هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هیوای آسمانی من

بدون عنوان

1390/2/12 12:12
نویسنده : ساحل
963 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم.....امروز 12 اردیبهشته و تو داره 3 سال و 4 ماهت میشه....وقتی به صورتت نگاه میکنم مثل کسی هستم که پایین محراب روبروی مجسمه پاک و سفیدی زانو زده و به چشمایی سرشاز ار طراوت و درخشش زندگی نگاه میکنه....و اونوقت چه گله ای میتونم از زندگی داشته باشم.من نمیخوام اینجا از برنامه هات بگم از خودم بگم فقط از تو میگم بری تو مینویسم..غیر از دفترهایی که برات پر کردم . منتظرم همرو بخونی. حرهای مهربونت دردامو از بین میبره..یادم میره چه دردی دارم..به چی فکر میکنم....اینهمه زیبایی بهار و رنگهای پاییز همه در مقابل گرمای دستهای کوچکت و زیبایی نگاه روشنت هیچ است.

کاش پرنده ای بودم پرواز میکردم به فراسوی زمان

این دنیا را با تمام بدیهایش برایت پاک میکردم...

گاهی فکر میکنم این حسی که در من اوج میکیرد...

این اشکها و دردهای خارهایی که نمیخواهم در لانه زیبای انگشتانت فرو رود...

با اینها چه کنم...

کاش فرشی بودم از رنگ روشن آسمان برای پاهایت

کاش آبی بودم روان و پاک برای روییدن دستانت

کاش آغوشی داشتم چون کوهساران آرام و بی صدا برای در خود گرفتن پیکر زیبایت

کاش مادری بودم....چونان زمین..زمینی که تمام بدیها را بمکد و برای تو تنها و تنها زیبایی بماند...

 

دوستت دارم و به شوق میگویم

این کلامم ز دل برون آید

هر نفس از وجود من از توست

دستهایم بهار میزاید

 

هر بهارم ادامه نفسیست

آن نفس هم بهانه ای دگر است

بی تو روز دگر نخواهم داشت

شب سیاه است و روز بی سحر است.

 

عاشقم آنچنانکه در خوابی

لحظه های سپید میبینم

عاشقم غرق رویای پاک چشمانت

ماه من، مهربان شیرینم.

" مامان سحرت "

پسندها (1)

نظرات (2)

مامي هليا
21 اردیبهشت 90 12:43
چه بگم والله.آخر حس مادري بود.


هر مادری حس عاشقانه قوی داره...بعضی میتونن بیانش کنن بعضی عملا بهتر کار میکنن.....تو هر دو رو داری ....
اسی
30 مرداد 90 15:18
خوشا به حال هیوا با اینچنین مادری!


ممنون از لطفت