خانه عروسکی دخترم
سلام دوستان قرار بود پست جدید بگذارم که گذاشتم. بجز این پستهای مقاله ای که زحمت خواندنش را می کشید امروز دو پست از نوع نرگس دارم. با بوی خوش نرگس پاییزی شیراز که به تازگی آمده از آموزشهای دخترکم و یک هدیه برای لطفی که به مادر کرد. :)
گاهی نمیدانم این من هستم که هیوا را بزرگ میکنم یا او است که من را با تمام ناگفته ها و نادیده ها آشنا کرد. یادم می رود چند ساله هستم. انگار تازه 6 سال است متولد شده ام. باورم نمیشود و واقعا برایم سخت است ماه اینده ششمین تولد سپید روی گیسو طلایم است . دخترکی که با اولین مکیدن شیره جانم احساسی شگرف در رگ و پی و خونم را متولد کرد. من همان آدمی که قرار بود فقط چهل روز به این عزیز نوگلم شیر بدهم این چهل روز شد دو سال و دو ماه. قرار بود بعد از 6 ماه سر کارم برگردم این شش ماه شد دو سال . قرار بود برایش پرستار بگیرم خودم شدم پرستار او شد همدم جان درون خون . بزرگ شدو حرف زد و یاد گرفت. بزرگ شدم و جان گرفتم و یاد گرفتم. انسان بودن را. زن بودن را. تغییر کردن را. گذشت و چشم پوشی را. خسته نشدن و امید را . دخترم من هنوز نمیدانم و در باورم نمی گنجد تو سال دیگر وارد هفتمین سال زندگیت خواهی شد. دختری بلند قامت و خوش سخن. که از ریزترین تا بزرگترین حرف ها را با لحنی کودکانه برایم می گوید. بلبل خانه من تو نمیدانی هیچ کسی نمیداند اما خدای بزرگ خوب میداند چگونه قلبم برایت می طپد و خونم از شدت عشق به تو در رگهایم می جوشد. عزیزم بعد از 5 سال شبی گفتی می خواهم دیگر تنها بخوابم مامان چون دیگر نمی خواهم تو را روی زمین اذیت کنم. باور نمیکردم دردانه زندگیم اینقدر زود عادت کند بدون من خوابیدن را. شب اول بدون لحظه ای بی تابی خوابیدی و من تا صبح بیدار بودم . شب بعد او خوابید و من بیدار بودم. شبهای بعد دیگر دنستم هیوای من خورشید من میتواند به تنهایی بخوابد. من نیز خوابیدم. برای ارزش دادن به این فهم و درکی که بخاطر آرامش من کرد قول دادم برایش یک خانه عروسکی بزرگ تهیه کنم. گشتیم و قیمتها سرسام آور بود. اما قول داده بودم. روز بعد کسی را پیدا کردم که برایش این هدیه را بسازد. یک ماه طول کشید و این خانه ساخته شد. همان که میخواستیم وسایل درونش را خریدیم و با دخترکم رنگ کردیم. خواهر خوبم یک روز را برای تزئین و دیوارهای درونش وقت گذاشت. و بعد خانه را چیدیم. این خانه عروسکی دختر من است . اگر دوست داشتید شماره تماس این آقای خوب هست برای سفارش. چون همین خانه بدون تزئینات چیزی برابر با یک میلیون تومان بود اما این خانه با تزئیناتش خیلی کمتر از این مبلغ در آمد :)
تراس طبقه بالا :)
اتاق پدر و مادر :)))))
آشپزخانه دخترکم....:)))))
اتاق نشیمن :)
اتاق زیبای کودک :)
ناهار خوری :)
عروسکی در کنار خانه اش :))) قبل از اینکه رنگ صورتی شود :)
حمام و دستشویی
نمای کلی
حیاط طبقه پایین :)
من و هیوا یک روز کامل را برای رنگ و تزیین اتاقها صرف کردیم. کاغذهای تمام اتاقها از انواع کاغذ کادو ، کاغذهای مخصوص طراحی و گرافیک ، فوم و ابزار معماری می باشد. کنار هم چیدن و رنگ بندی کار ، را خواهر خوبم کارشناس رشته نقاشی انجام داد . :) خرید این وسایل کوچک را مدتها قبل انجام دادیم. بقیه وسایل را از وسایل قدیمی جفت و جور کردیم. هیوا سری حیوانات اهلی را خود در قسمتهای مختلف چیره است. کلا با این اسباب بازی خیلی کارها می شود انجام داد و واقعا یکی از آرزوهای ک.دکی خود من بود داشتن این خانه. قرار است خواهرم خاله هیوا خانم برای حیاط و تراس نرده درست کند همین فردا . از نقاشیهای هیوا بعنوان قاب برای دیوارهای اتاقها استفاده کردیم:)
مبارک باشد دخترم.
موفق باشید دوستانم.