هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

هیوای آسمانی من

دفتر خاطرات

1391/1/27 16:55
نویسنده : ساحل
4,211 بازدید
اشتراک گذاری

درباره دفتر خاطرات قبلا حرف زده بودم..هیوا یک دفتر داره...خاطرات روزهاشو اون تو میکشه من براش از زبون خودش مینویسم تا روز یکه خودش بتونه بنیسه...البته میتونه به انگلیسی بنویسه اما ترجیح میدم به فارسی باشه. دیشب با وجود اینکه تب داشت ازم خواست بیام و بشینم تا نقاشی کنه..کلا نقاشیهای هیوا خیلی زیاد زیباست...بزرگتر از سن خودش نقاشی میکنه..روزی 2 ساعت نقاشی میکنه....بخصوص پیش از خواب. هفته اینده تکنینک چاپ ترافارد رو کار میکنیم و براتون تصاویر و توضیحات رو میذارم. بخاطر حرفه و شغل پدرش هیوا حسابی در هنر غرقه و چه از این بهتر....این دفتر هست و من فقط یکی دو صفحه رو برای نمونه میذارم..میخاوم خصوصی باشه برای خودش. اما کار بسیار خوب و جالب و بکری هست.این جلد دفتر....

دفترچه خاطرات

این صفحه اول دفتر....نوشته من....

خاطرات...

این هیوا آماده برای نوشتن....

آماده برای کشیدن

این خاطره روزی که رفته بود خونه مامان بزرگش و کل کارهایی که کرده بود...

نقاشی...

اینهم نوشته من از زبان خودش...

نوشته مامان

دو روز پیش عمه هیوا کارگردان تاتره و اجرا داشت. تاتری که کار میکرد نوشته" محمد چرم شیر "با دوباره نویسی خودش بود..با اجرای دو بازیگر خوب و مهربونش هدی و نرگس چاروسه. هیوا سال پیش هم در اجرای دیگری از عمش شرکت کرده بود. کلا عاشق فیلم موسیقی و تاتر هست....من باورم نمیشد بتونه 45 دقیقه بشینه و بی صدا با احساس و توجه به اون تاتری که درباره یک کودک سرطانی بود و البته با آهنگهای بی نظیری که انتخاب خاله صباش بود و بازی زیبای بازیگرها نگاه کنه. اما نشست...ازش پرسیدم دخترم اون بازیگری که لباس سیاه پوشیدرو میبینی گفت آره. گفتم سه تا مفهوم میگم بگو به نظرت کدومه؟ مرگ ، سیاهی و آسمان. گفت مرگ. خب عالی بود. بعد تمام کارو دید. بعضی از قسمتهای کار بچه ها باهم با لباس سفید میدویدند و هیوا دوست داشت بره و باله کار کنه. :))) این دو تاتصویر از اون روز خوب هست. من اونجا هم فهمیدم همین وقتی که برای دیدن این تاتر با هیاو گذاشتم چقدر بهش برای شناخت بیشتر اطرافش کمک کرد. چقدر دوید و نگاه کرد  یاد گرفت....به نظرم تی وی همیشه بد نیست. نوع و انتخاب برنامه ها بسیار مهمه و بچه ها در ین سن حتما باید از محسنات تی وی بهره مند بشن. من و هیوا هفته ای دو روز فیلم میبینیم. هیاوخیلی علاقه داره. فیلم رو زبان اصلی میبنیم و هیوا معنی خیلی از جملات رو از روی کلماتش میفهمه و به من میگه. البته نوع فیلم رو طوری انتخاب میکنم که از همه نظر امن و مناسب باشه....

تاتر

" خدا به ما خیلی نزدیکه...خدا میتونه باهات حرف بزنه فقط باید به صداش گوش کنی..گوش کن...گوش کن.....

صبح بود و انگار اسمون میخواست دوباره آفتاب رو دعوت کنه...نمیدونستم باید خوشحال بودم یا ناراحت......من برای زنده شدن انتخاب شده بودم...من 10 سال در این دنیا زندگی کرده بودم...

" یروز کتاب لغات رو باز کردم و دنبال مفهموم غم گشتم...نوشته بود...درد رنج حزن اندوه...کلی دیگه گشتم ببینم اینها چین. بابا این غم چیه...چرا خدا با من حرف نمینزه. میخوام بدونم غم چیه؟؟؟؟

از بابام متنفرم. میشینه گوشه زیرزمین و گریه میکنه و اسم منو صدا میزنه....

تاتر

مرگ و زندگی ، شادی و غم ، درد و آرامش همه کنار شما هستند..این شمایید که انتخاب میکنید کدام همراهتان باشد.

..............................

بعضی روزها هم باهم میرقصیم..البته همون باله رو تمرین میکنیم با بازی....این عکس اون روز هست. عزیز دل مادر...جگر گوشه مادر...عمر و نفس مادر...

مرا ببر به سرزمین خوابها...

مرا ببر به ناکجا...

عشق

نفس بکش..مرا دمی رها مکن

نفس بکش تمام جان و روح من...

نگاه کن مرا نگاه..که چشم در نگاه تو دوباره زنده میشوم....

که صبح و روز من تویی

نفس

مرا به آسمان ببر....

به گندمین مزارها....

نگاه تو تنفس درخت زندگانیم...و نام تو تمام هستی من است.

عمر

میوه دل من...دوستت دارم....دوستت دارم...زیااااااااااااد

میوه

عزیزم خوب باشی شاد سالم....عزیز دل مادر . گلدونه مامان.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

صبا
20 اردیبهشت 93 17:39
عالیییییییییییییییییییییییییی
ساحل
پاسخ
مامان شراره(راحله عباسی)
17 شهریور 93 8:36
زیبا بود عزیزم دلم لرزوند . عاشق کارهاتونم تاتر - موسیقی هنر منم دوست دارم پارسا همه ی ابعاد وجودش رشد کنه فلسفه زندگی همینه تجربه و رشد سلامت باشی مادر بااحساس و آگاه
ساحل
پاسخ
عزیزمی.حتما پارسا جان با وجود مادر مهربان و بروزی مانند تو همبنگونه خواهد بود
هلیا
26 اردیبهشت 96 14:02
سلام ععععععااااللللللییییییی بود