گرفتاری
خیلی وقت از آخرین مطلبم میگذره. دوران بسیار سختی داشتم. از نظر پر کاری البته. دخترکم زیاد کنارم نبوده و بیشتر اوقات در راه آپارتمان جدید و دکوراسیون و تعویض مصالح بودم. از اونجایی که بیشتر مسوولیتها با خودم هست همسرم بیشتر هیوا خانوم رو نگهداری کرده و من حسابی مرد شدم. علاوه بر اینها دوران کار آموزی رو در مهد پشت سر گذاشتم. و دوره دوم مونتسوری رو هفته پیش 3 روز متوالی از صبح تا عصر کلاس داشتیم و هیوای عزیزم تنها بود و این تنهایی زیاد اذیتش کرد. هیوا عادت به مادر کارمند نداره. خیلی باهاش صحبت کردم تا متوجه شد مامان داره میره سر کار و راضی شد من میتونم مربی بچه های دیگه هم باشم. :)) فکر میکرد من باید فقط و فقط مال خودش باشم. و مورد بعدی که برام تجربه خوبی داشت تعویض منزل بود. هیوا اصولا دختر منطقی اما بسیار احساساتی و درونگرا و حساس هست. ریز بین و جزئی نگر هست و به مطالب دقت زیادی میکنه. اصلا نمیدونستم چطور بهش بگم منزل مون دره عوض میهش چون بسیار به اتاقش علاقه داره. برنامه ای که در پیش گرفتم این بود که ازش خواستم کمک کنه وسایل خونه رو کارتون بندی کنیم. از جاهای مختلف شروع کردیم. اتاقش رو گذاشتم آخر باهم جمع کردیم وقتی رسید به کتابهاش واقعا ناراحت بود. چند بار همراهم اومد و اتاق جدیدش رو دید اما خونه هنوز درهم و نامرتب بود. تا 3 روز پیش که اتاق هیوا کاغذ دیواری شد و موکت خوشگلش و لوستر و همه چیزش مرتب شد. رفتیم و عروسکش رو برد در اتاق و خیلی زاید خوشش اومد. پرده اتاقش رو باهم اندازه گرفتیم و خریدیم. رفت در اتاقش رو بست و نیم ساعتی بازی کرد بعد گفت اتاق جدیدش رو خیلی دوست داره. مغازه های اطراف رو بهش نشون دادم. پارک بزرگ نزدیک خونه رو. حالا منتظره زودتر از اینجا بریم. موفق شدم.:)) عشق من از اینکه خونه نامرتبه ناراحته. میدونم. از هفته دیگه هم کلاسهای مهدم شروع میشه و صبح تا 4 نیستم. این هفته اخر هفته اسباب کشی میکنیم. خوشبختانه شرکتی اومده شیراز که خودش میاد و اثاث هارو میذاره تو کارتون و میبره خونه جدید و فرداش میاد میچینه. خیلی خوب شد برام. چون واقعا وقت ندارم و میخوام برای شروع کلاسهام بهترین باشم. تمام این روزها برم خاطره و تجربه بود. فکر میکنم هرچقدر بیشتر کار داشته باشم روحیه و انرژیم بیشتره. فکر میکنم باید اینطور فکر کنم تا باشه. غیر از این کم میارم. و نمیخوام اینطور بشه. میدونم هیوا هم در آینده مثل خودم میشه پس سعی میکنم حتی اگر دارم از خستگی هلاک میشم سرحال و شاد باشم. باور کنید چند تا فیلم کمدی گرفتم شبها میبینم با هیوا و خیلی موثر بوده این برنامه. از دوستای خوبم برای بودنهاشون متشکرم. برام دعا کنید. بزودی با برنامه های مونتسوری برمیگردم. نقاشی با اسپری رو با هیوا کار کردم و استفاده از حس لامسه در شناخت اشکال هندسی. براتون مینویسم.