هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

هیوای آسمانی من

در آستانه هفت سالگی

سکوتی در خانه پیچیده و پاییز با ناز سرخی برگهایش فرا رسیده است . روزهایی است که سالها آرزویش را داشتم که من باشم و دختری که گونه هایش به سرخی شعله های آتش و دستهایش به بزرگی تمامی فضای آسمان هاست. روزهایی که با تمام زیبایش تند می گذرند و دخترکم بزرگ و بزرگتر می شود. شش سال اول کودکی به همین سرعت گذشت...دیروز زمزمه می کردم :  یادم آمد شوق روزگار کودکی مستی بهار کودکی یادم آمد آنهمه صفای دل که بود خفته در کنار کودکی رنگ گل جمال دیگر در چمن داشت آسمان جلال دیگر پیش من داشت شور و حال کودکی برنگردد دریغا قیل و قال کودکی برنگردد دریغا هیوا پرسید مادر چه می خوانی ؟ گفتم شعری برای کودکی و برایش گفتم هی...
4 آبان 1393

اولین روز مدرسه هیوا

سلااااااااااااااااااام .   دخترم این پست برای توست برای اینکه بدانی چقدر اولین روز مدرسه ات و دیدنت در لباس فرم برای من لذت بخش بود و دوری از تو ناراحت کننده .   عزیزم هرگز لحظه هایی که در آغوشم هستی و دستهایم با هر نفس گرم تو چونان ماهی که در آب نرم نرمک شناور می شود ، بالا و پایین می رود ، از خاطرم نمیرود. هر روز که تو را به مدرسه میرسانم منتظر برگشتنت و تجربه دوباره این لحظه هستم. هیچ ثانیه ای را با زمانی که روی ماهت را میبوسم و میگویم چقدر عاشقت هستم مقایسه نمیکنم.  دخترم وقتی نفسهایم میان عطر خوشبوی موهایت میپیچد وقتی ساکت در آغوشم نشسته ای و سرت روی سینه ام است . لحظه ای که انگار تمام دنیا به یکب...
4 مهر 1392

مدرسه مهر تابان

دخترم باز هم به دنیای مدرسه ورودت رو تبریک میگم. مادر به وجودت افتخار میکنه. به دستهای زیابت که رشد کردن و باهاشون میتونی بنویسی و نقاشی کنی. مادر از اینکه کنار تو زندگی میکنه ارومه. از اینکه مارو تبدیل به پدر و مادر کردی عزیزم. میدونی از حالا همیهش در کنارتم. هر زمان کمکمی خواستی هستم. برات تا زندم هر کاری بتونم میکنم. همیهش بدون دنیا اونطوری هست که تو درستش میکنی اگر بخوای خوب باشه خودت هم باید خوب باشی. هر انتخابی دوس داری من بهش احترام میذارم. دوست دارم بدونی وقتی خواستی از پیشم بری من به رفتنت هم افتخار میکنم. مادر همیهش با تو هست. مبارک قدمهای کوچکت عزیزم.. باغ زیبای من...   از این به بعد مطالبی بیشتر درباره کودکان پیش دبس...
1 ارديبهشت 1392