بدون عنوان
#مقاله
#مدرسه
مي تونم مدرسه م رو عوض كنم؟؟؟😭😭😭😭😭😔😔😔😔
اين سوالي است كه در ابتداي انتخاب سال تحصيلي همه خودمان را حتي از تصورش مبرا مي دانيم.
خودم شخصا بعد از دو سال تحقيق و تفحص و آمار گرفتن از تهران و آشنايان كله گنده ي شيراز و تهران بي شك خودم را از تصورش بي نياز مي دانستم. 👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
😶😶اما .... آذر ماه نيمه ي مهم سال تحصيلي آن هم كلاس اول ابتدايي با جديت و پشتكاري فراي تصورم مدرسه ي هيوا را تغيير دادم😶😶
چرا؟🙄🙄
مدرسه ي هيوا به دليل دوزبانه بودنش از ابتدا مدرسه ي مهرتابان بود با كادري مشخص و سابقه اي قوي.
پيش دبستاني هم از مهد جدايش كردم به دو دليل:👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
اول كه محيط مدرسه براي بچه ها غريب است. محيط و دوستها و قوانينش. همان ورود به كلاس و مانتو و مقنعه هم برايشان دلهره اور است. شروع دنيايي جديد.
و مهد دنيايي شيرين است. كودكانه و خاص. بخصوص مهد هيوا كه عالمي بود رويايي و به دور از واقعيات حتي بهترين مهد تهران.
رفتار و فضايي خاص و روش تربيتي مونتسوري.
بنابراين خواستم ضربات روحي حاصل از ورود به مدرسه سال اول نباشد. كه اغاز درس و خواندن و نوشتن اين مهارت فوق العاده مهم است.
و خواستم فضاي مدرسه براي هيوا آشنا باشد. دوستان و حتي حياط مدرسه و كادر.
شش ماه اول هيوا حتي دستشويي هم نمي رفت. گويي از كانادا وارد كشوري چون افغانستان شده باشد. آرام سر به تو و غمگين و البته طبيعي بود.
سال اول است كه مشكلات مشخص مي شود. با اغاز درس و رفتارهاي معلم و سر و كله زدن با او درباره ي شخصيت كودكت و تغيير رفتار شديد كودك بخاطر ورود به دنياي دانش. نظم قانون و تكليف.
و اگر اين مدرسه دوزبانه باشد كه واي.
خواندن و نوشتن بايد ابتدا فارسي و بعد از تسلط كامل انگليسي اغاز شود. ذهن يك كودك كاملا دوزبانه همچون هيوا هم طاقت انجام دو زبان رياضي و علوم و ديكته و خواندن آنهم هر روز ار ساعت هشت تا سه را نداشت.
غالبا غروب به خانه مي رسيد خسته با نوشته هاي نااميد كننده ي معلمي باسابقه و مسن.
از نوشتن و مطالعه بيزار شده بود و هر انچه كاشته بودم در اين هفت سال داشت به باد فنا مي رفت.
يادم است روزي از هيوا پرسيدم چطور ماژيك را به زبان دوم نميداني چرا؟؟؟؟👀👀👀
همه چيز فقط نوشتن بود انگليسي عمومي صفر و مكالمه بسيار سطحي. رقابت در شكل و طرح لباس و بازي ها بوسيدن و نحوه هاي عاشق شدن مثل سريال هاي تركيه اي. تربيت جنسي بچه ها صفر و اكثرا جدا يا طلاق.
مديريت تفاوت گذار بين نوه اش به شدت و ديگران.
والديني مد روز اما ...
كيفيت غذا كه اجباريست افتضاح و رسيدگي ...
برايم مهم بود دختركم كتاب امريكا را بخواند اما نه با جزوه هاي كپي رنگي.
بنابزاين دخترك فرسوده ام را نيمه ي سال به مدرسه ي هوشمندي غير انتفاعي بردم كه سه درس جلوتر از او بود.
شاد ، آرام والدين نه چندان بقول خودمان با كلاس اما بهتر. فضايي عالي معلمي جوان و مهربان مديري در نهايت آرامش مهربان كه تمام كودكان را مي بوسيد و زودتر سلام مي داد و دست مي داد.
و هيوايم شكوفا شد. ظهرها ناهار كنارم و سبك.
آنچه براي زبان دوم كردم تمام كتاب هاي اصل را از امريكا سفارش دادم و با كمك دوست و همراه عزيزم و معلم سابق هيوا در همان مدرسه تابستان ها شروع به اموزش همان كلاس به زبان دوم مي كنيم. و خودم مكمل ها و ويديو وًبقيه موارد را كار مي كنيم. نه تنها از زبان دور نشد بلكه پيشرفتي فوق العاده داشت.
مدرسه و انتخابش آسان نيست.
اما
به دو چيز اهميت دهيد :👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
اول مدرسه ي پر زرق و برق و نامدار يعني تسلط والدين صفر. يعني يا قبول مي كني يا مي روي.
مدرسه بايد شاد باشد و معلم جوان. ناظم شاد و جذبه دار مدير مهربان و مقتدر.
دور به خانه نباشد و ناهار در منزل.
تكاليف ساده امتحان و تيزهوشان زوركي ممنوع.
سوالي داشتيد در خدمتم.
@hivaostadagha
همراهي در كانال تلگرام هيواي آسماني من @raisingbilingualkids