هیوای من
کودک شش سال و نیمه ما همچنان عطش بازی دارد. بدود و بازی کند. شبها تمرکزش بسیار بیشتر است و دور و بر من پر است از کتاب و دفتر و انواع خواسته ها.
شبها کمی ترس به سراغش آمده و مدام من را صدا میکند. برایش کتاب رنگ " ماندالا " را تهیه کردیم و سری کتابهای pearl را که بر روی خصوصیات رفتاری و فردی کودک تمرکز میکند با داستان و بسیار عالی بوده. کتاب " من خوشحالم " از سری کتابهای سفید را تهیه کردیم و هر شب میخوانیم.
خانم داگلاس و نیکولا کوچولو را خیلی دوست دارد کتابهای بلند را بسیار می پسندد. زیاد دنبال خواندن کتاب می رود و انگلیسی را هر جا ببیند بخوبی میخواند.
کلاس پیانو می رود و یکی از آرزوهایش نواختن حرفه ای این ساز است.
بسیار زیاد باله تمرین میکند و به طور شگرفی نزد معلم توانا و مهربانش خانم فروتن پیشرفت کرده آنچنان که تمام مدت در حالت پوزهای بالرین ها می ایستد و هر روز یک ساعت با موسیقی کلاسیک باله تمرین میکند. و این نهایت خوشحالی من است از اینکه دخترم خودش چیزی را انتخاب کرده که دوست دارد و ادامه میهد چون دوست دارد.
در شطرنج خوب پیش می رود و مادر را کیش و مات هم میکند :)))
برای تمیز کردن اتاقش کمی مشکل داریم و دست به دامن جدول شده ایم...هنوز کمی لجباز است و گاهی بسیار.....:)
خاله بازی را بسیار دوست دارد و در پارک دنبال پیدا کردن دوست و حرف زدن با آنهاست.
دخترمان قد بسیار بلندی بهم زده و مانند سرو کمان در حال قدکشی است :))
دندانهای زیبای جلویش که سیاه شده و کشیده شده بود نوک سفیدیش از لثه بیرون زده و خیلی خوشحال است. این ششمین دندان دائمی هیوا خانم ماست.
عاشق لباس چین دار و دامن بسیار بلند موهای بالا زده و تزئینات خاص مو زدن رژ لب و آرایش است :) البته فقط گاهی :)
خوب غذا میخورد و هر چیزی را نمیخورد. نوشابه چیپس و پفک بسیار کم و برای مادر زیاد برنامه غذایی تهیه و دستور میدهد :)
خلاصه هیوای کوچک من...دیگر دختر خانمی صد و بیست و هشت سانتیمتری است که تنها امید دل مادرش است.