امان از خانه تکانی
امان از خانه تکانی
امسال اول دلمان را تکانیدم شدید :)))
از یخچال شروع کردیم که مصیبتی است ...بعد اتاق هیوایمان. روتختی اش بخصوص . خیلی بد است مادر درد داشته باشد تمام زندگی انگار فلج می شود. کمرمان بیش از حد درد می کند و روزی 40 دقیقه بیشتر توان کار ندارم.
برنامه های ویژه ای داریم برای نوروز
سفر می کنیم به کیش با فیطی و هلیا.....هلیا دوست خوب هیواست و فاطی یکی از دو بهترین دوست من.
با مادرمان. برنامه ریختیم برای شادی خودمان و دخترها:)))
امان از دخترها. دختر که داشته باشی جنون خرید کم کم به سراغت می آید. به سراغ ما که آمده. از جوراب های رنگارنگ و گل سر و کش مو آنهم وقتی گیسوان دخترانه اش خیلی بلند باشد و نگذارد کسی اشاره ای بکند برای کمی فقط کمی کوتاه کردنش:))) و لباس های مختلف....
هیوا بیزار است از خرید کردن. جالب است. هیچ وقت با هم سر این مساله توافق نداریم:))))
شاید هم خوب باشد....:)
برای هم بنویسیم خانه تکانی را از کجا شروع کردیم. دلمان یا فقط خانه ؟
به فکر چه کسی بودیم خودمان یا همه ؟
امسال چه تغییری کردیم ؟ چه تغییری میخواهیم بکنیم؟
مادرانه هامان چقدر روی خود اصلی مان تاثیر گذاشته ؟ خودمان را فراموش کرده ایم آیا ؟
برایمان از برنامه هایتان بنویسید . ما هم می نویسیم در پست بعد . حتما.
منتظر نوشته هایتان هستم.
راستی میدانید چقدر وبلاگ را دوست دارم و شما را؟؟؟ هرگز کسی جای تک تک دوستان خوبم را نخواهد گرفت
دوستتان داریم من و هیوای من.