کودک دوزبانه من...هیوا
قرار بود درباره تجربه عملی خود صحبت کنم. درباره آنچه باعث نوشتن این مجموعه پس از گذشت 4 سال در من شد.
مانند هر نویسنده ای جرقه ای در ذهن شکل می گیرد و بستری فراهم می شود برای نوشتن . در مورد نوشتن متنهای اموزشی کمی سخت تر است . شما باید مرتب بنویسی و بنویسی و برگردی و پاک کنی. باید نوشته ها را امتحان کنی. باید تجربه کنی بصورت عملی . بخصوص وقتی با زبان دیگری جز فارسی در ارتباط هستی و با قشر حساس چون کودکان.
کودکان را باید خوب شناخت. از هر سن و هر خصوصیت و فرزا و نشیب آن باید خبر داشت . عالمی دیگر را باید جست عالمی که در ان نشاط باشد نه اجبار.
بازی باشد نه فشار .
آرمش باشد نه سختگیری .
شادی و تفریح باشد نه کتاب و در سو تکلیف .
و مهمتر از همه در دنیای آموزش زبان دوم باید بروز باشی و هر روز بدانی در اقصی نقاط جهان چه میگذرد؟
در آنسوی دنیا چه روش جدیدی برای کودکان در حال شکل گیری است ؟
با یک روش باید کار کرد یا با تلفیقی از چندین روش؟
نتیجه این کار چه خواهد شد ؟
در آموزش زبان دوم باید کودک بود و کودکانه تدریس کرد و فکر کرد.
همه ما با کتاب آشناییم. دنیایی از کتابها ، کلاسها ، معلمها ، سی دی ها و مجموعه های در بازار هستند که می بایست بین آن انتخاب کرد. اما چگونه ؟
و آیا باید این همه هزینه را متقبل شد و روزی متوجه شد تمام آن بیهوده بوده است؟
چگونه میتوان به روشهای جدید اعتماد کرد؟
این روشها از کجا آمده اند ؟
به نظر من همیشه زمان یکه میخواستم بعنوان مادر محصولی را برای دخترم تهیه کنم نخست به تبلیغات و بعد به نوع و کیفیت کار و بعد به بیوگرافی نویسنده توجه میکردم. اگر نویسنده خود مادر یا پدر بود بسیار برایم قابل قبولتر بود که آنچه در کارش ادعا میکند واقعی است بخصوص وقتی فرزندش را میدیدم که از همین روش پیشرفت کرده. نمونه اش همین تراشه های الماس. نمونه اش در بازار زیاد است اما بیشتر مادرها تراشه ها انتخاب میکنند . منهم یکی از آنها .
اینها را بعنوان پیش زمینه ای میدانم تا بگویم منهم مادرم. مادری که پیش از مادر بودن مترجم و محققی در زمینه کودکان بود. و اهل سفر. از همه انواعش داخلی و خارجی.
مادری که برای داشتن فرزند برنامه ریزی کرد حتی برای آنچه باید به او یاد دهد. درس زندگی و درس آداب و درس های دیگر.
و برای همین در سفر به انگلیس روی کودکان بسیار متمرکز شدم. تحقیق کردم و دوره دیدم و کار کردم. بطور عملی .
با کار و کودکان درگیر شدم . با دنیای کودکانی که زبان انگلیسی زبان دوم آنها بود. اما فارسی زبان نبودند .
روش بسیار خوب بود . جدید بود. بخشی از روش مونته سوری بود و تلفیقی از چند روش دیگر از جمله elf learning . مرکزی که آموزش زبان را بطور دیگری و از راه دیگری انجام میدهد. فقط در حد گرفتن جزوات و خواندن آنها .
برگشتیم با کوله باری از دانسته های خام.
بدون تجربه عملی روی کودکان فارسی زبان.
بعنوان یک مترجم همیشه درگیر انگلیسی بودم. چه در کار چه در زندگی. بسیار موسیقی گوش میکردم و میتوانم بگویم مقدار بسیار بسیار کمی موسیقی ایرانی در کل خانواده من وجود دارد و بیشتر با موسیقی غربی درگیر هستیم انواع مختلف آن.
پس زمان بارداری این تقابل و درگیری با انگلیسی هم وجود داشت. هر روز . تصمیم گرفتم روشهای موجود و خام را که پراکنده در ذهنم و روی نوشته ها و جزوات بود را کم کم روی فرنزدم عملی کنم. بهترین کار وارد دنیای کودکان شدن است. خوب من داشتم مادر میشدم. کوهی کتاب را که وجود داشت به مرور خواندم. روانشناسی و زبانشناختی. مونته سوری روشی است که از زمان بارداری روی جنین انجام میشود آن را هم انجام میدادیم. و کم کم آشنا میشدیم.
هر روز سر یک ساعت خاص برای جنین زیبایم که هنوز نمیدانستم چه جنسیتی است کتاب انگلیسی میخواندم. کنارش شعر فارسی و دیگر چیزها که در بحث ما نمیگنجد .
وقتی هیوا متولد شد بعد از گذشت دوراذن حساس نوزادی همچنان روند زندگی من ادامه داشت. کار با دیکشنری زبان خاوندن دانشگاه و گوش کردن به موسیقی. پس هیوا دخترم همیشه در معرض شنیدن آهنگهای انگلیسی بود. در همان سال زندایی من از کشور انگلیسی به ایران آمد و مجموعه سی دی و کارتونهای بسیار جدیدی برای ما هدیه آورد . اینها در حقیقت دریچه ای بود برای شروع نوشتن این مجموعه.
من از همان سی دی ها شروع کردم و با مجموعه simply kids اشنا شدم و این مجموعه را هر روز برای هیوا میگذاشتم. هر روز و مقدار بسیار زیاد. وقتی هیوا حدود یک سال داشت با استفاده از یک سایت اینترنتی او را با کلمات بصورت شعر و تصویری آشنا کردم. این کار با آهنگ و شعر بود و آهنگ و کلمات. هر روز عصر این کار را ادامه میدادیم. همراه با او گوش میکردم. حدود 6 ماه بعد هیوا تمام آهنگهایی را که کار کرده بودیم با صدای آهنگ کامل میخواند البته نه با مفهوم .
از همان سال شروع به آموزش کلمات با بیبی کن رید کردم. با علاقه و برنامه گوش میکردیم و با استفاده از فلش کارت ادامه میدادیم. سی دی های خریداری شده از انگلیس را با ترتیب . برنامه گوش میکرد و البته کارتون زیبای PEPPA را که هنوز مانده بود در ایارن شناخته شود . این سی دی معجزه ای در گفتار هیوا آفریدو البته اضافه کنم هیوا در 8 ماهگی اولین کلمه فارسی را به زابن آورده بود و من همیشه روی زبان فارسی تاکید بسیاری داشتم و دارم. و در تمام قسمتهای مجموعه این نکته رعایت شده است .
این روند ادامه داشت تا سه سالگی و 4سالگی هیوا که آموزشهایش با مونته سوری ادامه پیدا کرد و مکالمه و شناخت حروف و صداها و البته شروع آموزش تراشه های الماس .
هیوا در این سن و قبل از آن در سه سالگی قادر به شناخت تمامی اصوات و کلماتی که حتی نشناخته و تا بحال کار نشده بود می بود. در همین سن تمام فیلمهای بزرگسالان را که غالبا در شبکه های ماهواره می دیدیم می شناخت و برای من و پدرش میگفت. طوری که ما تعجب می کردیم این نوع تشخیص را از کجا دبست آورده است. هیوا قادر به تشخیص هر دو لهجه آمریکایی و انگلیسی و حتی ایرلندی و اسکاتلندی هم بود. من همچنان در حال اموزش و نت برداری بودم و هنوز هیوا همان سی دی های صوتی قبلی و جدید تر را نیز هر روز گوش میکرد. این روند گوش کردن آهنگ در ماشین و هنگام خواب و حتی بازی ادامه داشت . من همچنان با هر شعر یک بازی را همراه میکردم تا هیوا از این سن شروع به حفظ اشعار شود.
هیوا در 3 سالگی 15 شعر و در 4 سالگی 20 شعر انگلیسی را با مفهوم و معنی میدانست.
و هم اکنون :
پس از 4 سالگی شروع به مکالمه و حرف زدن و بالا بردن بار کلماتی و جمله سازی در هیوا کردم. از این سن کودکان دیگری به جمع ما پیوستدن وبا این روش آموزش دیدند. تمامی نتها آماده بود و تنها باز نویسی و همکاری یک دوست مطمئن برای رایت سی دی ها و کپی کارهایی که واقعا برای من عزیز بود زیرا هنوز در ایران وجود نداشت بخصوص سی دی کارتون پپا پیگ.
به دنبال نوشتن این مجموعه با همکاری دوست خوبم فروزنده عماد این کار روند قانونی پیدا کرد و مجموعه برای ثبت در اداره ارشاد آماده شد .
هم اکنون هیوا 5 سال و 8 ماه سن دارد . در مدرسه دو زبانه مهرتابان مشغول به گذراندن ایام در مقطع پیش دبستانی است . در برابر بقیه بچه ها بسیار بالاتر است. بسیار. هر معلم و مربی زبان او را تست میکند واقعا قادر به شناخت قدرت تکلم وی و شناخت هر حله و اصواتی در انگلیسی در او نیست و علت اینهمه توانایی مهارت شنیداری بالا و قدرت تکلم به زبان دوم را نمیداند. اما من خوب میدانم.
هیوا برحتی با یک کودک نیتیو NATIVE صحبت میکند. تلفظ بسیار خوبی دارد در حد متکلم زبان انگلیسی. تمامی کارتونها و فیلمهای انگلیسی را براحتی بدون پرسش درک کرده و تمامی مکاملتا روزمره را بدون سوال بیان میدارد . فقط با یک تلنگر پردازش گرامر در ذهنش صورت می گیرد و بدون سوال کلمات را با قیود و صفات ملکی کنار هم چیده و از افعال درست برای بیان منظورش استفاده میکندو اعتماد به نفس بسیاری دارد و در کلاس بهترین است و حتی شاگردهای کلاس سوم به پای زبان انگلیسی او نمیرسند.
و هنوز گوش کردن به زبان انگلیسی دیدن انواع سی دی ها با برنامه سی دی های صوتی در ماشین و هنگام بازی و بازی با آهنگها ادامه دارد. حتی وقتی به موسیقی خود گوش میدهم هیوا با علاقه به موسیقی غربی گوش میکند و تمام متن شعر را میداند و حفظ میکندو علاقه به زبان دوم در او بصورت خدادادی در آمده و به یادگیری کلیه زبانها بسیار علاقمند است.
و تمامی اینها تمامی تجربه من در اموزش دردانه خود در این مجموعه وجود دارد. با تهیه ان و آموزش قدم به قدم گذاشتن وقت و همراهی یک سال با کودک در اینده میتوانید به همین راحتی بی نیاز از هر مربی باشید. هیوا هرگز مربی نداشته و با مربیان کنونی خود مانند یک بزرگسال صحبت میکند .
باید آرام آهسته و با برنامه پیش رفت تا به منظور رسید.
آموزش زبان انگلیسی برای بسیار دغدغه است اما با این روش نیازی به نگرانی بابت آموزش سخت و مستقیم نیست. با تلفیق این روش در زبان فارسی و تجربه آن بر روی فرزندم توانستم هم اکنون مقابل چشمانم کودکی داشته باشم که گاهی برای پاسخ به سوالات و صحبتهای او به انگلیسی متوسل به دیکشنری شوم :)
این بود داستان ما .