هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هیوای آسمانی من

مونتسوری

1391/5/10 17:21
نویسنده : ساحل
2,138 بازدید
اشتراک گذاری

سلام. از امروز ساعتهایی رو به نوشتن درباره مونتسوری اختصاص میدم. روش آموزشی بسیار خلاق و قدیمی که به تازگی در ایران وارد شده و متاسفانه بسیار فراگیر و غیر اصولی هم آموزش داده میهش. برای شخص من افتخار بزرگی بود که در مهد جوانه ها و زیر نظر بهترنی مدرس سرکار خانم جواهری و با محبتهای سرکار خانم شفیعی عزیز بتونم آموزش ببینم. البته آموزش بدون امتحان و کار عملی. چون واقعا وقتشو ندارم. همینقدر که باشم و ببینم و از نزدیک بتونم این روش خوب رو در اختیار داشته باشم واقعا فرصت بسیار گهرباری بود. نخست درباره مونتسوری مقالاتی رو میذارم اینجا سایتها و کلا درباره خانم ماریا مونتسوری. 

به نام حق....

ماریا مونتسوری

 

Maria Montessori

 

مشخصات

"ماریا مونتسوری"، پزشک، فیلسوف، آموزگار و انسان دوستی اهل ایتالیا بود. او در سال ۱۸۷۰ در آنکونای ایتالیا به دنیا آمد و پس از گذراندن ۸۲ سال سرشار از نوآوری و کوشش برای بهتر شدن زندگی انسان ها در سال ۱۹۵۲ در هلند درگذشت.

 ماریا نخستین پزشک زن ایتالیا بود و پس از پایان تحصیل به عضویت کلینیک روانشناسی دانشگاه ساپینزای رم  درآمد. اما او با الگوها و قانون های کهن و به ظاهر غیر قابل تغییر زمانه سر سازش نداشت و آن ها را به چالش کشید. ماریای جوان، می خواست آن "موجودات کوچک غیرعادی" را آموزش دهد. کودکانی که تا آن زمان به خاطر نیازهای ویژه شان غیرقابل آموزش و پرورش به شمار می رفتند و هیچ کس برای پروراندن آن ها خود را دچار زحمت نمی کرد. اما، ماریا مونتسوری، در یک  کنگره آموزشی که در سال ۱۸۹۶ در شهر تورینوی ایتالیا برگزار شد، اعلام کرد که می خواهد به این کودکان رها شده آموزش دهد. سخنان مونتسوری، وزیر آموزش ایتالیا را به این موضوع علاقه مند کرد و به این ترتیب ماریا مدیر یک موسسه آموزش کودکان عقب مانده ذهنی شد. پس از پایان یک دوره آموزش، از شاگردان ۸ ساله ماریا در این موسسه آزمون خواندن و نوشتن گرفته شد. آزمونی مشابه آن چه برای کودکان سالم برگزار می شود. نتیجه، همه را میخکوب کرد. دانش آموزان عقب مانده ذهنی، توانستند امتیازی بالاتر از میزان متوسط به دست آورند، یعنی عملکردی بهتر از دانش آموزان سالم. به این ترتیب، این فکر در ماریا به وجود آمد که اگر توانایی ذهنی بچه های عقب مانده ذهنی تا این حد بالاست پس توانایی بچه های سالم چه قدر می تواند بالا باشد؟ 
موفقیت مونتسوری در آموزش به کودکان عقب مانده ذهنی، باعث شد تا او در سال ۱۹۰۶، یک "خانه کودک" در یکی از فقیر ترین محله های رم بنیاد نهد  و در آن جا محیطی مناسب و آرامش بخش برای کودکان به وجود آورد تا هر یک بر اساس توانایی خود رشد کنند و مهارت هایی را به دست آورند.
روشی که او به کار برد عبارت بود از فراهم کردن ابزارهایی از زندگی واقعی و طبیعی با پیچیدگی ساختاری متفاوت که در اختیار بچه ها قرار می گرفت تا توجه آن ها را جلب کند و کودک هنگام کار با این ابزارها، مهارت های خود را بیشتر کند و به تدریج به ابزارهای پیچیده تری که در اطراف خود می بیند توجه کند. به این ترتیب، کودک، خود می آموزد و نقش آموزگار تنها راهنمایی است و فراهم کردن لوازم و محیط مناسب برای آموختن. ویژگی محیط و ابزارهای روش مونتسوری درگیر کردن کودک با شرایط طبیعی محیط زندگی است. هنگامی که کودک برای انجام کارهای دشوارتر آماده شد، آموزگار او را به درگیر شدن با مفهوم یا ابزاری پیچیده تر راهنمایی می کند. اگر یک مثلث را در نظر بگیریم سه ضلع آن، کودک،محیط و آموزگار یا پدر و مادر خواهند بود. 
این روش تازه که به جای آموزش از بالا و به کار گیری حافظه کودکان، به توانایی، علاقه و انتخاب و شخصیت منحصر به فرد هر کودک احترام می گذاشت، موفقیت بسیار زیادی را در آموزش کودکان و نوجوانان  به همراه داشت. مونتسوری می کوشید تا توانایی های پنهان و بالقوه انسان را شکوفا کند. کودک در زمان آموزش با روش مونتسوری در شرایطی قرار می گیرد که خود را توانا تر از هم شاگردی ها و آموزگارش می بیند و به همین دلیل تلاش می کند پاسخ پرسش هایش را خود بیابد. به تدریج روش مونتسوری در جهان گسترش یافت و مدرسه های زیادی در جهان به نام مونتسوری و با به کار بردن روش آموزشی او، فعالیت کردند و شاگردان و پیروان مونتسوری، برای ترویج این روش آموزشی به کشورهای مختلف جهان سفر کردند.
موسیلینی، رهبر حکومت فاشیستی ایتالیا در آن زمان، ماریا مونتسوری را به خاطر مخالفت با فرستادن کودکان به جنگ و مخالفت با سیاست های دولت، از کشور تبعید کرد و به این ترتیب گذران سال های دور از وطن برای مونتسوری آغاز شد. او چند سالی را در اسپانیا و هلند زندگی کرد. هنگامی که در هلند زندگی می کرد، "انجمن عرفان" هند از او دعوت کرد تا برای ترویج روش آموزشی اش به این کشور سفر کند. او پذیرفت و اقامتش در سرزمین هفتاد و دو ملت، به خاطر شعله کشیدن جنگ جهانی دوم، ده سال به طول انجامید. مونتسوری در هند، برتهیه شش بسته آموزشی مونتسوری برای هند سرپرستی کرد. این بسته های آموزشی، پایه های استواری را برای روش مونتسوری در هندوستان به وجود آورد.
مونتسوری پس از پایان جنگ، سال های مانده از عمر پر بارش را در هلند سپری کرد، جایی که هم اکنون میزبان "انجمن بین المللی مونتسوری" (AMI) است. 
ماریا مونتسوری، در سال ۱۹۵۲ در هلند درگذشت. زندگی او سراسر در راه تلاش برای بهبود شرایط رشد و آموزش کودکان سپری شد. او در کنار توجه به آموزش خلاق کودکان، برای حقوق زنان و اصلاحات اجتماعی هم کوشید.  او به مدت ۴۰سال به گوشه و کنار جهان سفر کرد و با سخنرانی، نوشتن کتاب و برپایی برنامه های آموزشی، به گسترش آموزش خلاق برای کودکان جهان کوشش کرد. 
روش مونتسوری، امروزه یکی از مهم ترین روش های آموزش خلاق برای کودکان در جهان است و مدرسه های بسیاری در سراسر جهان به نام و با روش او فعالیت می کنند.
"روش مونتسوری"، "ذهن گیرا"، "رازهای کودکی"، "کشف کودک" از آثار منتشر شده  ماریا مونتسوری هستند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تعلیم و تربیت اولیه در خانه

از آنجا که کودکان معمولاً تا قبل از 2یا3 سالگی، به کودکستان یا مدارس مونتسوری وارد نمی شوند، به همین دلیل، والدین و مراقبان آنها ، در واقع نخستین مربیان آنها هستند. ما باید تشخیص دهیم که وظیفه ی ما، جهت دادن به یادگیری کودکانمان نیست، بلکه باید به تلاش های آنان برای یافتن تسلطی مستقلانه بر محیط، احترام بگذاریم. ولی نباید آنان را فراموش کنیم یا به آنان بی توجه باشیم. وظیفه ی ما، فرصت دادن به آنان برای یادگیری آن چیزی است که برای آنان حیاتی است و به آنان فرصت پیگیری علایقشان را بدهیم (کرین،1389).

خانهء کودک

اولین اقدام بانو مونتسوری حذف کلمهء مدرسه و پیشنهادی اصطلاح دیگری به نام‏ «خانهء کودک»بود. در خانهء کودک مربی هیچ‏ گونه شباهتی با«معلم»به مفهوم سنتی کلمه‏ نداشت و بیشتر نقش پرستار مراقب کودک‏ را بازی می‏کرد.در خانهء کودک طفل آزادی‏ کامل دارد و هیچ عاملی شکوفایی طبیعی‏ جسمی و عقلی او را یه تعویق نمی‏اندازد. تجهیزات خانهء کودک به هیچ‏وجه مشابه مدارس‏ عادی نیست و به تناسب احتیاج و دید کودکان‏ تغییر می‏کند:میزها،صندلیها،تخته‏سیاه، اثاثه و آنچه در اطراف کودک است با شکل و اندازهء کوچکتر ساخته می‏شود تا کودک‏ بتواند در صورت لزوم به آسانی آنها را جا به جا کند و از نقطه‏ای به نقطهء دیگر ببرد. کلیه ابزار و آلات موجود در محیط زندگی‏ از قبیل: قاشق،چنگال،ظروف آشپزخانه، گلدان،جارو،مبل و غیره به اشکال کوچک‏ و متناسب با احتیاجات کودکان ساخته‏شدهاست.در بین این اشیاء ظروف چینی و شکننده هم هست که غیر طبیعی نباشد.اگر کودکی ظرفی را شکست،کسی او را سرزنش یا تنبیه نخواهد کرد.کافی است که‏ کودک خود متوجه این اشتباه گردد و به‏ تدریج با مفاهیم احتیاط و مراقبت آشنا شود.اتاقهای درس روشن و مفرح است. دیوارها را با رنگهای شاد و زنده‏ای رنگ- آمیزی کرده‏اند.در چنین محیطی کودک‏ احساس نشاط می‏کند و آزادی عمل کامل‏دارد که هر طور مایل است رفتار نماید (قاسمی،1353).

مدرسه مونتسوری

در مدرسه هدف تعلیم و تربیت همانی است که در خانه تعقیب می شود. زمانی که کودکان به حدود 5/2 سالگی برسند، می توانند وارد مدرسه مونتسوری شوند و در همان کلاسی قرار می گیرند که کودکان تا 6 سالگی در آن مشغول یادگیری می شوند، زیرا مونتسوری دریافت که کودکان از چنین موضوعی لذت می برند (کرین،1389).

استقلال و تمرکز حواس

در خانه ی کودک طفل در عین آزادی،تحت‏ مراقبت دائمی و پنهانی است. مربی دقیقا مراقبت اوست و هرروز گزارش رفتار و حرکات او را در دفتری ثبت می‏کند.

بر طبق بررسیهایی که خانم مونتسوری‏ به عمل آورده است کودک دو ساله سعی می- کند آنچه را در دسترس اوست جمع‏آوری و در نقطه روی هم انباشته کند و در دو سال بعد تدریجا با نظم و ترتیب آشنا می شود.

در چهار سالگی کودک سالگی کودک می‏تواند علامات، خطوط و نقطه‏هایی به وجود آورد و با نوشتن‏ آشنا شود.

آنچه قابل اهمیت است این است که‏ مربی نباید مانع بروز تغییرات درونی و یا اعمال خارجی کودک شود؛بلکه باید آنچه را نمایش خارجی این تغییرات را آسان می‏سازد فراهم کند و در اختیار کودک قرار دهد.به‏ عنوان مثال برای آماده کردن کودک به شناسایی‏ الفبا باید حروف الفبا را به تعداد زیاد و اندازه‏های مختلف و رنگهای متنوع تهیه‏ کرد و در اختیار کودک گذارد تا با آنها بازی‏ کند.بهتر است که این حروف از کاغذ سنبادهء نرم تهیه شود که کودک بتواند با نوک‏انگشتان خود زبری آنها را لمس کند. تجربه نشان داده است که کودکان این‏ حروف را لمس می‏کنند،آنها در جهات مختلف‏می‏چرخانند،با آنها بازی می‏کنند و بالاخره‏ ضمن بازی آنها را ردیف می‏کنند و گاهی‏ اوقات کلمه‏ای می‏سازند.این عمل جوابگوی‏حساسیت و تحرک کودک است.آنچه کودک‏ از راه حواس بشناسد در بیداری قوای ذهنی‏ او اثری دارد که هیچ‏گاه از راه بیان نمی توان به آن نایل گردید (قاسمی،1353).

فرض بر این است که اگر محیط مدرسه، به مواد آموزشی صحیح مجهز باشد- یعنی آنچه با نیازهای درونی کودکان در دوره های حساس زندگی، منطبق است- آنگاه کودکان مشتاقانه خودشان و بدون سرپرستی بزرگسالان، با آنها کار خواهند کرد. مونتسوری ابتدا زمانی را صرف مشاهده ی رفتار کودکان در کار با مواد آموزشی مختلف کرد. سپس آن گروه از موادی را که خود کودکان اظهار داشتند که برایشان ارزش بیشتری دارد، نگه داشت. کودکان هنگامی که به موادی آموزشی که عمیقاً با نیازهای درونی آنان ارتباط داشت، با تمرکز حواس شگفت آوری به آنها مشغول می شدند و بارها و بارها روی آن کار می کردند و در پایان، شاد و آرام بودند، گویا به آرامش درونی رسیده اند و با کار فشرده، حالت طبیعی خود را باز می یابند. به همین دلیل، مونتسوری این فرایند را بهنجارسازی نامید و هدف خود را ایجاد مطلوب ترین محیط برای چنین تلاشهای ملموسی قرار داد (کرین،1389).

 

آزادی عمل یا انتخاب آزاد

چه خوب است که کودکان در انجام اعمال‏ خود آزادی عمل داشته باشند.کودکان خردسال‏ را نباید وادار کرد که راه برود یه دست و پاو بازوهای خود را حرکت دهد.می‏توان در مواقع مقتضی به او کمک کرد، لیکن بهتر است که آزادی عمل او از بین نرود.

بسیاری از معلمان عادت دارند که کودک‏ را به راهی که خود مایلند هدایت کنند و با این عمل در حقیقت سیر ترقی و پیشرفت‏ او را متوقف سازند.خانم مونتسوری در خانهء کودک مربیان را وادار می‏کند که وسایل‏ تربیتی و آموزشی لازم را در اختیار کودکان‏ قرار دهند و در جواب کسانی که می‏گویند« آیا باید راه استفاده از این وسایل را هم‏ به آنان آموخت؟»جواب منفی می‏دهد و عقیده‏دارد:کودک وقتی مکعبها،استوانه‏ها،گلوله‏های‏ کروی شکل را دید و با دست لمس کرد،به‏ تدریج راه استفاده از آنها را کشف خواهدکرد و این همان روشی است که روسو توصیه‏ می‏کرد.تنها وظیفهء مربی آن است که مراقب‏ باشد که کسی مزاحم آزادی عمل کودک نشود . مونتسوری معتقد است که خود کودک‏ بهتر از هرکسی می‏تواند زمان و کیفیت‏ فعالیت خود را تنظیم نماید.متأسفانه‏بزرگسالان بدان موضوع عادت نکرده‏اند و از خلاقیت و سازندگی کودکان واقف نیستند، به همین جهت در کلیه کارهای آنان دخالت می‏کنند و نام این دخالت را هم تربیت‏ می‏گذارند (قاسمی، 1353).

مونتسوری با مشاهده ی کودکان، نیاز به نظم را در آنان دید. بر این اساس، مونتسوری محیط را به نحوی تغییر داد تا کودکان بتوانند این نیاز را ارضا کنند  فعالیت های زندگی روزانه، بخشی از برنامه ی درسی کودکان شد. در کودکان 2 ساله نظم و ترتیب محیط، بسیار جدی تلقی می شد و عمیق ترین نیاز این کودکان را ارضا می کرد.

معلم باید مواد آموزشی را به گونه ای ساده و واضح، به کودکان معرفی می کند و سپس برای مشاهده رفتار آنها،در کناری می نشیند. او تمرکز حواس و تکرار را در کودکان مورد مشاهده قرار می دهد. اگر کودکی برای تکلیف جدید آمادگی نداشته باشد، آن تکلیف به روز دیگری موکول می شود. معلم باید مواظب باشد که از القای این اندیشه که کودک باید تکلیف معینی را یاد بگیرد، اجتناب کند. به گفته ی مونتسوری، برخورد معلم به عنوان مشاهده گر، اساساً باید کنش پذیر و منفعل باشد (کرین،1389).

پاداش و تنبیه

معلم معمولی غالباً به این نتیجه می رسد که کودکان برای تکالیفی که به عهده ی آنان گذاشته می شود، فاقد اشتیاق هستند. بنابراین معلم به وفور، از پاداش ها و تنبیه های بیرونی، تحسین، نمره ، تهدید و انتقاد، استفاده می کند.

ارزشیابی های بیرونی، به خوداتکایی و استقلال کودکان نیز صدمه می زند. مونتسوری نیز نظیر روسو، از این موضوع در شگفت بود که کودکی که درباره ی تأییدهای بیرونی نگران است، چگونه تفکر مستقل را یاد خواهد گرفت. بنابراین در کلاس درس مونتسوری، پاداشها و تنبیه ها جایی ندارد، و کودکان مواد درسی را براساس سایق فطری برای تکامل توانایی هایشان انجام خواهند داد.

مونتسوری با این موضوع موافق است که برای کودکان لازم است که از اشتباهات خویش آگاه شوند، ولی برای این امر به پاداش و تنبیه و بزرگسالان احتیاجی نیست. به همین دلیل، مونتسوری مواد آموزشی بسیاری را که دارای کنترل اشتباه درونی بودند، تهیه کرد. مثلاً استوانه هایی که ابعاد فضایی را به کودک یاد می دهند، دارای این کنترل هستند. اگر کودکی هر استوانه را در جای خودش(سوراخ    اندازه ی آن) قرار ندهد، یک استوانه اضافه خواهد آمد و سپس کودک اشتباه خود را اصلاح می کند (کرین،1389).

آمادگی تدریجی

مونتسوری دریافت کودکان نمی توانند در یک زمان، مهارت های زیادی را فرا بگیرند. مثلاً کودکان 4 ساله نمی توانند دکمه های لباس و بند کفش را ببندند، زیرا آنان فاقد مهارت های حرکتی لازم هستند.

مونتسوری مواد آموزشی خاص برای آموزش مهارت به صورت قدم به قدم بیاموزند. مثلاً قاب های درشتی ساخت تا کودکان بستن بند کفش و دکمه را با حرکات عضلانی درشت تر تمرین کنند. همچنین اصل « آمادگی غیر مستقیم» را مورد استفاده قرار داد.بدین معناکه به کودکان تکالیف غیر مرتبطی نظیر بریدن سبزیجات و... می داد تا همزمان مهارت های فرعی را بیاموزند و برای تکلیف اصلی آمادگی بیشتری پیدا کنند(کرین،1389).

 

گسترش فرهنگ

علومی چون تاریخ، زیست شناسی، گیاه شناسی، جانور شناسی، هنر و موسیقی به عنوان گسترش دهنده ی فعالیت های زبانی و حسی کاربرد دارند. کودکان درباره ی دیگر فرهنگ های گذشته و حال مطالعه می کنند. این موضوع به آن ها احترام به خود و عشق به محیط را می آموزد. آن ها حس هم کاری و انسجام با خانواده ی بشری جهان و سرزمین را خلق می کنند. تجربه ها در طبیعت همراه با مواد موجود در آن احترام به زندگی را بر می انگیزد. تاریخ برای کودکان به وسیله ی هنر و موسیقی قابل تداعی است.

ریاضیات

قوانین ریاضی به یادگیری کودک و درک مفاهیم ریاضیات به وسیله ی کار با مواد واقعی و پیوسته کمک می کند. این کار کودک را برای پی ریزی محکم قوانین بنیانی ریاضی آماده می کند.

در یک بررسی کلی برنامه ی آموزشی مونته سوری بر روی پنج سطح متمرکز می شود:


۱ – زندگی عملی،


۲- فراگیری آگاهانه به وسیله ی حس ها،


۳- هنر تکلم،


۴- ریاضیات و شناخت زمین،


۵- موضوع فرهنگی


زندگی عملی

در زندگی عملی کودک می آموزد چه گونه بند کفش هایش را ببندد. کتش را بپوشد، پیش غذایش را آماده کند و بخورد و بدون کمک دیگران به دست شویی برود و بدون ریخت و پاش خودش را تمیز کند.

 

 فراگیری آگاهانه به وسیله ی حس ها

تمرکز هر حس، کودکان را به آموختن وا می دارد برای مثال یک کودک برگ های ریخته شده را مطالعه می کند و احساس می کند چگونه آن برگ ها خرد و شکسته می شوند.
 هنر تکلم

کودکان تشویق می شوند افکار خود را به شکل شفاهی بیان کنند. آن ها می آموزند حرف ها را با نشانه گذاری از هم تمیز دهند و به همین شیوه در خواندن، هجا کردن قواعد و مهارت های خوش نویسی پیش رفت می کنند.

ریاضیات و شناخت زمین

کودکان یاد می گیرند چیزهای پیش رویشان را بشمارند تا بعدها بتوانند اشیاء سخت و جامد مانند مهره های رنگی را شمارش کنند.

موضوع فرهنگی

کودکان درباره ی کشورهای دیگر می آموزند . (جغرافیا) هم چنین حیوانات و چگونگی زیست آن ها را بررسی می کنند (جانورشناسی) زمان، تاریخ، موسیقی و سایر علوم از موضوعات فراگیری است.

همه ی این موضوعات در یک روند تکمیل کننده ی هم و به هم گره خورده است. اسباب بازی و وسیله های اختصاصی پیش رفته (وسیله های کمک آموزشی) باید به گونه ای در محیط کلاس گسترده باشد که ابتدا کودک بتواند ببیند چه می خواهد و کدام را بایستی انتخاب کند، سپس مسوولیت کار را بپذیرد. انتخاب ها شامل: کتاب ها، بازی ها پازلی، هنر طراحی، اسباب بازی های آزمون های فضایی و غیره.
وقتی کار کودکان به پایان رسید، وسایل را سر جای خود می گذارند و به طرف چیز دیگری می روند. انضباط روزانه این فرصت را به کودکان می دهد که به صورت تنها و یا گروهی بازی کنند. راهنماها گروهی و یا فردی با کودکان کار میکنند. در مدرسه ی مونته سوری تنها معلمان درس نمی دهند، بلکه کودکان بزرگتر به کودکان کوچکتر مهارت های جدید را می آموزند.


روش مونته سوری بر پایه ی تفاوت فردی است. کودکان وقتی برانگیخته می شوند که خودشان یاد بگیرند. اگر آن ها با اشتیاق بر روی طرح خاصی متمرکز شوند، دریافت بهتری دارند و می آموزند که خودشان را آموزش دهند. 
هدف مدارس مونته سوری این است که تا حد امکان کودکان را برای گسترش توانایی های خود یاری دهد. این توانایی توسعه ی یافته از طریق آمادگی محیط، رفتار معلم ها و استفاده از اراده ی آهنین مونته سوری امکان پذیر است(معزز کور عباسلو ،1386).

آموزش سنتی

1- تاکید بر دانسته ها و توسعه ی اجتماعی

2- غالب و فعال بودن معلم، تابع بودن کودکان

3-ایجاد انضباط اجباری و از طریق انگیزه های بیرونی اتفاق می افتد
۴ - آموزش فردی و گروهی هماهنگ با آموزشهای بزرگ ترها انجام می شود.

5-گروهها حسی هستند.

6 - بسیاری از آموزش ها به وسیله ی معلم و بدون تشویق به هم کاری شکل می گیرد

7- انتخاب دوره های تحصیلی برای کودکان با توجه ی بسیار کم به توانایی و حضور کودکان
۸- کودک به وسیله ی معلم راهنمایی شده و ایده می گیرد

9-کودکان فرصت محدودی برای کار ویژه ای که به آن ها سپرده می شود دارند.

10- گام های آموزشی به وسیله ی گروه ها و یا معلم هماهنگ می شوند.

11- اگر کلیات کار درست باشد، نکته های اشتباه به وسیله ی معلم مناسب سازی می شود.

12- آموزش تقویت برونی توسط عادت بازگویی و تشویق و تنبیه شکل می گیرد.

13- برای گسترش حواس ابزار محدود وجود دارد.

14- تاکید کمی بر روی مراقبت از خود و بهداشت

15- کودکان برای خود وکیل یا نماینده انتخاب می کنند و تشویق می شوند بر جای خود بنشینند و در جلسه های گروهی تنها شونده باشند.  

16-  حضور والدین نه بر اساس شرکت در پروسه ی آموزشی است، بلکه بر اساس قاعده های تعیین شده عمل می کنند.

 

آموزش مونته سوری


۱ – تاکید برداشته های علمی، پایه ها و توسعه ی اجتماعی

2 - نقش فرعی معلم – کودکان در آموزش فعال و شریک هستند

3- محیط و روش مشوق انضباط درونی است

4- آموزش فردی و گروهی ، هماهنگ با تمایلات هر دانش آموز و متناسب با روش ها انجام می شود.

5- گروه های متفاوت سنی با هم حضور دارند.

6- کودکان به آموزش و همکاری و کمک به یکدیگر تشویق می شوند.

7 - انتخاب کار به وسیله ی خود کودکان با توجه به توانایی و حضور کودکان

8- استفاده از عقیده های خود کودکان برای استفاده از ابزار آموزشی

9- کودکان به اندازه ای کار می کنند که پروژه ی انتخابی آن ها لازم دارد.

10- کودک، گام های آموزشی را با اطلاعات درونی خود هماهنگ می کند.

11- کودکان به نقاط ضعف خود با بررسی مجدد ابزار پی می برند

12- آموزش تقویت درونی کودکان به وسیله ی گفت و گو درباره ی فعالیت ها و احساسات درونی

خویش (خودتشویقی) شکل می گیرد.

13- برای گسترش حواس ابزارهای چند لایه وجود دارد.

14- سازمان دهی برنامه برای مراقبت از خود و بهداشت شخصی و عمومی

15- کودکان می توانند در جای مناسب کار کنند، به اطراف حرکت کنند، در صورت لزوم صحبت کنند،

 در کارهای گروهی نظر بدهند و در انضباط و اداره ی کلاس همکاری کنند.

16- سازمان دهی برنامه ی والدین، تفهیم فلسفه ی مونته سوری و شرکت آن ها در پروسه ی آموزش.

(معزز کور عباسلو ،1386)


تربیت کودکان به روش آموزشی مونتسوری

 

۱- کودک فعال است نه منفعل و ساکن. کودک کنجکاو و عاشق دانستن است، عاشق گشتن و یافتن نه علاقه مند به نشستن و یادگیری ساده. کودک باید ببیند، تجربه کند، لمس کند تا بیاموزد زیرا خمیرمایه وجودش از آنچه در دنیای اطرافش می بیند دارد شکل می گیرد و اگر او را در اتاقی کوچک حبس کنیم و بخواهیم تجربه هایمان را روی تخته سیاه برایش توضیح دهیم در حق او ظلم کرده ایم. شکل گیری هر چه غنی تر و بهتر شخصیت کودکخصوصاً در سال های اول دبستان در دست ما است. باید جهان اطراف او را در چارچوب مدرسه به بهترین و شادی بخش ترین روش ممکن به او نشان دهیم. باید رغبت به دانستن را در وجودش بیدار کنیم و بگذاریم هر لحظه آنچه که دوست دارد بیاموزد و نه بیشتر.

2- مونتسوری ثابت می کند در زندگی خصوصاً در اولین سال های یادگیری یعنی بین ۳ تا ۱۰ سالگی، کودک اشتیاقی فراوان به یادگیری و تجربه دنیای اطرافش دارد و اگر معلم باتجربه و البته دوره دیده ای بتواند این انرژی و میل را به راه درست بکشاند و گوهره وجود کودکش را درک کند، علاقه و اشتیاق کودک چند برابر خواهد شد و راندمان آموزشی اش به طرز غیرقابل باوری افزایش خواهد یافت. از نظر یک معلم باتجربه، کودکان از نظر یادگیری با بزرگسالان تفاوت چندانی ندارند. آنها درست عین ما هویت و شخصیت منحصر به فرد خودشان، علایق خاص، هوش خاص و توانایی خاص دارند و اگر معلم بتواند این هوش و علاقه را تشخیص دهد، مثل نهالی که بر پایه های محکم استوار است، رشد خواهند کرد.

3- شخصیت کودک در سال های اولیه تولد تا حدود شش، هفت سالگی تظاهر و تکامل می یابد. کودک در هفت سالگی می داند به هنر علاقه مند است یا ریاضی. اهل ورزش است یا بازی های فکری فقط نمی تواند این موضوع را برای ما تعریف کند. رضایت و سلامت ذهن آن کودک اینجا کامل به پدر و مادر و معلمش بستگی دارد، اینکه توانایی هایش را بشناسند، در مشکلات بیشتر کمکش کنند و کنجکاوی اش را درباره رشته یی که دوست ندارد به نوعی تحریک کنند و در مشکلاتش همراهی اش کنند. رضایت کودک از روش آموزشی اش تاثیرات مثبت غیرقابل تردیدی در توسعه سلامت، شخصیت، اعتماد به نفس وتوانایی او در دوره های بعدی زندگی اش دارد. هر چند همه کودکان باید ریاضی بدانند اما روش آموختن به آنها متفاوت است.

4- در کلاس های مونتسوری اصل بر فعالیت گروهی و شناخت توانایی های خاص کودکان درسنین متفاوت است. این کار هم یک کلنی و جامعه کوچک را می سازد که همراه هم و با شناخت توانایی های هم کار می کنند، تحقیق می کنند و به هم کمک می کنند و هم هارمونی یادگیری درس ها را در کنار تعاون، همراهی، احترام به بزرگ تر، حمایت از کوچک تر، تکرار مسائلآموزشی و سرعت بخشیدن به آموزش به کودک افزایش می دهد. فراموش نکنید، کودکی که در کنار خواهر یا برادر بزرگ ترش بزرگ می شود هم زودتر حرف می زند، هم زودتر راه می رود و هم زودتر می آموزد.

5- ابزارهای آموزشی مونتسوری یکی از قسمت های مهم این روش است؛ کتاب ها، اشیا، آزمایش ها و تجربه های کوچک برای کودکان جالبند و اجازه تحرک، مشورت، صحبت با یکدیگر، راهنمایی و بازی را حین آموزش گرفتن به کودکان می دهد. اتفاقی که در کلاس های خشک، با حالت  معمول(سکوت و دست به سینه) برای بچه ها نخواهد افتاد. کار گروهی و تواناییاصلاح اشتباهات، شجاعت صحبت کردن در جمع، شجاعت پذیرش اشتباهات و توانایی فعالیت در یک موضوع خاص و مطرح کردن هوش را به کودکان می دهد، زیرا ضعف ها هرگز نباید پوشیده شوند و مورد توبیخ قرار گیرند، هر کس در این جهان هوش خاص خودش را دارد.

بازی وسیله اصلی آموزش در روش مونتسوری است. می شود هنگام بازی یک نکته دقیق علمی یا یک مطلب سخت را به کودک آموزش داد. با این وسایل حتی می شود ریاضی را به کودک آموخت و استعدادهای ذاتی کودکان را کشف و تکمیل کرد. کودک باید بداند قابلیت جبران و بازگشت به مرحله اول را دارد و هیچ گاه به خاطر درک نکردن مساله یی یا بی تجربگی وندانستن، نمره نخواهد گرفت و تنبیه نخواهد شد. درست همین جا است که رقابت واقعی شکل می گیرد و کودک شانس خود را به هر شکلی امتحان خواهد کرد (صادقی،1387).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روشهای تربیتی مستند به پژوهشهای علمی

ماریا مونتسوری که خود پزشک بود سعی‏ داشت نظریات تربیتی خود را به استناد پژوهشهای علمی ار  ارائه دهد و به همین جهت کار خود را با مطالعهء تغییرات جسمی و عقلی در کودکان خردسال آغاز کرد. قبلا دیده بود که‏ شاگردان مدرسهء پستالوزی نسبت به دیگر کودکان وضع استثنایی دارند خودشان به‏ تنهایی کار می‏کنند،در انجام تکالیف درسی‏ یار و یاور یکدیگرند، و  نوعی همکاری    اشتراک مساعی غیر منتظره در بین آنان وجود دارد.

مونتسوری درصدد برآمد علت این تغییرات‏ را کشف کند و به این نتیجه رسید که آمادگی‏ موجب   شکوفا شدن استعدادهای این‏کودکان شده است.ماریا مونتسوری با تحقیق‏ و مطالعه دربارهءکودکان استثنایی و مقایسهء آنها با کودکان عادی به این نتیجه رسید که‏ که کلیهء کودکان اعم‏از عادی یا استثنایی، دورهء خاصی برای رشد و نمو بدنی و عقلی‏ دارند که متأسفانه منظم و مداوم نیست.

شکوفا شدن استعدادهای کودک گاهی از اوقات مانند بهار غیر منتظره‏ای است که‏ موجب شکوفایی گلهای می‏شود.وظیفهء معلم‏ آن است که جلو این شکوفایی را نگیرد، بلکه سعی کند علل آن را   بشناسد و از این‏ موقعیت برای تربیت کودک استفاده نماید. مسلم است که برای توفیق در این کار   معلم‏ نیازمند دانستن قوانین رشد است والا ممکن‏ است که این تغییرات غیر منتظره را به نوعی‏      بیماری تعبیر کند و علت آن را در علم‏پزشکی جستجو نماید.

مونتسوری که شخصا آدم متواضع و مهربانی است معتقد که خصوصیت اصلی‏ و عمدهء معلم در تواضع و مهربانی است. معلم باید شغل و حرفهء خویش را محترم‏ بشمارد و بدان عشق ورزد. مونتسوری‏ افرادی را که دائم سرزنش یا موعظه می‏کنند معلم نمی‏داند و معتقد است که این موعظه‏ها در تربیت کودک اثر منفی دارد.به هین جهت‏ با سازمان سنتی مدارس که معلمان جز امر و نهی کار ندارند مخالف است و آن را برای‏ نظریات خویش مساعد نمی‏یابد.

 

آیا کودک مقلد است؟

ماریا مونتسوری با عقیدهء عمومی که‏ می‏گویند«کودک از بزرگسالان تقلید می‏کند» مخالف است و این عقیده را غلط می‏داند. گرچه کودک بعضی اوقات حرکات و گفتار اطرافیان را تکرار می‏کند،اما این تکرار هیچ‏گاه کورکورانه و به صرف تقلید نیست. کودک حرکات و گفتار اطرافیان را می‏بیند، آنها را در خانهء خویش ثبت می‏کند و به میل‏ خود تغییر می‏دهد و بالاخره آنچه را انجام‏ می‏دهد ساختهء خود اوست، سرگرمی و تفریح‏ کودک در این تغییر و تبدیل است،زیرا آنچه‏ را یاد گرفته است با آنچه را در حافظهء ثبت‏ کرده است مقایسه می‏کند و این کار برای او نوعی سرگرمی است.

مونتسوری می‏گوید که ذهن کودک قابلیت‏ جذب فراوانی دارد و می‏تواند همهء عناصری‏ را که مورد احتیاج اوست به سوی خود جذب‏ کند.برای این کار عناصر موردنظر را تصرف کرده و تبدیل به مواد اولیهء مورد نیاز می‏نماید، همان‏طور که بدن انسان مواد حیاتی‏ لازم را از مواد مصرفی مختلف استخراج می‏کند و از آنها بافتهای جدید می‏سازد.تنها تفاوت‏ این است که رشد بدنی تابع مراحلی است‏ که متوالیا صورت می‏گیرد و حال آنکه رشد ذهنی و عاطفی تابع توالی و گسترش نسبی‏ نیست،چه بسا اتفاق می‏افتد که عناصر مربوط در ذهن متراکم شده و ناگهان به‏ صورت انفجاری عرضه می‏شود.

ماریا مونتسوری از معتقدان مکتب اصالت‏ روح و یک عیسوی مؤمن و معتصب است. بعضی اوقات فکر می‏کنند که عامل معنوی‏ ومافوق طبیعت در رشد جسمی و عقلی کودک‏ دخالت دارد.اما این موضوع موجب انحراف‏ فکری او نمی‏شود و واقعبینانه‏تر از روسو می‏داند که تعلیم و تربیت کاری است که احتیاج‏ به کوشش و پیگیری دارد.به عقیدهء مونتسوری‏ انسان آن‏طوری که روسو فکر می‏کرد موجودی‏ آسمانی نیک نفس نیست، بعضی اوقات رفتار او در مورد همنوعانش از گرگ بیابان‏هم وحشیانه‏تر است.صلح و سازشی که‏ مونتسوری در سال 1932، در کنفرانس‏ وزرای آموزش و پرورش جهان که به دعوت‏دفتر بین‏المللی تعلیم و تربیت در ژنو تشکیل شده بود،دربارهء آن صحبت کرده است‏ معجزه‏آسا فراهم نمی‏شود بلکه محصول‏تربیتی است که در آن عطوفت و مهربانی با هوش و درایت تلفیق شده باشد.

روش تربیتی مونتسوری زمانی عرضه‏ شد که عدهء قابل‏ملاحظه‏ای از علمای تربیتی‏ لزوم تغییر روشهای معمول را تأیید می کردند.به همین جهت اقدامات این زن که با علم و تجربه همراه بود با استقبال عموم مواجه‏ گردید.کودکستا نهایی که در حال حاضر در کشورهای اروپایی و اغلب کشورهای جهان‏ دایر است اکثرا از روش مونتسوری پیروی‏ می‏کنند(قاسمی،1353).

 

 

 

 

چه انتقاداتی بر مونتسوری وارد است؟

1- دیویی بر این باور بود که معلم مدرسه ی مونتسوری، گاهی اوقات، آزادی و خلاقیت کودک را محدود می سازد. به ویژه هنگامی که کودک، کار با وسیله ی آموزشی بسیار دشوار می یابد و معلم به او پیشنهاد کار دیگری را می کند.

2- مونتسوری به بسیاری از جنبه های عاطفی و بیان کننده ی دوران کودکی، مانند بازی آزادانه و نقاشی آزاد، توجه کافی نکرده ودر نقاشی به کیفیت های قابل توجه کارهای کودکان ، توجهی نداشته و در سال های دبستانی، تعامل اجتماعی، چشمگیر نیست. به نظر می رسد، مونتسوری در مورد     داستان های تخیلی اشتباه می کند. بتلهایم معتقد است که داستان های خیالی،در واقع به کودکان نمی آموزند که اتفاقات خیالی را باور کنند، زیرا خود آنان می دانندکه چنین نیست و خود داستان ها هم این نکته را بیان می کنند. چنین داستان هایی، کودکان را غیر مستقیم تشویق می کنند تا مستقل بارآیند و در موقعیت های مختلف از هوش خود استفاده کنند و این، فرایندی فعال است چون کودکان آن را تفسیر می کنند و در خیالشان شکل می دهند (کرین ،1389).

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

اینها مطالبی بود که بهتر دیدم پیش از عنوان تجربیات خودم در اختیار همه قرار بدم. بعد از این تجربیات شخصی اموزشها و مزیتها و ایرادات خودم رو که در این مدت دیدم مینویسم. کل روش آموزشی رو که در چند قسمت هست توضیح میدم سایتهایی رو میذارم و شکل چند وسیله آموزش از طریق بازی رو میذارم براتون. موفق باشید.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فرانک
13 مرداد 91 12:48
متشکرم ساحل عزیز


فدای تو عزیزم.