت آوره. این کار رو ما در ماشین هم انجام میدیم و مواقعی که من کار دارم و هیوا حوصلش سر رفته. یکی از راه های پرورش ذهن و بالا بردن حس خلاقیت و کلام بچه هاست. همینطور آهنگین بودن کلمات به اونها برای تقویت زبان فارسی در مدرسه خیلی زاید کمک میکنه. بهت گفتم عشق یعنی چی..گفتی یعنی احساسی که تو به من داری. واقعا جوابهایی که میدی عالی هستن عالی. گفتی و دو نفر مرد و زن که عاشق میشن و بعد ازدواج میکنن زن و شوهر میشن. :))))) دریافت اینکه عشق هم برای مادر و فرزند هست هم مرد و زن . بعد گفتم پاکی یعنی چی گفتی یعنی بارون که میاد و ادم رو خیس میکنه. مرگ یعنی چی گفتی یعنی جدایی یعنی اینکه تو بری بیمارستان و دیگه نیای......:(((( هنوز این حس که من سال پیش یک عمل داشتم و چند روز نبودم در ذهن هیوا مونده هنوز نگرانه حتی لباسی رو دیروز پوشیده بودم فورا اومد و با بغض گفت اینو درآر اینو از بیمارستان که اومدی پوشیده بودی و من اصلا یادم نبود بعد یادم اومد که بله درست میگه. بازی با کلمات بچه هارو وادار میکنه بوطر کاملا غیر مستقیم نگرانی ها و حرفهاشون رو هم بیورن بریزن و این هم نوعی رشد هوش عاطفی در اونها خواهد شد. بعد کلی باهات حرف زدم که مامی مریض نیست و اگر زمانی هم آدمها مریض بشن لزوما نمیمیرن و من تا هر وقت بتونم کنار تو هستم. :)) امیدوارم همه این کار رو انجام بدید این بازی خیلی خوب رو که بهترین روش برای سرگرم شدن بچه ها و بالا بردن حس کلامی و هوش عاطفی اونهاست. 

عزیزترینم .....بدون چشمانت آسمان سینه ام کویری بیش نیست.

عاشقانه دوستت دارم

بدرود

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان نیایش
6 مهر 91 21:39
افرین به شما مامان خلاق و با حوصله


ممنون عزیزم.
حسنا مان ایلیا
7 مهر 91 8:39
افرین بر هیوای عزیز که بزای خودش خانمی شده و هزار و سیصد افرین بر مامانی که اینقدر خوب به فکر دخترش هست
راستی عزیز روش های مونته سوری که رفتی یاد گرفتی و قرار بود بازیهاشو برامون بذاری چی شد


مرسی حسنا جان. کارهای مونتسوری رو میذارم زیاد وقت میبره چون باید تمام وسایلشو بشناسید..اما حتما میذارم.
بهناز
8 مهر 91 15:55
سلام بر مامان نمونه
واقعا به هیوا حسودیم شد برای داشتن همچون مادری
مثل همیشه عالی بود عزیزم


ممنون دوست عزیز. شرمندم میکنید. متشکرم.