جشن الفبای هیوای من
روزهایی هست که همیشه در یاد آدم می ماند. با یادآوریش دل آدم می لرزد. حتا وقتی پیر شده ای و دیگر توان به یاد آوردن هم نداری این روزها را هرگز فراموش نمی کنی. نمی اشک شوق به چشمانت می نشیند . به فکر فرو می روی شاید ساعتها و می مانی کنار تنهاییت تا بیشتر در ان خاطرات فرو روی. معلم کلاس اول و اتمام کلاس اول و کسی که به تو خواندن و نوشتن آموخته کسی که شیطنت های بی حدت را تحمل کرده کسی که برایت از الفبا گفت از اعداد و علوم گفت کنارت بود و به تو محبت کرد. با تو خندید و اخرین روز مدرسه از دوریت اشک ریخت.
تو کنارش بزرگ شدی و دوستی را آموختی. دوستهای خوبی که اگر هرگز نبینیشان باز در یادت هستند. قهرها و آشتی هایی که پاکیش را در هیچ وزش نسیم و بارش بارانی نمی توان یافت.
تو عشق مادر، دیروز این روز را در خاطرت ثبت کردی. روزی که بی حد خوش گذشت. مدرسه ای که از مدیر تا معاون و معلمهایش کنار تو بازی کردند و راه رفتند. هدیه ای که همیشه در یادت می میانند. جیغ ها ،فریادها، بازی ها، شعرها ،رقص ها و همراهی معلم مهربانت.
تا به دیروز چنین مهمانی زیبا و بی نظیری را در مدرسه ای حتا بزرگترینش که سال پیش بودی و تمام مدت فقط اشک ریختی تا زودتر بیرون بروی ندیده بودم. از اینجا از پذیرایی گرم همراه با شام و مراسم شاد و بی نظیر مدرسه ی " شکرانه " سپاس گزاری می کنم. از سرکار خانم رمضانی مدیریت بسیار مهربان که واقعن مانند مادری با چنان شوق و محبتی کودکان را در آغوش می گرفت و می بوسید که اشک از چشمانم جاری شد. معاونی که بر عکش نام " ناظم " سرشار از لطافت و همراهی تفکر بزرگ و خلقی بی نظیر و مهربان است. مربی پرورشی که بر خلاف نامی که در یاد ما مانده از قدیم پر از شور و شوق و سخاوت است. به جدیت نظم همراه با نرمش را در تمام کادر مدرسه می توان دید.
و سرکار خانم " شیما امینی " عزیزم معلم خوشرو و زیبا صورت هیوای عزیزم که لحظه ی آخر با اشکهایی که ریختند من را تا امروز منقلب کردند. ایشان محبت و تلاش را تمام کردند در حق کوکان ما و هیوا بی حد دوستشان دارد. از شیمای عزیز برای لطف و مهربانی و وقتی که برای هر حرف الفبا گذاشت برای تلاشهایش و تحمل بی حدش قلبن سپاسگزارم. ایشان بدانند تا اخر عمر هر زمان هر موفقیت و موقعیت هیوا رد زندگیش مرهون تلاش بی حد ایشان برای آموزش الفبای شرین فارسی بود و هرگز فراموشتان نمی کنیم.
و من مادری که غرق در زیبایی کودک هفت ساله ام و شادمان از پیشرفت او....
کیک جشن هیوا :
معلم مهربان هیوا سرکار خانم امینی
هیوا و معلمش سرکار خانم رمضانی مدیر و مادر مهربان کودکان شکرانه
جشن و سرود الفبا
سرکار خانم ستوده مربی پرورشی / سرکار خانم رمضانی / سرکار خانم میراب معاونت محترم
و عشق بی کران سرکار خانم رمضانی که تمام کودکان به سوی آغوشش پناه می برند...
هیوا و دوست صمیمی اش در لباس مهمانی :)))))))))
هیچ عشقی به میزان ثروت نیست.
هیچ محبتی به مکان زندگی ربط ندارد.
هیچ دوستی وابسته به مقام و درجه نیست.
هیچ دانشگاه و مدرکی شعور و درک نمی آورد.
در وجود ساده ترین آدمها بی نظیرترین احساسات است.
در بین دورترین دوستی ها در دو نقطه ی دورافتاده بی غل و غش ترین رابطه هاست.
من سعی کردم این ها را به تو بیاموزم دخترم. از این پس وبلاگ را با کمک دختر با سوادم خواهیم نوشت.
هیوا نوشته هایش را با نام خود مزین خواهد کرد.
به امید روزی که دوستان عزیزش با نوشته های خود او را همراهی کنند.
عشق بی کران مادر تبریک می گویم جشن با سوادیت را موفق و همیشه شاد باشی.