هیواهیوا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

هیوای آسمانی من

کودکی کردن به چه معناست ؟/کارگروه سراسری دوم

1394/5/19 18:37
نویسنده : ساحل
1,581 بازدید
اشتراک گذاری

کارگروه سراسری والدین :

شماره ی دوم

این سوال یکی از خوانندگان وبلاگ هست که به عنوان کارگروه دوم انتخاب کردیم :

فکر کنید بچه های در کودکی واقعا به چه چیزهایی نیاز دارند ؟ یا اینکه اگر به کودکی تان برگردید دوست دارید پدر و مادرتون چه کارهایی رو براتون انجام میدادند ؟برای روزهای کودکی تون چه برنامه ای می داشتند ؟
واقعا بچه ها به چه چیزهایی نیاز دارند؟
اینکه می گویند بچه باید بچگی بکنه یعنی چی؟
چقدر باید برای زمان کودک برنامه ریزی داشت و چه مدت زمانی باید کودک رو به حال خودش گذاشت تا با طبیعت خودش برای لحظات خودش برنامه مشخص بکنه؟

 

دوستان منتظر دریافت و مشارکت شما عزیزان هستیم لطفن برای ما نظرتان را بنویسید . ممتون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

samira
21 مرداد 94 7:25
راستش رو بگم ؟ من ترجیح میدادم یه کم منظبط تر و قانون مند تر بزرگ شم .. ترجیح میدادم به جای اون همه خاک بازی های الکی و توپ بازی های توی کوچه که همش وقت تلف کردن و حوصله سربر بود کارهای مفیدی یاد میگرفتم... ترجیح میدادم استعداد فوق العاده ام تو ورزش به هدر نمیرفت و خانواده ام پیگیر بودند تا الان به جای شغلی که کوچکترین علاقه ای بهش ندارم و صرفا بخاطر خانواده ام انتخابش کردم الان یه مربی ورزشی موفق بودم .. ترجیح میدادم بجای اون همه خونه خاله رفتن و بازی های تمام نشدنی با دخترخاله ها و پسرخاله ها ، زبان یاد میگرفتم تا زمانی که امکانش بود برای تحصیل میرفتم اروپا .. من فکر میکنم بچه ها واقــــــــــعا به جز بازی به خیلی چیزهای دیگه ای هم نیاز دارن .. چیزهایی که پایه اصلی اش توی کودکی و اتفــاقا زیر هفت سال گذاشته میشه .. مثل روابط عمومی اشون ، مثل زبان و موسیقی که به نظر من اگه تو بچگی یاد گرفته نشه دیگه هرگز بخوبی یاد گرفته نمیشه .. مثل استعداد یابی و کشف علاقه مندیش (چندتا از دوستان خودم تازه تو سی سالگی فهمیدن واقعا علاقه مندیشون چی بوده ) و صدالبته که معتقدم تا کلاسهای مختلف و برنامه های متنوع نباشه و استفاده نکنن هرگز نه خودشون و نه ما نمیتونیم بفهمیم که واقعا استعداد و علاقه اشون در چه زمینه ای بوده
مامان صبا
25 مرداد 94 16:31
سلام ساحل جون، خواستم روز دختر رو به هیوای عزیز تبریک بگم،انشاءالله سایتون بالا سرش باشه 120سال )))
ساحل
پاسخ
ممنون صباي دوست داشتني
بانوی کوچه باغ
28 مرداد 94 18:53
سلام ... کودکان در کودکی تنها و تنها به درک احساس احتیاج دارند البته از نظر من و دنیای مادرانگی من !!! بچه باید بچگی گنه یعنی اینکه انتظار زندگی بزرگانه را از او برداریم توقع نداشته باشیم مثل انسانهای بالغ و عاقل رفتار کند هم از این حیث و هم از حیث آموزش ... بچه از دنیای کودکی اش تنها بازی را با تمام وجودش حس میکند ... او روزی وقتی هفت ساله شد ب زیبایی تمام میتواند بخواند بنویسد جمع کند و تفریق کند و تا صدها بشمارد ... و زمانی که هفده ساله شد ب خوبی تمام میتواند ماهیت خیلی از رفتارها را درک کند ... بچه باید بچگی کند ... هر کاری هر رفتاری هر احساسی وقتی دارد و زمانی کاملا ویژه ب آن اختصاص داده شده ... و بازی و بچگی هم مال دوران کودکیست ... رهایش کنیم در چهار چوبی که برایش تعیین کرده ایم رهایش کنیم رهای رها ... حرف بزند ... خوب و بد زشت و زیبا و بعد با بچگی اش با رهنمود مادرش سبک سنگین کند ... و اینگونه بزرگ شود ... برنامه ریزی کودک : اولا که سن کودک ب اندازه ای نیست که بتواند برنامه ریزی کند ... و این ب عهده مادر است ... ثانیا هم که مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد که بخواهیم برای کوچولوی چهارساله مان برنامه بریزیم؟ همین برنامه ریختن های سنگین بچگی را از او میگیرد البته تاکید میکنم بستگی به نوع برنامه ریزی دارد... من خودم برای کوچولوی چهار ساله ام برنامه ریزی کرده ام مثلا : ماهی یکبار کتابفروشی میرویم ... عصرها اصلا تی وی نداریم ... دو روز یکبار آب بازی داریم ... هفته ای یکبار پارک میرویم هفته ای یکبار میهمانی و شب نشینی میرویم ... هقته ای یکبار خرید میرویم ... و هفته ای سه جلسه هم کلاس تابستانی دارد که تمام این برنامه ها را فقط و فقط ب خواسته دل کوچک خودش ریخته ایم... پس در واقع اینها برنامه هایی هستند که پسرم خودش برای لحظاتش دارد و همه را دوست دارد و شاید روزی 1 ساعت در اتاقش ب تنهایی بازی میکند و یا نقاشی میکشد ... اما تمام کارها مورد علاقه خود و در طبیعت خودش بود ... بنده ار بر پر حرفی ام ببخشید موفق باشید
مامان سارا
3 شهریور 94 15:48
سلام ..سحرجان خسته نباشيد...سوال هاتون همه عالي بودن. من چون توي خانواده اي بزرگ شدم كه خواهرهام معلول ذهني بودن ومن روباوسواس وزيرنظر روان پزشك بزرگ كردن وزود تر ازحدموعود فارسي بهم ياد دادن ولي هنوزوقتي ياد كلاس اولم ميافتم وياد دوران قبل مدرسه ام وجوتكراري مطالب درسي برام مي افتم فقط وفقط به اين نتيجه ميرسم من سالم بودم ازنظر معلوليت ذهني ودوست داشتم مثل بچه هاي نرمال فقط مهدكودكم ميرفتم وفقط وفقط كارهايي ميكردم كه قرارنبود درمدرسه انجام بدم مخصوصا خواندن ونوشتن فارسي... البته به قول مامانم مورد من اسنثنا بوده بخاطر معلوليت هاي خواهرانم وبنا به درخواست روانپزشك ها براي تشخيص سطح مهارت هاي هوشي من اين دوره اززندگيم مورد تست قرارگرفتم وازاين لحاظ راضي ام.. اما راجب دخترم وتجاربي كه ازخودم داشتم ازنظر من تا كودك پاشو درمدرسه رسما نگذاشته بايد برنامه اي خاص فراترازآموزشهاي كشورمون داشت براي نمونه همين زبان انگليسي كه ازنظرم تا قبل مدرسه كاربشه ويك برنامه براساس روش غيرمستقيم انجام بشه بهتره.. ومن خودم كاملا موافقم كه درطول هفته حداقل سه ياچهارروز به مدت چهارساعت نه بيشتر بچه زيرنظرآموزش هاي مادرش باشه اعم از زبان اعم از خلاقيت هاي مختلف وچهرسال به بعد ورزش وموسيقي توبرنامه كودك حتما باشه... وامااينكه كل روزهاي هفته بخواي وقت بچه بگيري درست نيست وبچه بابچگي خودش بيشتررشدميكنه وكمي هم دركناربرنامه هاي مادر وبه شرطي كه مادربسنجه هميشه درهركاري آيا بچه اش علاقه داره يانه ومن به ازروش شخص شما سحرجان نهايت لذت دركنار فرزندم ميبرم وچون روش غيرمستقيم هست كودك خسته نميشه وهميشه منتظر يك برنامه جديد ازطرف مادرش هم هست حتي آموزش هاي مذهبي لازم روهم ميشه ازاين روش به كودك داد.... ولي اينكه تا سن مدرسه بزاري كودك كاملا آزاد ورهاباشه من موافق نيستم چون خيلي دانش هاي روباورود بچه به مدرسه ديگه نميتوني حاكم برذهن بچه كني وخودش به خاطر راحت طلبي هاي دوران قبل مدرسه خودش فقط مختص مدرسه وكلاسهاي مستقيم ميدونه اين يك تجربه ازطرف برادرزاده ام بود...ودرآخر شايد افرادباهم روحياتشون فرق داره ونظرمن تاجايي فقط شايد براي خودم امكان داره چون هيجگاه براي آموزش دير نيست.. تمام