افتخار از آن توست
خیلی وقتها از صدای زنگ تلفن بیزار می شوم. می ترسم حتی سراغ گوشی همراهم بروم. دلم میخواهد جایی باشد پر از درخت و جویبار و من و تو .
تو حرف بزنی و من آسمان را نگاه کنم. سبزه های نمناک زیر پاهایمان باشد و نازکای خیسشان روحمان را نوازش دهد. از هرچه کار و فعالیت است دور باشم .
روزهایی دلم میخواهد کودک باشم. با تو خاله بازی کنم دنبالت بدوم رها و آزاد . ساعتها کنارت بنشینم و لگو بازی کنم . خانه بسازیم و تصور کنیم درون آن خانه هستیم.
دلم میخواهد لباس عروسکهایت را بپوشانم و درباره نوع دست و پا و خانه آنها حرف بزنیم.
کتابها را ورق بزنیم و سوالات ساده بپرسم. سوالاتی که در عین سادگی بسیار عمیقند .
دوست دارم تنها صدایی که می شنوم نفسهای شمرده تو باشد . تنها چیزی که لمس میکنم نرمی ابریشمین گیسوانت و دستها و پاهای کوچکت باشد.
دخترم تو هنوز خیلی کوچکی . کودک خردسال من. وقتی دیشب اسباب بازی های اضافی اتاقت را باهم جمع میکردیم دریافتم تو هنوز خیلی کوچکی و من گاهی زیاد از تو انتظار دارم.
این روزها عروسک زیبای من ، تمام کارهایی را که تو میکنی انجام میدهم . تمام کودکانه های بکری که برایت نوشتم. بی خیال ناهار و شام فقط کنار تو هستم.
و تو خوب میدانی هرچه میکنم و انجام میدهم برای آسایش و رفاه تو در آینده است .
کمتر از دو ماه دیگر به عالم واقعی مدرسه وادر می شوی. میدانم شاید برایت سخت باشد اما میدانم عادت خواهی کرد. میدانم دختری را تربیت کرده ام که اگر کاری را شروع کند تا آخر دنبالش خواهد رفت و این شاید بزرگترین موهبتی است که تو داری.
تو بزرگی و فهیم هیوای من. هر وقت به هجده سالگیت فکر مکینم چشمهایم از شدت شعف و شوق از اشک می سوزد. تو تمام وجود من و پدرت هستی و نمیدانی چقدر عاشقت هستیم.
خوشحالم عشق به پدرت را اینچنین مهربانانه درونت منتقل کردم که امروز وجود پدرت را حتی با اخم ها و خستگیهای طبیعی گاه و بیگاهش ذره ذره دوست داری. خوشحالم اولین مرد زندگیت را با عشقی منطقی می پرستی مادر.
شکوه جوانی منی و بهانه نفسهایم. از پیری نمی هراسم چون تمام جوانیم در چهره مهربان توست و هر لحظه آن را حس میکنم.
دلم برایت تنگ می شود وقتی مدرسه باشی اما بدان کل برنامه هایم از ابتدای مهر تغییر میکند و کاملا برای تو خواهم بود.
خوشحالم اگر چیزی یاد گرفتی و می گیری با علاقه واقعی خودت است نه اشتیاق مادر. شطرنج بازی قهار شده ای ، پیانو را با عشق دوست داری ، مدرسه و کتاب و برنامه هایت را ، در طول یک هفته قادر به خواندن کلمات و جملات انگلیسی شدی چون خودت دوست داشتی...واقعا از داشتنت به خود می بالم چون انسانی هستی که مرا به دوباره دیدن مشتاق کردی عزیزم.
روزهای تابستانیت گرم . شاد باشی دخترم یگانه همراه مادر.
مادرت.