هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

هیوای آسمانی من

بدون عنوان

1390/6/13 11:57
نویسنده : ساحل
1,808 بازدید
اشتراک گذاری

عشق ابدی مادر....

دوستت دارم...تنها همین را میتوانم با دیدن این تصویر بگویم....

زیباترین نگاه و لبخند....

به امید همین خنده های عاشقانه ات زنده ام.....عشق ابدی من.

زیبای خفته....در آفتاب

هنوز هم باور نمیکنم اینقدر بزرگ شدی هیوای من.....هیوای من....هیوای زیبای من.

عروسک من......

زیباترین و بزرگترین معجزه خداوند تویی...سپاس و شکر.

 

بقیه عکسها در فیس بوک هست. وقتی این عکسهارو خواهرم بهم داد فقط نگاه کردم و باورم نمیشد این دختر منه...هر روز نگاش میکنم و هیوارو اینقدر بغل میکنم که خسته میشه....واقعا باورم نمیشه....بزرگ شده...خانوم شده....حرفامو گوش میکنه براش دردل میکنم....خدایا...چقدر ارزو داشتم اینقدر شه و ازت سپاسگزارم.....

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

بهناز مامان نازنین
13 شهریور 90 18:48
سلام سحر جون با تمام وجودم حستو درک می کنم خیلی شیرینه خیلی
امروز نازنین اومد پیش من بخوابه و پتوی دوست داشتنیش دستش بود و گفت پیش تو بخوابم وقتی داشت می خوابید سمت من برگشت و بازومو با دستش گرفت و لبشو به بازوم چسبوند و منو می بوسیدو خوابید وای گرمای نفسش و بوسه هاش اشک تو چشمام جمع کرد و جرات نداشتم تکون بخورم و عکس العمل نشون بدم می دونی چرا که نکنه اون لحظه زیبا و ناب از دستم بره
خدایا شکرت
هیوای زیبا رو ببوس

بهناز عزیز. هر مادری میتونه این حسو دقیق درک کنه. بعضی میتونن بنویسن بعضی نمیتونن اما در باطن برای همه مادرها اتفاق میفته. میدونم چی میگی. وقتی شبها هیوا میخوابه و میام بیرون طاقت ندارم دلم میخواد زودتر برم بخوابم تا صدای نفسشو بشنوم. زیاد هم خوب نیست بیشتر من بهش وابستم تا اون. نمیدونی وقتی یادم میاد از مهر میره مهد حال بدی میشم. خودش بی صبرانه منتظره...باید عادت کنیم. از این لحظه ها زیاد پیش میاد همه رو بنویس . من 6 تا دفتر دارم همه پر از لحظه ای که بوجودش آوردیم تا روز یکه دنیا امد تا حالا. همه رو گذاشتم بزرگ شد بخونه. میبوسمتون.

نسیم مامان پانیذ
14 شهریور 90 0:36
واقعآ زیباست و معصوم خداوند دخترتو حفظ کنه برات .سحر جون کجایی نیستی کجا میتونم پیدات کنم؟ من vpn ام خراب شده فیس بوک نمیتونم بیام.


ممنونم نسیم عزیزم. همیشه سالم باشی خودت و پانیذ عزیز. ایمیلم هست نسیم جون شماره موبایلم هم هست اس ام اس بده 09173169411 تو دوستمی شمارمو بهت میدم باهم در تماس باشیم. بوس بوس.
سمانه مامان سنا
16 شهریور 90 16:26
عکس سوم واقعااااااااااا زیباست
همون که خودت به زیبایی توصیفش کردی:
"زیبای خفته در آفتاب"



ممنون سمانه جان. مرسی.
مسیحا
20 شهریور 90 0:19
چه دلم تنگ شدههههههههههههههههه براش


ما هم...زیاد..خزان زد ایم.
سمانه مامان متین
25 شهریور 90 12:06
سحر مهربونم ....
اولین آشنایی من با تو از طریق همین وبلاگ هیوای آسمونی بود ....و حالا برای داشتنت خدا را شکر میکنم ... با اینکه فقط صداتو شنیدم اما حس میکنم یک عمر با هم دوست بوده ایم!
حس مادر بودنت آنقدر زیبا بود که با خواندن اش چشمانم بارانی شد....
دوست دارم دوست قدیمی!



سمانه خوبم.. از اینهمه لطفت ممنون. من واقعا در حد اینهمه حرفای زیبای تو نیستم. از اینکه تونستم کمکت کنم کنارت باشم و دوستت خیلی خوشحالم. دوستهای من کم اما بسیار مهربان و فهمیده هستند. منم همیشه میتونم حست کنم جالبه که من 4 تا از بهترین دوستامو اصلا ندیدم فقط صداشونو شنیدم و گاها نشنیدم اما اصلا ازشون دور نیستم. دوستی به این حرفا نیست به نزدیک بودن درونی هست که ما هم هستیم. ممنون از اینکه نوشتمو خوندی ممنون از حس زیبات و ممنون از وجود گرمت. اگر فیس بوک هم بیای خوشحال میشم ببینمت عزیزم.
دوست همیشگی من. مراقب خودت باش زیاد.
مامانی شیما وحدیث
27 شهریور 90 21:21
سلام مامانی هیوا جون .
ماشالا به زنم به تخته چه دخمل ناز و خانومی داری .خدا حفظش کنه .
دوست داشتید به وب دخملای منم سربزنید


سلام ممنونم. لطف دارید. حتما سر میزنم عزیزم.
مهسا مامان رونیکا
4 مهر 90 12:26
با اجازت چندتا از مطالب زیبای وبلاگتو خوندم و لذت بردم از بیان زیبات ، از احساسات قشنگ مادریت ،از عکسای دوست داشتنیه فرشته کوچولوت.
ایشالا همیشه شاد و سالم و موفق کنار مادر و پدر مهربونش باشه و شما شاهد بالندگیش باشید.


سلام مهسا جان. خواهش میکنم مطالب مال خوندنه عزیزم منم خوشحالم خوندی و خوشت اومده.ممنونم. بارت اروزی خوشی و سلامتی دارم درکنار رونیکا و همسرت.
نیلوفر مامان آوا
5 مهر 90 14:40
قربون دختر ناز خانوم. فدات شم عزیزم خیلی ماهی ماشالله. حق داری به داشتنش افتخار کنی سحر جون. دلم براتون تنگ شده.


بازم شرمندم کردی فرح خانومی....ممنونم. از اینکه باهات دوستم خوشحالم. بهم زنگ بزن خوشحال میشم.
مادر کوثر
6 مهر 90 17:26